به نام اهورا مزدا

همت وهوخت وهورشت اندیشه نیک ،گفتار نیک وکردار نیک

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

زندگینامه اردشیر آذرگشسب








موبد اردشیر آذرگشسباردشیر آذرگشسبدر روز رام ایزد و بهمن‌ماه سال ۱۲۷۴ یزدگردی برابر با پانزدهم بهمن ماه۱۲۸۴ خورشیدی زاده شد. در چهارسالگی به پلگذاری عمویش- موبدیار هرمزدیار خدابخش- درآمد و از آن پس به نام اردشیر موبد هرمزدیار نامیده شد.

او دوران کودکی‌اش را در منزل پدرش دستور نامدار و مادرش خرمن تیرانداز گذراند. در هفت سالگی به مدرسه کیخسروی رفت و در مدت یکسالی که در آنجا به درس خواندن مشغول بود، از دانش کسانی چون ماستر خدابخش که استاد زبان پهلوی بود بهره برد. البته آموزگاران دیگری چون استاد بمان که پدر شادروان دکتر بهرام پرورش است نیز وی را در راه دانش آموزی یاری دادند.

آذرگشسب پس از یک سال درس خواندن در مدرسه «کیخسروی» یزد به مدرسه «خسروی» رفت و از سال ۱۲۹۵ خورشیدی در ‌مدرسه موبدان که بعدها به نام مدرسه «دینیاری» نامیده شد، شروع به درس خواندن کرد. مدرسه دینیاری که در آن زمان تازه شروع به کار کرده بود، توسط خانواده‌های موبدان و نیز انجمن موبدان یزد حمایت می‌شد، البته نباید از روانشاد رستم صداقت (پور موبد خسرو صداقت) که پشتیبانی مالی آن مکان را برعهده داشت نیز غافل شد.

آذرگشسب در روزگاری آموزش خود را آغاز کرد که شرایط مناسبی برای آموزش و پرورش کودکان زرتشتی در سطح استاندارد‌های وزارت‌خانه آموزش وقت وجود نداشت. مدرسه آن روزگار ِموبدان، تنها مدرسه در کل یزد بود که از این روند سرپیچی می‌کرد. آموزش و پرورش در این مدرسه با استفاده از کتاب‌های به‌روز و مورد تایید آموزش و پرورش انجام می‌شد، حتا مدیر آن دوران مدرسه (میرزا فریدون کیامنش) نیز به این دلیل از تهران به یزد مهاجرت کرد که سطح علمی آنجا را بالا ببرد.

آذرگشسب از دوراندیشی و اعتماد به نفس خوبی برخوردار بود، به گونه‌ای که پس از گذراندن دوره مقدماتی موبدی و کسب درجه نوزوتی، با آنکه می‌توانست به تهران مهاجرت کند و پیشه تجارت را برای خود برگزیند، ترجیح داد که به هند برود و درس خود را در همان رشته موبدی، در بمبئی ادامه دهد.  اهمیت درس خواندن برای آذرگشسب تا به اندازه‌ای بود که حتا با وجود مخالفت پدرش - دستور نامدار که آن‌زمان در هندوستان بسر می‌برد و تنها به صورت تلگرافی با پسرش در ارتباط بود-  توانست رضایت مادرش را به دست آورد و بدین صورت به هندوستان رفت.

شور و شوق موبد به آموختن، زمانی که از همراهی موبد رستم کوشکی و موبد بهرام یزشنی  بهره می‌برد، بیشتر شد و آذرگشسب جوان با دانش دینی که از این افراد سالمند کسب کرد، توشه‌ی آینده‌اش را محکم و استوار چید.

زندگی آذرگشسب در هند به دو بخش تقسیم می‌شود، زندگی درون اجتماعی وی که با هم‌صحبتی با بزرگان دین زرتشتی همراه بود و زندگی برون اجتماعی او که به کسب مدرک لیسانس مهندسی کشاورزی (در سال ۱۹۳۱ میلادی برابر با ۱۳۱۰ خورشیدی) انجامید و در کنار آن موبد در شهر پونا نیز در مدرسه دستور Huohang فنون دینی زرتشتی را نیز آموخت. موبد در همین زمان تصمیم به ازدواج می‌گیرد و در فروردین ماه ۱۳۱۰ به روش دین وه مازدیسنی با دوشیزه دولت آذری پیمان زناشویی می‌بندد.

زندگی در هندوستان از دیدگاه جوانی که عمری را در روستاهای یزد گذرانده سرشار از تجربه است. برای درک این موضوع از دست‌نوشته‌های خود آذرگشسب یاری می‌گیریم، موبد می‌نویسد: «بمبئی شهری بود بزرگ و زیبا، با ساختمان‌های بلند ِپنج‌ و یا شش طبقه و مغازه‌هایی بزرگ و پر از اجناس رنگارنگ که اصلا قابل مقایسه با یزد نبود. یزد در آن روزها این همه وسایل متمدن نداشت و در تمام شهر به‌جز کوچه‌های تنگ و تاریک، یک خیابان بزرگ نبود. » او در جایی دیگر از یک تفاوت مهم دیگر نیز نام می‌برد: « مسلمانان آن زمان یزد، در کل مردمی بودند خشک که به جز دین اسلام هیچ دین و مذهب دیگری را بر حق نمی‌دانستند و پیروان مذاهب دیگر را مورد تحقیر و توهین قرار می‌دادند. حال اینکه چنین وضعی را در هند مشاهده نکردم و همه افراد از هر مذهب، طبقه و صنفی که بودند در برابر قانون برابر بودند».
مجموع این عوامل آذرگشسب را در بازگشت به ایران یاری کرد. دانستن زبان انگلیسی، داشتن تحصیلات دانشگاهی و آموختن دروس دینی آینده‌ای خوب را برای این موبد به‌جود آورد. سرپرستی دفتر ازدواج زرتشتیان یزد در دی‌ماه ۱۳۱۱ که از طرف وزارت دادگستری وقت به وی داده شده بود، نخستین فعالیت آذرگشسب به حساب می‌آمد. او همچنین مدیر دبستانی در تفت (از توابع استان یزد) شد. عملکرد مثبت آذرگشسب در آن مکان مورد حمایت گروهی از بزرگان جامعه علمی یزد بود که می‌توان از این افراد فریدون کیامنش (‌مدیر وقت مدرسه خسروی)، سروش لهراسب (‌مدیر وقت پرورشگاه مارکار)، میرزا شهریار فولادپور (مدیر مدرسه دینیاری) را نام برد. اهمیت این موضوع از آن سو مهم است که در همین زمان موبد آذرگشسب فرزند خردسالش که هرمزدیار نام داشت را از دست می‌دهد، اما اعتماد به‌نفس بالای وی و نیز ایمان به اهورامزدا آنچنان او را در ادامه راه قوی می‌دارد که همگان وی را تحسین می‌کردند و همین موجب ارتقای شغلیش شد‌. به گونه‌ای که یک سال بعد - پس از کناره‌گیری شهریار فولادپور از مدیریت مدرسه دینیاری-  موبد اردشیر آذرگشسب در سمت مدیر آن مدرسه به فعالیت پرداخت. تا آن که در سال ۱۳۱۵ خدمت نظام وظیفه وی را فراخواند و آذرگشسب تا اسفند ۱۳۱۶ به مدت یک سال تمام در خدمت نظام بود.

زندگی درون اجتماعی آذرگشسب هم در تمام این سال‌ها جریان داشت و وی در کنار مدیریت مدرسه دینیاری، به تاسیس باشگاه جوانان که بیشتر از خانواده موبدان بودند پرداخت. دانش اردشیر آذرگشسب و توانایی‌های گوناگون او، زمینه‌ساز کارهای ارزشمندی در آینده شد. آذرگشسب درست پس از اتمام دوران سربازی به استخدام بانک شاهی درآمد و مدتی بعد کارمند شرکت نفت شد. فعالیت ۲۵ ساله آذرگشسب در شرکت نفت به بازنشستگیش در سال ۱۳۵۰ انجامید، اما این پایان زندگی اجتماعی وی نبود زیرا که او دوره حسابداری را به‌صورت مکاتبه‌ای از کالج «مترو پولیتن» انگلستان گذرانده، به‌عنوان حسابدار در یک شرکت هواپیمایی به ادامه خدمت پرداخت.

این تمام زندگی این مرد بزرگ نیست و شهرت نام موبد اردشیر آذرگشسب در جامعه زرتشتی ‌تنها به عملکردهای برون اجتماعی او مربوط نمی‌شود، بلکه ریشه‌های عمیق درون اجتماعی نیز دارد. بگونه‌ای که این موبد را می‌توان به عنوان یک الگو برای جوانان زرتشتی به‌حساب آورد. بخش درون اجتماعی زندگانی آذرگشسب در تمام سال‌های مشغولیتش پر رنگ و نمایان است. او در یادداشت‌هایش در این باره می‌نویسد: « اگر افراد وجود خارجی نداشته باشند، جماعتی نیز در کار نخواهد بود و به‌همین گونه هر دینی که پیروان زیاد، با ایمان و سختکوش نداشته باشد، به‌زودی از بین خواهد رفت. این اصل در همه جماعت‌ها و در همه ادیان صدق می‌کند و جامعه و مذهب زرتشتی نیز باید از آن اصل پیروی کند و همه افراد جامعه باید در محافل و مجالس مذهبی شرکت کنند و خودشان را جزو جامعه بدانند». همین باور اوست که نام اردشیر آذرگشسب به‌عنوان بخشی از تاریخ زرتشتیان برای همیشه ثبت کرده است.

راه‌اندازی کانون مزدیسنان یزد در سال ۱۳۱۹ یکی از مهمترین اقداماتی بود که وی در انجام آن نقش اساسی داشت و هموندان این کانون بیشتر از فرهیختگان جامعه زرتشتی بودند (افرادی چون ارباب سهراب کیانیان، ماندار کیخسروان، جمشید امانت، فریبرز نسیمی، جمشید پیشدادی، هرمزدیار خورشیدیان، مهربان بنداریان زاده، فریدون زرتشتی و...)

آذرگشسب همچنین هموند انجمن زرتشتیان یزد و نیز کنکاش موبدان آن شهر نیز بود. پس از مهاجرت موبد اردشیر به تهران و همزمان با ادامه کارش در شرکت نفت، او پایه ریزی انجمن موبدان تهران را نیز بر عهده گرفت، تا آن که سرانجام در مهرماه ۱۳۳۰ با همیاری فیروز آذرگشسب، فریدون صداقت، رستم ماونداد، رستم زرتشتی، اردشیر پرتوی، بهمن موبد، بهمن جمشیدی، کیخسرو شهروینی، رستم شهزادی و اردشیر موبد آن انجمن را پایه‌ریزی کرد که تا به امروز هم ادامه دارد. 

شخصیت آذرگشسب در اوایل دهه چهل به دو بخش مجزای اجتماعی و دینی تقسیم می‌شود اما مدیریت خوب و اشراف کاری به تمام جوانب کار موجب به‌وجود آمدن پیوندی عمیق در عملکردش می‌شود. در این سال‌ها آذرگشسب به هموندی هییت مدیره انجمن زرتشتیان تهران منصوب می‌شود که ارگانی است که بیشتر امور اجتماعی جامعه را برعهده دارد، در همین زمان آذرگشسب که سرپرست انجمن موبدان تهران هم است، اقدام به نگارش کتاب‌هایی درباره آداب و رسوم زرتشتیان می‌کند.

«خُرده اوستا» با ترجمه و تفسیر در تیرماه ۱۳۴۳ ، «آیین سدره‌پوشی زرتشتیان» با تامین هزینه مالی توسط کانون زرتشتیان شریف‌آباد یزد در نوروز سال ۱۳۴۵، «‌آیین زناشویی زرتشتیان» در آذر همان سال و کتاب «اندرزنامه‌های پهلوی» از نخستین کتاب‌هایی است که آذرگشسب آن‌ها را به چاپ رسانید.

بازنشستگی آذرگشسب از یک سو و استقبال از کتاب‌های چاپ شده‌اش از سویی دیگر موبد را بر آن داشت تا در این زمینه کتاب‌های دیگری را نیز به چاپ برساند که از آن جمله می‌‌توان به «آیین کفن و دفن زرتشتیان» در سال ۱۳۴۹، «آیین برگزاری جشن‌های ایران باستان» در سال ۱۳۵۱، «مقام زن در ایران باستان» در امرداد ۱۳۵۱، «آتش در ایران باستان» در مهر ۱۳۵۳ و «مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان» که در دی‌ماه ۱۳۵۳ منتشر شد، اشاره کرد.

پس از انقلاب نیز بار دیگر او به سمت ریاست انجمن موبدان تهران انتخاب شد و این پست را تا زمان درگذشتش که در آغاز دهه هفتاد اتفاق افتاد، ادامه داد. ششمین دوره کنگره جهانی زرتشتیان آخرین فعالیت اجتماعی بود که آذرگشسب در برپایی آن نقش داشت.

آری، اردشیر آذرگشسب نیز در کنار برادران خود موبد فیروز و موبد رستم آذرگشسب نقش بزرگ و تاثیرگذاری در جامعه زرتشتیان بر عهده داشت، نقشی غیر قابل انکار که بخش گسترده‌ای از تاریخ معاصر ما را دربرگرفته است.

بر روان و فروهر این‌چنین افراد بزرگی درود باد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر