به نام اهورا مزدا

همت وهوخت وهورشت اندیشه نیک ،گفتار نیک وکردار نیک

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

نجات دهنده زرتشتیان ایران

 مانکجی  لیمجی هاتریا
نجات دهنده زرتشتیان ایران
(از 1192 تا 1269 خورشیدی)
نویسنده: بوذرجمهر پرخیده

 مانکجی لیمجی هاتریا و همسرش هيرابايی
جستاری از تاریخ معاصر زرتشتیان
بعد از پیروزی اعراب مسلمان (تازیان)
در سده هفتم میلادی (652 میلادی/ 31 هجری زمان مرگ یزدگرد سوم)، که تازيان بر ايران چيره شدند ، گروهی از  زرتشتیان
ترک دين و خانواده های بسیاری ، در سده  نهم میلادی به هندوستان مهاجرت کردند ، تا فرهنگ دينی و ملی  خود را  پاسداری
كنند و به  آيندگان بسپارند ، و بسیاری دیگر در ايران ماندند ، تا آتش عشق به دين بهی را در كانون سينه و خانواده خود، گرم
 و پر فروغ نگهدارند.

در دوران چیرگی مغول
يورش و ضربه سخت تر در دوران چیرگی مغول به زرتشتيان وارد آمد. بسياری كشته شدند و گروهی به جاهای دور دست پناه
بردند تا از ستم و تهديد مغولان در امان بمانند.

در زمانه صفویان و قاجاریه
 در زمان صفويه فشار باز هم بیشتر شدت گرفت ، اين وضع تاسف بار کم و بیش تا زمان قاجار همچنان ادامه یافت.
برخی از زرتشتیان که تاب این فشارها را نمیآوردند و نمیخواستند دل از دین پدران خود برکنند ، به ناچار راهی دیار هند شدند
که البته در آنجا هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردند.
اما آنان همواره رابطه خود را با همکیشانشان در ایران حفظ کردند، مگر در دوره هجوم مغول به ایران که این رابطه به اجبار
برای مدت طولانی قطع شد.

همیاری متقابل در قرن 18 میلادی
سرانجام در آغاز قرن هیجدهم میلادی دوباره این ارتباط  برقرار شد و پارسیان هندوستان جهت حل مشکلات مذهبی خود ، از
جمله برابری گاهشماری و روز سال و ماه ، رو به همکیشان ساکن ایران آوردند.
از سوی زرتشتیان ایران « دستور جاماسب ولایتی» ، از کرمان به هند رهسپار شد. دستور جاماسب در هند متوجه شد که در
اثر جنگ و گریزهای بیشماری که پارسیان در هند با آن روبرو بودند ، از بسیاری از نکات دینی زرتشتی بی خبر مانده اند، به
همین جهت پس از انتخاب سه موبد زاده با هوش از میان موبد زادگان و آموزش و تربیت دینی آنها ، دستور جاماسب ولایتی
با خیال آسوده به ایران بازگشت.
این خدمت ارزنده ای بود به زرتشتیان ایران وهند، زیرا از آن پس چنان زرتشتیان ایران زیر فشار قرار گرفتند که به سرعت
جمعیت آنان رو به کاهش نهاد و اینبار این زرتشتیان هند بودند که به یاری زرتشتیان ایران شتافتند.

اگر پارسیان هند نبودند  
بیگمان زرتشتیان در ایران به طور کامل نابود شده بودند

با روی کار آمدن سلسله صفویه در ایران
فشار ، توهین و آزار زرتشتیان چنان شدت گرفت که
جمعیت زرتشتیان ایران از قرن هیجده تا اواخر قرن نوزده میلادی
از یک میلیون نفر به 7711  نفر کاهش یافت ( « فرزانگان زرتشتی» نوشته رشید شهمردان)؛ 
 و اگر تلاش های روانشاد "مانکجی پور لیمجی هاتریا" نبود  
امروز نشانی از جماعت زرتشتی در ایران باقی نمانده بود.

 مانکجی پور لیمجی هاتریا در دوران جوانی

بهتر است گوشه ای از ظلم و جوری را که به زرتشتیان ایران اعمال میشد از قلم یک کشیش مسیحی به نام "ناپیر ملکم" ،
که پنج سال در یزد مقیم بوده است ، بخوانیم:  

ظلم های فاحشی که به زرتشتیان ایران میرفت
-         مانند جزیه  
-         پوشیدن لباس کهنه و نپوشیدن لباس نو
-          و سوار نشدن بر چارپایان خود
-         و نساختن خانه هایی که بلندتر از منازل مسلمانان باشد
-         به واسطه  فعالیت و کوششهای مانکجی صاحب از بین رفت
-         و نیز ظلمی که اگر یک نفر زرتشتی وفات مییافت، کلیه متروکات او منقول و یا غیرمنقول حق جدید الاسلامی که از
     خویشاوندان او بود، میشد و به فرزندان زرتشتی ارثی نمیرسید و حتی خانه مسکونی او را نیز می بردند.
به وسیله کوشش خستگی ناپذیر و هوش و فطانت مانکجی صاحب برطرف شد. (فرزانگان زرتشتی ، رشید شهمردان).

باید در اینجا یادآور شد که کشیش ناپیر ملکم در مورد قانون ارث اشتباه میکند. زیرا کوششهای مانکجی فقط منجر به برداشتن
جزیه شد و فشارهای دیگر از جمله قانون ارث ادامه داشت.

سخنرانی مانکجی در بمبئی در حضور بزرگان پارسی/ 1863 میلادی
فرزانه مانکجی در یکی از سخنرانی های خویش در بمبئی در سال 1863 میلادی در حضور بزرگان پارسی چنین اظهارداشت:
«هرگاه ده یک اینگونه تعدیات و بی حسابیها و ظلم و ستمی که درباره زرتشتیان ایرانی میشود ، درباره هر مذهب و ملت دیگر
می شد ، تاب نیاورده ، ناچار فرار اختیار میکردند و یا دست از دین و آیین آباء و اجداد خود برداشته یا اینکه خود را نیز هلاک
می نمودند. » (همانجا ص 630)

تصویر:Nasir ad-Din Nadar.jpgناصرالدین شاه

تبعیضات ظالمانه برعلیه زرتشتیان
در دوران سلطنت ناصرالدين شاه قاجار، پارسيان هند كه از بيداد و فشار وارده به همكيشان خود در ايران آگاهی يافته بودند،
نماينده عالی رتبه ای را به نام "مانكجی ليمنجی هاتريا" ، به ايران فرستادند. او نزد شاه شكايت برد و با پشتيبانی حكومت هند
و امپراتوری انگليس موفق شد، از فشارها تا حد زيادی بكاهد. از روی نامه های مبادله شده بين مانكجی و ناصرالدينشاه كه
امروز موجود است ، میتوان به نابرابری ، فشار و تبعيض ظالمانه  نسبت به زرتشتيان پی برد.

از جمله این تبعیضات ظالمانه  
-          زرتشتيان مجبور بودند علامت مشخصه ای روی لباس خود بزنند ، تا (از دیگران) تميز داده شوند.
-          زرتشتيان در هنگام خريد ، حق نداشتند به اجناس مورد نظر و به  ويژه به اغذيه و ميوه  دست بزنند.   
-          زرتشتيان حق نداشتند سوار چارپا شوند و يا در بازار سواره حركت كنند. 
-          زرتشتیان  روزهای بارانی نمی بايست بيرون بروند.
-          اگر یک زرتشتی از دین خود برمیگشت ، دیگر افراد خانواده ، از ارث والدين محروم می شدند و همه ارث، به او
      می رسيد.
-          اگر يك نفر زرتشتی كشته می شد، قاتل قصاص نمی شد و تنها می بايست خون بها ( ديه ) به وارث مقتول زرتشتی 
      بپردازد. و در بسیاری از موارد این پرداخت هم  صورت نمی گرفت.

مانكجی صاحب
در تاريخ معاصر زرتشتيان ايران ، «مانكجی ليمجی هاتريا» از بنام ترین چهره ها و تاثیر گذارترین فرد اجتماعی و سیاسی  
دوره قاجار است.
او كه به «مانكجی صاحب» مشهور است، توانست با تدبیر و ابتکار بی نظیر خود ، جامعه زرتشتی در حال نابودی آن زمان
را نجات دهد.
مانکجی که بود؟
مانکجی پورليمجی  پورهوشنگ هاتريا در سال 1192 خورشيدی (1813 ميلادی) در «موراسومالی» يكی از بخشهای بندر
«سورات» به دنيا آمد. اجدادش از زرتشتيانی بودند كه در زمان صفويه از ايران به هندوستان مهاجرت كرده بودند. وی پنج
ساله بود كه انگليسها فعاليتهای خود را از بندر سورات به بمبئی منتقل نمودند و بنابراين زرتشتيانی كه در موسسات اداری
گمرك مشغول به كار بودند و يا فعاليتهای تجاری داشتند (از جمله پدر وی) به بمبئی رفته و در آنجا ساكن شدند.
پیوند با خاک نیاکان همواره روح و دل مانکجی را به سوی خود میکشاند، آن چنان که هرگاه شاهنامه و یا تاریخ ایران را
می خواندند، مانکجی با احساسی ناگفتنی می نشست و به سرگذشت ها گوش میداد.
مانکجی در جوانی وارد خدمات بازرگانی شد و پيشكاری برخی از بازرگانان را برعهده گرفت و به اقتضای شغل اش به نقاط
مختلف هندوستان سفركرد.
مانکجی آموخته بود که فردی بسيار منظم، كاردان و متكی به نفس و شجاع باشد واین به سبب کاری بود که انجام میداد. به
دليل دلبستگی فراوان به آب و خاک اجداديش چندين بار اراده کرد به ايران سفر كند، اما هربار شرايط اجتماعی هندوستان،
افغانستان و يا ايران مانع از اين سفر میشد تا اينكه سرانجام در سال 1233 خورشيدی (در 41 سالگی ) شرايط مسافرت
به ايران برای او فراهم شد.
انجمن اکابر پارسیان
انجمن بهبودی وضع زندگی زرتشتیان ایران
مانکجی صاحب
نخستین نماینده "انجمن اکابر پارسیان ایران"

در سال 1175 خورشيدی و پس از فوت كريم خان زند، و در پی ايجاد اغتشاشاتی كه به وسيله آغا محمد خان قاجار به وجود
آمد، عده ای از زرتشتيان به هند مهاجرت كردند. دختر يكی از این مهاجرين به نام «گلستان بانو» با يكی از پارسيان ثروتمند
هند بنام فرامجی بيكاجی ازدواج كرد.
يكی از فرزندان آنان به نام مهروانجی با همفكری و همراهی بعضی از سران پارسی هندوستان
"انجمن بهبودی وضع زندگی زرتشتيان ایران" را كه در ايران به نام «انجمن اكابر پارسيان» شناخته شده، بنياد نهاد.

 تصویر:آقا محمد خان قاجار.GIF آقا محمد خان قاجار

نخستين نماينده انجمن اکابر پارسیان ایران
مانکجی صاحب (مانکجی لیمجی هاتریا) صندوقدار دولت انگلیس
دخمه یزد/ 1233 خورشیدی
هنگامیكه اعضای انجمن اكابر از قصد مسافرت مانكجی آگاه شدند، از او درخواست نمودند كه در يزد برای ساختن دخمه ای
همت نمايد و وجهی را هم برای اينكار به او سپردند، و اين مهم در فروردين 1233 خورشيدی صورت گرفت.
بدين ترتيب نخستين نماينده ای که با اختیارات تمام و کامل از طرف اين انجمن به سوی ايران آمد، مانكجی صاحب بود. 
از آنجا كه مانکجی صاحب بواسطه شغل اش (صندوق داری دولت انگليس) با صاحب منصبان دولت انگليس درهندوستان از
نزدیک ارتباط  داشت، چهار سفارشنامه برای سفارتخانه های انگليس در بوشهر، بغداد، استانبول و تهران نوشت و در آنها
تاكيد كرد كه مسوولان در نهايت احترام ، او را در كارهايش همراهی نمايند.
مانکجی صاحب از بمبئی با كشتی بخار به سوی ايران رهسپار شد واز قضا در آن كشتی با سفیر کبیر دولت قاجاری ایران
ميرزا حسين خان مشیرالدوله سپهسالار ، كه از ماموريت «سركنسول گری بمبئی» به ايران باز میگشت، آشنا شده واين
آشنايی به دوستی تبديل شد و میرزا حسین خان سپهسالار نيز همواره پاس احترام او و زرتشتيان را نگهداشت.
مانکجی در 1233 خورشيدی در بندر بوشهر پياده شد و از طريق شيراز به يزد رفت . پس از چهارده ماه كه در يزد بود ،
به كرمان رفت و از آنجا در ماهان با رحمت علی شاه (قطب دراويش نعمت الهی) روابط و دوستی عميقی برقرار كرد و از
جانب وی به «درويش فانی» ملقب گرديد، و این لقب راتا  پایان عمر برای خود نگه داشت.

مانکجی و ناصرالدینشاه
مانکجی صاحب سپس به تهران رفت و در مدت پنج سال و نيم بين درباريان طوری برای خود احترام به وجود آورد كه از
سوی ناصرالدين شاه با لفظ "پدر" مورد خطاب قرار میگرفت.

مانکجی و مظفرالدین میرزا
پس از اقامت در تهران، در آذربايجان با مظفرالدين ميرزا، وليعهد و حكمران آذربايجان ملاقاتی داشت. در كردستان ميهمان
غلام شاهجهان، والی كردستان بود.

مانکجی با شیخ مرتضی انصاری
سپس به كرمانشاه و عتبات عاليات (نجف اشرف و کربلا) رفت و در عراق در ملاقاتی با حاج شيخ مرتضی انصاری (فقيه
عاليقدر شيعه)، پرسش های 14 گانه ای را درباره معامله و رفتار جامعه مسلمانان با زرتشتيان مطرح نمود ، كه در تمام  
موارد شيخ مرتضی انصاری، شكستن حرمت و آزار و اذيت زرتشتيان را حرام دانست و تنها اخذ جزيه يا مالياتهای شرعی
را (با اجازه فقيه هر محل) جايز شمرد.

گزارش کارها به انجمن اکابر پارسیان
"اظهار سیاحت ایران" و "جامعه مانک"
مانكجی پس از یک سال اقامت در بغداد به بمبئی رفت و گزارش کارها و اقدامات خود را به انجمن اكابر پارسيان داد.
در سال 1243 خورشيدی كتاب های «اظهار سياحت ايران» (شرح مختصر ايام اقامتش در ايران) و «جامعه مانک» را به
زبان های فارسی و گجراتی به چاپ رساند.
در 1245 خورشيدی به ايران باز گشت و در كرمان با حاجی سيد جواد ، امام جمعه شهر كرمان و حاجی محمد كريم خان
كرمانی ، ریيس شيخيه ملاقات و روابط صميمانه برقرار كرد.
در این دوران بود که با دشواریها و تلاش بسيار ،  اجازه آموزش 12 كودک كرمانی و 20 كودک  يزدی را از خانواده شان
گرفت و در قانون نامچه ای كه برای مدرسه وقفی خيريه اش ايجاد كرد، پذیرفت ، كودكانی كه به آن مدرسه بيايند ، 5 سال
بطور شبانه روزی در آنجا تحصيل كنند وهمه مخارجشان از هرگونه که باشد، دراين مدت، برعهده او باشد. و حتی مقرری
معادل با ميزان كاری كه آن كودک می توانست برای خانواده اش انجام دهد،  تعيين نموده و به خانواده اش می داد.
مانکجی برای تحصیل این فرزندان زرتشتی ، شش هزار جلد کتاب تهیه کرده بود ، که با هزینه های نویسندگی آن ها، شش
هزار تومان تمام شد.
از زمره شاگردان این دبستان
بهرام رستم نرسی آبادی ــ استاد جوانمرد شیرمرد ــ دینیار بهرام ــ فریدون استاد ــ خسرو مرزبان اهرستانی ــ کیخسرو خالو
امان ــ اردشیر خداداد ــ اردشیر اهرستانی ــ شهریار بهمرد ــ اردشیر نرسی آبادی ــ اردشیر تیرانداز زین آبادی ــ اسفندیار
خسرو اهرستانی ــ بمان بهمن خرمشاهی ــ گشتاسب خداداد کیخسرو ــ میرزا اسفندیار رستم اله آبادی ــ جمشید بهرام مزرعه
کلانتری ــ میرزا افلاتون اسکندر کرمانی ــ موبد رستم جهان بخش کرمانی و مهربان کیخسرو رستم کرمانی.

مانکجی به خرج خود ملا اردشیر مرزبان را با مبلغی پول نقد به شهر یزد فرستاد تا کودکان دیگر را با خود به تهران بیاورد و
کارمزد شش ماهه آنها را از پیش به والدین شان بپردازد تا به حرکت آن ها رضایت بدهند. ولی حسودان اخلال کرده ، والدین
بچه ها را از فرستادن فرزندانشان متوحش ساختند و آنها حاضر نشدند فرزندانشان را برای تحصیل بفرستند.
نتیجه این شد که پارسیان آن دبستان را تعطیل کردند ولی فرزانه مانکجی به خرج خود دوباره آن مدرسه را به راه انداخت و
در یزد و کرمان هم دبستانهایی تاسیس کرد و استاد جوانمرد شیرمرد را به یزد و میرزا افلاتون اسکندر را به کرمان فرستاد
تا در آموزش کودکان زرتشتی بکوشند. به این ترتیب دبستانهایی که بسته شده بود و از اکابر بودجه ای برای آن ها نمیرسید
به خرج خود دوباره به راه انداخت و نگذاشت آموزش و پرورش فرزندان زرتشتی تعطیل شود.

مبارزه در چند جبهه
مانکجی پیش از اینکه به ایران بیاید تصور میکرد که تنها باید جزیه را بردارد و زرتشتیان را از ظلم نجات دهد، ولی هنگامی
که به ایران و به جمع همکیشان خود آمد، دید که نابسامانی در درون جامعه زرتشتی کمتر از فشار خارجی نیست واین جامعه
از داخل هم در حال نابودی است و گویا دوعامل فشار خارجی و ناآگاهی داخلی دست به دست هم داده اند تا این مردم ستم کشیده
را نابود کنند. او با تدبیر و دانشی که داشت ، مبارزه خویش را در چند جبهه آغاز کرد ، که به شرح کوتاه آن میپردازیم:

اصلاح و تجديد ساختار در جامعه زرتشتی ايران
مانکجی پی برده بود که یکی از راه های بنیادین ترقی و پیشرفت زرتشتیان ایران ، اصلاح امور داخلی جامعه است. از این رو
نامه های بسیاری به زرتشتیان نوشت و به دنبال این بود که آنان را از بیخبری و نادانی  برهاند و بر آگاهی شان بیفزاید.
مانکجی با خرافات که در میان زرتشتیان رواج پیدا کرده بود به طور جدی جنگید و در اینکار گام های اساسی برداشت.

الف: آموزش آیینهای دینی و مبارزه با خرافات
- سدره پوشی را رواج داد.
- عبادتگاه ها، آتشكده و زيارتگاه های زرتشتيان را تعمير کرد از جمله زيارتگاه بانو پارس.
- دخمه هايی بر پا کرد در یزد و در شريف آباد ، در كوه نريمان و دو دخمه نیز در كرمان يعنی قنات غسان و عبادتگاه
   و دخمه محكمی بر بالای  كوه بی بی شهربانو در شرق تهران ايجاد كرد.
- از قربانی كردن حيوانات و
- مراسمی چون حنا بندان كه داخل آیین های زرتشتی شده بود ، جلوگيری به عمل آورد.

ب: بهبود وضع اقتصادی
- به ترويج كارهای خيريه دست زد. به زرتشتيان يزد ، كه اكثرا فقير و بی چيز بودند ، كمك های مالی کرد.
- برای دختران نو رسيده وسايل زندگی و جهيزيه فراهم آورد.
- بين سال های 1245-1235 خورشيدی ، مراسم عروسی صد نفر از دوشيزگان زرتشتی را برگزار کرد.
- همچنين از پارسيان هند خواست تا صندوق خيريه ای را برای کمک به نیازمندان بنا نهند.

پ: اصلاحات اجتماعی
- برای آنكه اختلافات داخلی جامعه زرتشتی به محاكم عرف و شرع بیرون از جامعه راه نيابد ،
  انجمن زرتشتيان يزد و کرمان (معروف به انجمن ناصری) را پايه ريزی كرد ،
  كه سنگ بنای استقلال حقوقی در احوالات شخصيه زرتشتیان به شمار می رفت.
- او تمام عرض و طول ایران را پیمود و تا دورترین نقطه و کلبه ای که زرتشتیان زندگی میکردند سر زد و آمار زرتشتیان
  را درآورد تا از آن برای پیشرفت جامعه استفاده کند.

ت: ایجاد مدرسه
او دریافته بود که سرچشمه همه نا بسامانی های داخلی و بیرونی بیسوادی است. بنابراین بنا نهادن مدرسه در ایران را جزء
کارهای اساسی می دانست. 
-  تاسيس مدارس زرتشتی برای آموزش نونهالان و كودكان ایران راهی بود كه مانكجی برای مبارزه با بیسوادی زرتشتيان
   و غیرزرتشتیان در پيش گرفت. مانکجی در یکی از سخنرانی هایش می گوید:
«این نیکوخواه می خواستم که چند کس از خردسالان این گروه را برای به دست آوردن دانش و دانایی به بمبئی روانه دارم
ولی خودشان نگذاشتند. یکی از بزرگان شان گفت که هر کس پسر خود را برای به دست آوردن دانش و بینش بگمارد فرزند
جوانش می میرد. چون خود بزرگ یک فرزند داشت و نمی خواست که این کار کرده شود از این رو دیگران نیز فرزندان خود
را از فرستادن به بمبئی مانع آمدند. پس ازآن چند سر از خردسالان را فراهم آورده و به آموزگاری سپرده بودم. آنها در اندک
روزگار خواندن و نوشتن را آموخته ودر آزمودن به خوبی برآمدند. یکی از ریش سفیدان در انجمن یکی از آنها را دیده و به
 بنده تند شده و گفت که سرکار صاحب، اینها رعیت زاده اند، دانایی به دست آورده و بر ما برتری خواهند جست، شما در این
کار کوشش ننمایید.»
پس از این تجربه تلخ ، مانکجی میگوید:
«بنابراین به فروتنی بسیار به همه موبدان، دستوران و بهدینان سوداگر و پیله ور و برزگر وغیره آشکار نگاشته میشود تا
دل خودشان را ازغل وغش پاک نسازند و در کارهای نیکو کوشش ننمایند و دستگیری بینوایان نکنند روز نیکبختی نخواهیم
دید.

ارتباط با دربار و بزرگان سیاسی کشور
مانکجی از قدرت مالی و سیاسی خود بهره جست و توانست در دربار ناصرالدین شاه از اعتبار و منزلت ویژه ای برخوردار
شود. نامه های او به دربار نشان می دهد او علاوه بر نفوذ در دربار شاه قاجار توانسته بود بسیاری از درباریان را با خود
همراه سازد.
وی پس از 29  سال تلاش شبانه روزی در ايران و خرج مبالغ هنگفت توانست فرمان لغو حكم جزيه را از ناصرالدينشاه
دریافت دارد.
جزيه ماليات ساليانه ای بود كه اهل كتاب به حكومت می پرداختند تا مورد حمايت و حفظ و صيانت حكومت واقع شوند.
گرچه قوانين فقهی درباره ميزان وجه جزيه مشخص بود، اما هنگام دریافت، درهر منطقه، حاكمان مستبد، هر مقدار كه
می خواستند به نام جزيه دريافت میكردند.
اخذ جزيه در تاريخ دوره جديد و معاصر ايران از عوامل مهم تغيير مذهب و مهاجرت زرتشتيان از ايران بوده است.
زمانی كه مانکجی در تهران ساکن بود ، زرتشتيان ايران 7000  نفر بودند كه مبلغ  9375  ريال در سال از ايشان جزيه
گرفته میشد. اگر چه امروزه اين ماليات کم و جزيی به نظر میرسد ولی در زمانیكه حقوق یک ماه ، ده يا پانزده ريال بود،
این مبلغ بسیار زیاد بود. علاوه بر آن عمال دولت آن را ده برابر يا بيشتر افزایش داده و از زرتشتيان می گرفتند.
و به راستی که این وجه بسيار زياد و طاقت فرسا بود.
اولين اقدام مفيد، واگذاری مبلغ جزيه در تيول عباس قلیخان معتمدالدوله (جوانشیر) - وزير عدليه - بود كه بدين وسيله
 دست تعدی حكام محلی نسبت به عموم زرتشتيان تا حدی كاسته شد.
مانكجی در دومين مرحله توانست حدود 100  تومان از مبلغ بالا را كاهش دهد و سپس در سومين اقدام پرداخت كل مبلغ
را خود برعهده گرفت تا از جانب انجمن اكابر پارسيان آن را بپردازد و رسيد دريافت دارد.
بدين وسيله ديگر هيچ كس در هيچ جای مملكت حق اخذ  جزيه از زرتشتيان را نداشت.

الغای جزیه بتوسط ناصرالدین شاه/1261 خورشیدی
ميرزا سعيد خان انصاری بعد از عباس قلیخان معتمدالدوله/ 1241 خ.
عباس قلیخان معتمدالدوله درسال 1241 خورشيدی وفات كرد و ناصرالدين شاه ، زرتشتيان را تيول وزير امور خارجه
"ميرزا سعيد خان انصاری" قرار داد.
او نيز مانند صاحب منصب قبلی با زرتشتيان و به ویژه مانکجی با دوستی و مدارای بسيار رفتار نمود.
اعضای انجمن اكابر پارسيان حدود 28 سال مبلغ جزيه را توسط  مانکجی پرداختند وهدايا و پيشكشی های بسياری را
تقديم شاه و درباريان نمودند، تا اينكه بالاخره توانستند ناصرالدين شاه را راضی به الغای حكم جزيه نمايند.

الغای حكم جزيه/ 1261 خ.
ناصرالدینشاه در تيرماه 1261 خورشيدی اين حكم را صادر كرد. بدين ترتيب سنگين ترين باری كه هم از لحاظ مادی و
هم از لحاظ روانی بر دوش جامعه زرتشتيان بود ، برداشته شد.

  نقاشی باغ ظهیرالدوله/ گورستان ظهیرالدوله محل آرامگاه فروغ فرخزاد

جشن الغای حکم جزیه در باغ ظهیرالدوله
چندی بعد مانكجی بمناسبت اين پیروزی در روز اورمزد و امرداد ماه همان سال، جشن مفصلی را در باغ ظهيرالدوله
ميرزا عليخان قاجار ، داماد ناصرالدين شاه ، برپا داشت و در آن مجلس سخنرانی مفصلی به زبان فارسی ایراد نمود.

دسیسه ها برعلیه مانکجی
مانکجی از حاجی میرزا یحیی و میرزا حسن الله باشی که افراد متنفذی بودند ، مبلغ چهل و پنج هزار تومان طلب داشت.
عده ای از کارمندانش به او خیانت کردند و اسناد بدهی را از صندوق دزدیده به بدهکاران دادند. و عده ای خواستند او را
مسموم کنند و یا کسی را برای قتل او فرستادند ولی هیچکدام ازاین نیات شوم اجرا نشد و مانکجی ازهمه این دسیسه ها
نجات یافت.
سرگذشت مانکجی صاحب را باید از روی نوشته ها و نامه هایی که به پارسیان نوشته استخراج کرد که خود چندین کتاب
بزرگ خواهد شد. بسیاری از مدارک در موسسه "خاورشناسی خورشید جی کاما بمبئی" نگه داری می شود.
مانکجی دوبار ازدواج كرد ، يكبار در هندوستان با «هيرابايی» نام و ثمره اين ازدواج  پسری به نام هرمزد جی و دختری
به نام «دوسی بايی» بود.
 پس از مرگ همسرش، در ايران با فرنگيس نام "دختر هرمزد يار بندار كرمانی" ازدواج كرد، ولی ازاين ازدواج فرزندی
نداشت.
خانواده های "خراس" و "داور" در هندوستان از اخلاف «هرمزد جی»‌ باقی و برقرارند.
زندگی سراسر تلاش، پر زحمت و تاثیرگزار او كه همه آن صرف بهروزی زرتشتيان ايران شد ،

وفات مانکجی لیمجی هاتریا
در روز وهمن امشاسپند و مهرماه سال 1269 خورشيدی در تهران
"دیر زیویم ، درست زیویم ، شاد زیویم ، تا زیویم به کامه زیویم گیتی مان باد به کامه تن ، مینومان باد به کامه روان"
  

مانکجی لیمجی هاتریا
در سن هفتاد وهفت سالگی در دخمه ای که خود ساخته بود و در سرزمینی که به آن عشق می ورزید ، آرام گرفت.
از سال 1192 تا 1269 خورشیدی را در تاریخ زرتشتیان باید دوران مانکجی نامید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر