شاید یکی از مهمترین اهداف ساخت تخت جمشید ایجاد حس و وحدت و همدلی درمیان اقوام و ملل مختلف امپراتوری هخامنشی باشد و این نکته با بررسی ساخت تخت جمشید بیشتر نمایان می شود . در ساخت این مجموعه تمام اقوام و ملل این امپراتوری چه ایرانی و غیر ایرانی بسیج شده اند و حاصل کار گروهی تعداد بیمشاری از دانشمندان ، منمان ، ریاضی دانان ، فیزیکدانان، هنرمندان ، مهندسان، محاسبان ، آزمایشگران چوب ، بنایان ، کارگران ، بافندگان ، دوزندگان ، متخصصان حمل و نقل ......بوده است . چنانچه داریوش هخامنشی خود در کتیبه ای که از پی بنای کاخ آپادانا در شوش بدست آمده است اظهار می دارد که کندن و پرکردن و خشت های قالبی کار مردی از بابل بود ، تیرهای سدر (سرو) از کوهستانی به نام لبنان آورده شده مردم آشور آن ها را تا بابل آوردند و مردمی از اهالی کاریه و ایونیه آن را از بابل به شوش آوردند الوار درخت ( یا کاها ) از قندهار و کرمان آورده شده , زراز سارد و بلخ آمده است . لاجورد گرانبها و عقیق از سرزمین سغد و سنگهای گر انبهای فیروزه از خراسان فراهم شده است . نقره و آبنوس از مصر آمد زیور های دیوارها از ایونیه است . عاج از حبشه ، هند و آراخوزیه آورده شد . سنگ ستون ها از ناحیه ای بنام آبیراد در عیلام بود . سنگبران و پیکر تراشان ساردی و ایرانی بودند ،آنان که آجر پخته ساختند بابلی بودند . درودگران ساردی و مصری بودند ، آنان که زرگری کردند مادی و مصری بودند ، آنان که دیوارها را آراستند مادی و مصری بودند .
بنابراین مشاهده می شود که این بنا حاصل همکاری و همیاری ملل مختلف بوده و هر هیئت نمایندگی با ورود به این مجموعه نمادها و نشانه هایی از سرزمین خود می بیند و احساس وحدت و همدلی بیشتر به وی دست می دهد .
۲) تناسبات و اندازه ها در این مجموعه :
آقای کامران افشار نادری و خانم دکتر پاملاکریمی در مقاله ای تحت عنوان تناسبات و اندازه ها در تالار صدستون تخت جمشید نکاتی جالب را عنوان می کنند که ما به خلاصه ای از آن ها اشاره می کنیم .
ایشان در این مقاله عنوان می کنند که آقای مایکل داف نکاتی در مورد تناسبات و اندازه ها در تالار صدستون عنوان کرد و نهایتا به وجود واحدهای اندازه گیری کم و بیش در این مجموعه و وجود علائم حکاکی شده بر روی سنگها برای مشخص کردن محور ستون ها و میانه دیوارها که ظاهرا برای ریسمان کشی طرح پلان به کار رفته پی برده است .
بنابراین ایشان به بحث شمایل شناسی و تعبیر نقوش تخت جمشید و رابطه آن ها با اسطوره ها و مفاهیم مذهبی ما قبل تاریخ ایران علاقمند شده اند و همزمان با کشف برخی از روابط و ضرایب مشخص عددی اندازه های مختلف ساختمان، به دنبال روابط احتمالی ضرایب عددی به کار رفته و مفاهیم مقدس قدیمی می گشتند . در نقش برجسته یکی از درگاههای معروف تالارصدستون 5 ردیف ده تایی از سربازان را مشاهده می کنیم که تخت پادشاه بالای سر آن ها قرار گرفته بود . به نظر ایشان تکرار عدد 10 در نقش برجسته به تعداد ستون های این تالار که صدتا است ارتباط دارد . مقایسه ابعاد عمودی و افقی نشان دهندة وجود روابطی معین بین ارتفاع ستون ها و سردرها و حتی اجزاء این ها با اندازه های موجود در پلان است . هخامنشیان گذشته از استفاده از واحدهای مشخص اندازه گیری در پلان پایه ستون و دیوارها را مانند یک مدول ثابت مبنای طراحی قرار داده اند . تعداد دفعاتی که یک مدول در پلان یا در ستون و سرستون تکرار می شده است بنا مفاهیم مقدس قدیمی و نقوش حجاری شده در بنا رابطه ای مشخص دارد . گذشته از تناسبات عددی و روابط متر یک حتی روابط هندسی نیز در طراحی اجزاء ساختمان به کار رفته است .
تالار صد ستون در منتهی الیه ضلع شرقی تخت جمشید است . وجه تشبیه آن به دلیل 100 ستون است و تاریخ برپایی آن 450 تا 470 ق .م است که توسط خشایار شاه ساخت آن , آغاز گردید و به منظور نمایش خزائن سلطنتی به کار رفته است . این تالار پنجره ای به بیرون ندارد .
مایکل راف درمقاله ای تحت عنوان اندازه شناسی پرسپولیس در مورد نشانه های اندازه گیری در کاخ های داریوش و خشایار شاه به نکات مهمی اشاره می کند . علائم مستطیل شکل در راستای لبه دیوارها ، علائم T شکل در محور دیوراها و دایره ها در امتداد مرکز ستون ها قرار گرفته است . راف بر اساس فاصله بین نشانه ها نوعی سیستم اندازه گذاری را پیشنهاد می کند که به این شرح زیر است : ذرع 21/5 تا2/52 سانتی متر ، پا 7/34 تا 8/34 سانتی متر کف دست 7/8 سانتی متر و انگشت 2/2 سانتی متر .
ولی در تالار صد ستون این نشانه ها یافت نمی شود ولی به دلیل وجود ضرایب عددی مشخص در فواصل بین لبه ها و محو های دیوارها و نیز در مرکز ستون ها وجود قواعد مشخص اندازه گیری قطعی است .
فاصلة بین ستون در تالار cm625 است که معادل 18 پا است . از طرفی می دانیم که 18 عددی مهم بوده است و پایه های این ستون ها 36 ( 18*2) شیار داشتند .
فاصلة بین ستون در تالار cm625 است که معادل 18 پا است . از طرفی می دانیم که 18 عددی مهم بوده است و پایه های این ستون ها 36 ( 18*2) شیار داشتند .
ارتفاع پایه ستون ها و پاشنه های دیوارها و سردرها cm96 است بنا به گفته کرفتر یکی از واحدهای اندازه گیری بزرگترهخامنشی به نال ال شاهی معادل 96 سانتی متر بوده است . مطالعات نشان می دهد این مقدار یکی از مدول های اندازه گیری ساختمان بوده است . در این معماری قطر ستون در پایه مبنای طراحی بوده ا ست . در هر حال طول بنا 96 متر یا دقیقا 100 واحد است .
حالا به کارگیری ضریب 100 نمی تواند تصادفی باشد . در یکی از درگاههای ورودی ضلع شمالی که مشرف به ایوان است شاه را می بینیم که بر تخت نشسته و 5 نفر ملازم وی در مقابل و پشت سر او هستند . زیر پای شاه 5 ردیف 10 تایی از سربازان مادی و پارسی دیده می شوند . عرض دیواره جبهة شرقی و غربی و شمالی معادل ده واحد (ال شاهی ) است . فاصله بین لبه دوپایه 6/9 متر است که برابر 5 واحد است . ( قطر پایه ستون 5/1 برابر واحد است ) اعداد 100،10،5 در ادیان باستان از اهمیت ویژه ای برخورداربوده اند . روز 10 بهمن ماه روز جشن آتش است که از آئین های مهم بوده است . بهرام طبق روایت 10 تجسم یا یا صورت دارد و ضحاک 100 اسب برای آناهیتا قربانی کره است . در نبرد بین تشتیر و ایوش اهورامزدا خود را برای تشتیر قربانی می کند تا نیروی ده اسب ، ده شتر ، ده گاونر ، ده کوه و ده رود (جمعا 50 ) در تشتیردمیده شود.
از طرفی دیگر دکتر علیرضا شاپور شهبازی استاد دانشگاه ومتخصص هخامنشی عنوان می کند که سپاه امپراتوری هخامنشی دارای 100افسر بود و 100 ستون در این تالار نماد 100 افسر امپراتوری هخامنشی است .
در این قسمت به مطالبی از مقاله جا نمایه معماری هخامنش و یونانی نوشته پروفسور دانجلیس استاد فقید دانشگاههای ایتالیا اشاره می کنیم :
معماری هخامنشی شکوفایی نوین است که ویژگی های عمده آن ملبس شدن به عظمت و جلال و شکوه بی سابقه ا ی است که فقط کلماتی از نوع افسانه ای و حیرت انگیز می تواند بیان گر کیفیت واقعی آن باشد . نگرش اجمالی ما در این مبحث باید از تحلیل و تفسیر شکل ستون های هخامنشی آغاز گردد . در درجة اول مجدوب شکل های متفاوت آن ها می شویم و از این موضوع شگفت زده می گردیم . نوع ستون های درون و بیرون آپادانا باهم متفاوتند ولی آن چه که بیش از همه ما را به شگفتی وا می دارد رعنایی ستون هاست که در تمدن های مدیترانه ای ، مصری و هلنی کاملا بی سابقه و ناشناخته بوده است . شیارهای کاملا به هم فشرده این ستون ها ارتفاع آن ها را نمایان تر می سازد و پایه های بسیار بلند و سرستون های چند طبقه منقش به نقوش حیوانات خیالی ، به این ارتفاع ارزش و اعتبار بیشتر می دهند .این ستون ها تناسب های فضاهای داخلی که را که سابقا در زمان کوروش کبیر در کاخ پاسارگارد وجود داشتند تثبیت می نمایند . حالات و اثرات عجیب و شگفت انگیز قسمت های درونی تخت جمشید دقیقا به لطف اوج گیری کاملا تهیج شده و همخوانی ابتکاری و کاملا بی سابقه این ستون ها تحقق یافته است . این اوج گیری بی همتا را من به عنوان تیپیک ترین عنصر بناهای هخامنشی ارزیابی می کنم .من بر این باورم که بتوان گفت این تناسبات هخامنشی تا آن زمان کاملا بی سابقه و اشاعه نیافته بوده اند و از سویی دیگر به مثابه جسورانه ترین و مصنوعی ترین بیان معماری سه جنبه ای عصر کهن ظاهر می شوند . این تناسب ها هم با ابعاد بزرگ اتاقهایی که نقشه مربع ممزوج می گردند و هم با فنون جسورانه پوشش سقف ها . در این فنون فاصله بین محور ستون ها به 10 متر می رسد .
هم چنین می توان گفت که در تمام جهان برای اولین بار جسارت معماری از حدخود فراتر می رود و تالار های ستون داری بوجود می آید که ستون های آن کاملا نازک هستند تا حدی که فنون ساختمان سازی مصری را به کنار می گذارد و از آن پیشی می گیرد .
دلیل استفاده از سرستون ها کاهش فاصله های بسیار زیاد بین محور ستون ها است . این نوع معماری با زمین سرجنگ دارد و با شدت می خواهد که ریشه از زمین بر کند و سر بر افلاک ساید . بناهای ناشی از این معماری می خواهند با پیچیده کردن نقش ها و مخصوصا با ستایش ستون ها تا سرحد امکان سر بر آسمان کشند.
می توان تصدیق کرد که هنر هخامنشی آغازگر انواع بیان معماری است که بعدها درگیر جریان جستجوی نوعی عمود گرایانه روینده و فشرده می شود تا جایی که در این زمینه معماری چوبی خاوردور دین فراوانی به این تجربه های ایران دارد . حتی باید متذکر شد که یادمان های گوتیک مغرب زمین لااقل آن چه که به جانمایه و الهامات معماری مربوط می شود و به این معماری نزدیک است . عروج هخامنشی به سوی اوج ، ارتباطی کاملا منطقی با سایر رفتارها و قانونمندیهای معماری داشته و با آن ممزوج است . همةاین ها گواه بر عروج اندیشه های فوق انسانی و ملکوتی هنری منسجم ، آزاد ، تابناک و با شکوه است که باید دربارة ترکیب اصلی و بنیادی آن به داوری پرداخت و نه این که دربارة نوع اقتباس هایی که از خارج کرده است . درواقع ، این هنر در بناهایی متجلی می شود که برای برگزاری آیین ها و مراسم تشریفاتی درباری ساخته شده بودند و لذا جانمایه و عصاره و روح تعلم و ترتیب و مقررات شاهنشاهی را مافوق عارضه های افسانی منعکس می نمایند .
این هنر تمام رویاهای سترگ و با هیبت را و تمام چیزهایی را که دیده می شوند و یا به خیال می آیند ، تحقق می بخشد . همه چیز در قالب یک نظم هندسی ، نمایندگان سرد و گمنام ولایات و نیز جوامع فرمانبردار را در بر گرفته است ، نمایندگانی که هنوز هم شاهد حرکت دسته جمعی آرام و موقر و سلسله مراتبی و تحت سلطه شاهنشاهی متعالی آن ها هستیم . ولی هنوز هم بر این باوریم که پرواز اهورامزدا خدای آسمان شاهان هخامنش را نقش برجسته های ورودی تریپولین ، که خشایار شاه در پی پدر تاجدار خود داریوش روان است ، هویدا و الهام بخش می باشد . آیین یکتاپرستی و آسمانی و ملکوتی شاهان هخامنشی خود گواهی بارز بر سطح عالی اخلاقیات هخامنشیان است و زبان معماری آن ها جانمایه وجوهر آشکاری را بروز می دهد که از این اخلاقیات اشباع شده است . خود یونانی هاعلیرغم این که مردم پارس را بربر می دانستند از بسیاری از مفاهیم فلسفی و مذهبی همین مردم متاثر بودند .
معماری هخامنشی مبتنی بر تکرار یافته های مربعی شکلی است که سابقه ای بسیار کهن دارد . این یافته ها کلا بنابر مقتضیاتی که شکل های ساده قائم الزاویه می شوند و با برافراشته شدن و سر بسوی آسمان کشیدن حقیقتا و بخصوص در بعد سوم (بعد عمودی ) تجربه الهامات نوین می گردند . به نظر می رسد که حتی در این مورد این معماری ها ویژگی هایی را بروز می دهند که با ویژگی های بناهای همان عصر کاملا متفاوت و از آن ها دور هستند . بناهای یونانی بلافاصله بدون هیچ واسطه ای از سطح زمین می رویند و بیشتر با زمین و چشم اندازه های آن در ارتباط هستند و کمتر سر به سوی آسمان می کشند . جاگیری عناصر و فضاهای آن ها از نقشه های منظم و مبتنی بر قواعد محکم نشات نمی گیرد در حالی که بر عکس ، مسیرها ، پرسپکتیوها و تخیلات بی ثبات انسان همه و همه مفسر ذات آزاد این بناها هستند .
آقای دکتر محمد یوسف کیانی در کتاب سبک شناسی معماری ایرانی نکاتی را در مورد معماری پارسی بیان می کند که به طور مختصر در قسمت جانوران خیالی به آن اشاره شد که به شرح زیر است :
یکی از ویژگی های ایرانیان کهن و هنرمندان آن ها باور به تقلید درست بوده که آن را بهتر از نو آوری بد می دانستند . تقلید یا برداشتی که منطق داشته باشد و با شرایط زندگی سازگار باشد . آریایی ها چون مردمی کشاورز بودند و در سرزمین آباد و فرم زیسته بودند خویی آشتی وجود سازگار داشتند . به کمان فراوان آن ها هنگام کوچ و گذر از کنار دریاچه ارومیه در برخورد با معماری اوراتویی از آن الگو گرفته و آن را بر ساو در کرده اند . مردم ایران از هزاران سال پیش از چنین شیوه معماری پیروی می کردند . برساو کردن برابر الگو گرفتن از نگاره های طبیعت و دگرگون کردن آن ها به ریخت های ناب هندسی است . (برساویدن =بر+ساویدن یا سابیدن یا زدودن ) ایرانیان کهن تقلید از طبیعت را ناپسند می شمرده اند برای همین نگاره ها را به گونة ”یله “کار می کردند (یله یعنی آزاد ) که امروز به برداشت انتزاعی یا ذهنی می گویند . که ما این امر را در جانوران خیالی در تخت جمشید به خوبی می بینیم و به آن اشاره کردیم .
در اینجا لازم است به نکته ای اشاره کرد که اگر در درگاههای شمالی تخت جمشید دقت شود ما ما مشاهده می کنیم که دو جرز داریم و برروی هر جرز پنج ردیف ده نفری مشاهده می شود . هر یک از این افراد از یک طرف نشان داده شده اند و قرینه آنها از طرف دیگر برروی جرز دیگری است . برای اینکه قرینگی آنها را نشان دهیم با انتخاب یکی از تصاویر از سوی چپ مثلادر تصویر شماره چهار می بینیم که شمشیر پیداست و قسمتی از کماندان از پشت دیده می شود حالا اگر به آن طرف جرز نگاه کنیم روی این درگاه قرینه نفر چهارم از طرف دیگر دیده می شود . به طوری که خنجر دیده نمی شود ولی کماندان که در پشت بود از جلو دیده می شود مجموع هر یک از این تصاویر به صورت مکمل یک تصویر را تشکیل می دهد که در آن زمان به دلیل عدم آگاهی بشر از علم پرسپکتیو به خوبی توانسته است که منظور خود را برسانند .
در اینجا لازم است به نکته ای اشاره کرد که اگر در درگاههای شمالی تخت جمشید دقت شود ما ما مشاهده می کنیم که دو جرز داریم و برروی هر جرز پنج ردیف ده نفری مشاهده می شود . هر یک از این افراد از یک طرف نشان داده شده اند و قرینه آنها از طرف دیگر برروی جرز دیگری است . برای اینکه قرینگی آنها را نشان دهیم با انتخاب یکی از تصاویر از سوی چپ مثلادر تصویر شماره چهار می بینیم که شمشیر پیداست و قسمتی از کماندان از پشت دیده می شود حالا اگر به آن طرف جرز نگاه کنیم روی این درگاه قرینه نفر چهارم از طرف دیگر دیده می شود . به طوری که خنجر دیده نمی شود ولی کماندان که در پشت بود از جلو دیده می شود مجموع هر یک از این تصاویر به صورت مکمل یک تصویر را تشکیل می دهد که در آن زمان به دلیل عدم آگاهی بشر از علم پرسپکتیو به خوبی توانسته است که منظور خود را برسانند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر