به نام اهورا مزدا

همت وهوخت وهورشت اندیشه نیک ،گفتار نیک وکردار نیک

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

نقش زرتشتیان در انقلاب مشروطیت

نقش زرتشتیان در انقلاب مشروطیت
نویسنده بابك بهزيز و سایت برساد. کام

به همت کمیسیون دینی انجمن زرتشتیان شیراز جلسه ایی با موضوع "نقش زرتشتیان در پیروزی انقلاب مشروطیت" برگزار شد. نخستین سخنران این نشست ، مهوش نامداریان ، فرنشین کمیسیون دینی بود که به معرفی نقش آفرینان و شهدای زرتشتی مشروطیت و نمایش تصاویر آنها پرداخت. سخنران دوم این جلسه ، مهرداد قدردان، جانشین فرنشین
کمیسیون دینی بود که به بررسی و رد برخی موارد مطرح شده در سایت ها و مطبوعات در جهت کم رنگ کردن نقش زرتشتیان در مشروطیت پرداخت.

  فرنشین کمیسیون دینی خانم مهوش نامداریان

خانم مهوش نامداریان افزود:
زرتشتیان به سه دلیل در جنبش مشروطه شرکت داشتند:
1. تعالیم اشوزرتشت در باره آزادی اندیشه
2.
علاقه زرتشتیان به عظمت و سربلندی ایران - سرزمین آبا و اجدادیشان - و جلوگیری از انحطاط آن
3.
ظلم و ستمی که در زمان قاجار گریبانگیر همه ملت ایران و به طور مضاعف گریبانگیر جامعه زرتشتی بود.

خانم مهوش نامداریان، ضمن بیان دلایل بالا از کتاب "سهم زرتشتیان در انقلاب مشروطیت ایران" از دکتر فرهنگ مهر با نمایش تصاویری به معرفی مشروطه خواهان زرتشتی پرداخت:

ارباب جمشید جمشیدیان
همانطور که می دانید مبارزه نیاز به پول و اسلحه دارد و دو تجارتخانه زرتشتی جمشیدیان و جهانیان در تامین این دو مورد نقش بسیار مهمی داشتند.

 ارباب حمشید جمشیدیان با نشان و جبه و حمایل از طرف مظفرالدینشاه

ارباب جمشید جمشیدیان یکی از معروفترین تجار ایرانی در زمان مظفرالدین شاه بود و دربین ایرانیان بسیار خوشنام بود و او را به رأفت ، بخشندگی ، صداقت و امانت داری می شناختند. فعالیت های اقتصادی ارباب به حدی با مؤفقیت همراه بود که تجارتخانه او گذشته از شعبه هایی که در بعضی از شهرهای ایران داشت ، شعبی نیز در بغداد ، کلکته ، بمبئی و پاریس دایر کرد و همچنین موفق به دریافت لقب "رئیس التجار کل زرتشتیان ممالک محروسه ایران" همراه با نشان و جبه و حمایل مخصوص از طرف مظفرالدین شاه گشت.
پس از حمله سپاه اسلام به ایران، این اولین باری بود که یک زرتشتی در سطح ملی به چنین موقعیت اقتصادی و اجتماعی دست می یافت
.

ارباب خسرو شاهجوان
بانی تجارتخانه جهانیان
تجارتخانه دیگری که زرتشتیان آن را اداره می نمودند "جهانیان" نام داشت که بانی آن ارباب خسرو شاهجهان بود.

 ارباب خسرو شاهجوان

این تجارتخانه نیز شعبه هایی در شهرهای ایران خصوصا در جنوب کشور داشت و مابین ایلات وعشایر فارس دارای محبوبیت و اعتبار فراوان بود و توانسته بود با تشکیلات منظم خود با هند و انگلیس و آمریکا روابط  تجاری برقرار سازد. خوش نامی این تجارتخانه به حدی بود که رسید صندوق آن چون اسکناس اعتبار داشت و دست به دست می چرخید. این دو تجارتخانه که کارهای صرافی و بانکداری میکردند به مجاهدان مشروطه کمکهای مالی می نمودند. تجارتخانه جمشیدیان یک بار مبلغ بیست هزار تومان از جانب خود و بار دیگر همان مبلغ را از جانب دیگر تاجران زرتشتی در اختیار مجاهدان نهاد. تجارتخانه جهانیان نیز از صرف پول برای مجاهدان مضایقه ننمود و یک مرتبه مبلغ ده هزارتومان به ایشان پرداخت تا ما یحتاج خود را بتوانند تهیه نمایند.

مجلس اول و بانک ملی
همچنین درمجلس اول که دولت و مجلسیان در صدد تشکیل بانک ملی برآمدند، تجارتخانه های جمشیدیان و جهانیان در این راه همراهی نمودند و یکی از عمده افراد مورد اعتماد اعضای مجلس در این زمینه ارباب جمشید بود بطوری که دراعلانی که به همین منظور منتشرگردید، حجره ارباب جمشید جزو اداراتی ذکر شد که مردم میتوانستند مبلغ پرداختی خود را به آن جا حواله کنند و رسید دریافت نمایند. یعنی رسید این تجارتخانه به اندازه پول ارزش داشت و مردم همین برات ها را به جای پول دست به دست می کردند.

تامین اسلحه برای مجاهدین
یکی دیگر از کارهای این دو تجارتخانه تامین اسلحه برای مجاهدین بود. تجارتخانه های جهانیان و جمشیدیان با خارج ارتباط داشتند و همراه کالاهای فرستاده شده اسلحه و مهمات را نیز در عدلهای پارچه و پنبه پنهان می کردند و چون به واسطه حسن شهرت از دستبرد بین راه  مصون بودند ، کالا و اسلحه صحیح و سالم از بندر بوشهر به تهران حمل و به مجاهدین تحویل می شد.
 پرویز شاهجوان

پرویز شاهجوان/ شهید انقلاب مشروطه

برادر خسرو شاهجهان و رئیس شعبه تجارتخانه جهانیان در یزد و از شهدای مشروطیت است که به طرز فجیعی به قتل رسید.
علت قتل وی همکاری تجارتخانه جهانیان با مجاهدین مشروطه بود که خبر این قتل موجی از هیجان و خشم عمومی را برعلیه عمال استبداد برانگیخت خبر شهادت پرویز شاه جهان در روزنامه جام جمشید به زبان گجراتی و روزنامه تایمز بمبئی به زبان انگلیسی منتشر شد و دراطراف عدم وجود تامین جانی و مالی زرتشتیان در ایران مقالاتی منتشر شد و این درست مقارن ایامی بود که پارسیان قصد سرمایه گذاری و شرکت در تاسیس بانک ملی مورد نظر در ایران را داشتند پس از آن فاجعه از تصمیم خود منصرف شدند.
به هر حال نه قتل پرویز شاه جهان و نه تهدیدات دولتیان برعلیه زرتشتیان آنها را از کوشش دوش به دوش برادران مسلمان ایرانی خود در راه حصول به مشروطیت و پیروزی نهایی باز نداشت. ( از کتاب تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان روانشاد رشید شهمردان ).

 فریدون خسرو اهرستانی

فریدون خسرو اهرستانی/ شهید انقلاب مشروطه
قتل فریدون گبر ، خون سیاووش شد       خیمه ی مشروطیت ، جمله سیاهپوش شد
اين شعاری بود كه مردم در غم از دست دادن یکی دیگر از شهدای زرتشتیان سر می دادند. شادروان فریدون خسرو اهرستانی (معروف به گل خورشید) از مؤسسین انجمن زرتشتیان تهران و رئیس شعبه تجارتخانه جهانیان در تهران بود.
 شبانگاه 18 نفر به خانه او وارد شده ، او را از رختخواب بیرون کشیده ، جلو چشم زنش که تازه چهار ماه بود از ازدواجشان گذشته بود به طرز فجیعی کشتند وهمسر او برای دفاع از شوهرش خود را به جلوی قاتلان انداخته و با دست شمشیر یکی از مهاجمین را می گیرد که در اثر خون زیادی که از او میرود و با ترس و وحشت ناشی از این هجوم مرگبار از حال می رود.
  
 عده ای از قاتلان جان باخته فریدون خسرو اهرستانی

بانک استقراضی روس و جواهرات سلطنتی مادر محمد علیشاه
علت قتل وی اینگونه ذکر می شود:
روزی در جریان فعالیت های بانکی تجارتخانه از یکی از دوستانش به نام مرحوم ورقا که خود از آزادی خواهان بود و در بانک روس کار میکرد، کسب اطلاع نمود که محمد علیشاه برای تأمین هزینه خود به پول احتیاج داشته و چون بانک استقراضی روس هم بدون وثیقه پولی به او نمیداد ، لهذا زیرپوش مروارید بافت مادرش را که جزء جواهرات سلطنتی بوده در بانک روس گرو گذاشته و پول دریافت داشته است. شادروان فریدون این خبر را به کمیته مجاهدان میرساند تا بلکه چاره جویی نمایند مبادا تمام جواهرات سلطنتی به این نحو به گرو رود. مجاهدان نیز این خبر را در شهر پراکنده می کنند و بعد از آن که مستبدین در می یابند که این خبر را فریدون خسرو به مجاهدین داده کمر به قتل او می بندند.
وی که جوانی غیور و پر شور بود در جریان توزیع اسلحه با عده زیادی از آزادیخواهان ارتباط  پیدا کرده بود و در جلسات آنها شرکت می کرده ، بعدها انجمن آذربایجان اغلب در منزل ارباب فریدون خسرو تشکیل میشد. ضمنا ارباب فریدون خسرو واسطه توزیع اسلحه هایی بود که از خارج توسط  مجاهدان آذربایجانی وارد می شد و به هر کس که توسط آن انجمن معرفی می گردید، یک قبضه تفنگ و یکصد عدد فشنگ تحویل می داد.

 ارباب کیخسرو شاهرخ

ارباب کیخسرو شاهرخ
ارباب كيخسرو شاهرخ بعد از ارباب جمشيد جمشيديان نمايندگی زرتشتيان در مجلس شورای ملی را برای سالها بر عهده داشت. وی نقش بسزایی در اصلاح متمم قانون اساسی در زمان نمايندگی ارباب جمشيد داشته است. بر اساس پيش نويس اين قانون مسلمانان در برابر قوانين و حقوق مساوی هستند.
تلاشهای فراوان و پيگيريهای ارباب كيخسرو بالاخره باعث شد كه اين قانون با وجود مخالفتهای فراوان تغيير يابد. ارباب كيخسرو شاهرخ كه یکی از صديقترين، امانت دارترين و درست كارترين نمايندگان ادوار مختلفه مجلس بود، به سال 1254 شمسی به دنيا آمد. ارباب پس از طی دوره تحصيلات خود در ايران و بمبئی ، سرپرستی دبستانهای زرتشتيان كرمان را به او واگذار نمودند. مقارن با ندای مشروطه خواهی به تهران آمد و در تجارتخانه جمشيديان مشغول گرديد. پس از برقراری مجلس دوم در سال 1288 شمسی، ارباب كيخسرو به جای ارباب جمشيد به مجلس راه يافت و تا آخر عمر در مجلس، رياست كارپردازی را نيز عهده دار بود. دراين دوران نه تنها وی پشتيبان قوی برای جامعه زرتشتی بود، بلكه در طول حيات خود خدمات فرهنگی، اقتصادی ، اجتماعی و سياسی همچون تاليف كتاب، برپا ساختن مدارس ، حضور در تاسيس شركتهای تلفن و راه آهن، راه اندازی كتابخانه و چاپخانه مجلس، ساخت آرامگاه فردوسی و .... را به ايران نمود. (عکسها از تارنمای برساد.کام)

                                                      ................

کم رنگ کردن نقش زرتشتیان در انقلاب مشروطیت؟!چرا؟
نویسنده بابك بهزيز و سایت برساد. کام 

قسمت دوم
بررسی نقش زرتشتيان در انقلاب مشروطه
"اگر از پیشینه خود آگاهی کافی نداشته باشیم به راحتی مغلوب اطلاعات غلط دیگران می شویم. کافیست آنها یک اطلاعات غلطی داشته باشند و مغلطه هم چاشنی اش کنند، یا این اطلاعات غلط  از زبان یک استاد دانشگاه گفته شود آنگاه با توجه به اطلاعات اندکمان موضع ما انفعالی شده و خودمان هم می شویم ملعبه دست او و مدام آن گفته غلط را بازگو می کنیم.
اخیرا در برخی سایتها یا مطبوعات میبینیم که سعی در کم رنگ جلوه دادن نقش زرتشتیان در پیروزی انقلاب مشروطیت دارند، در حالیکه شکی نیست که زرتشتیان دوشادوش برادران مسلمان خود از جان و مال و اعتبار خود مایه گذاشتند و با وحدت و یگانگی شاهد پیروزی را در آغوش کشیدند."

 مهرداد قدردان کارشناس ارشد زبان و فرهنگ ایران باستان

بانکهای استقراضی روس و انگلیس و تجارتخانه جمشیدیان
مهرداد قدردان، کارشناس ارشد زبان و فرهنگ ایران باستان که در سلسله نشستهای شیراز سخن می گفت افزود: "بیگمان تیزبینی اربابان زرتشتی و کمکهای مادی و تامین اسلحه توسط تجارتخانه های جمشیدیان و جهانيان از جمله عوامل موثر در پیروزی انقلاب مشروطیت بود. بطور نمونه ارباب جمشید جمشیدیان یک بار شخصا بیست هزار تومان و بار دگر بیست هزار تومان از سایر تجار جمع آوری کرد و مجموعا چهل هزار تومان وجه نقد (در یک صد سال پیش) به مجاهدین مشروطه کمک کردند و یا کمک ده هزار تومانی ارباب خسرو شاه جهان صاحب تجارتخانه جهانیان از این نمونه است."
وی سپس با اشاره به اینکه عامه زرتشتیان در زمان صفویه و قاجار در فقر و
بینوایی و بیسوادی بسر میبردند افزود: "زرتشتیان به خاطراصول اعتقادی و صداقت و خوش فکری و کسب سریع دانش، تا کمی فضا باز شد به سرعت رشد کردند. برای مثال برات تجارتخانه جمشیدیان حکم پول را داشت واعتبارش به اسکناس های آن دوره پهلو میزد." وی سپس ادامه داد: "بیگانگان تا این رشد را دیدند سعی در توقف آن نمودند. روس و انگلیس با کمک هم تجارتخانه جمشیدیان را ورشکسته کردند تا بتوانند فعالیت بانک استقراض روس و انگلیس را رونق بخشند. عمال دولت استبدادی نیز کسانی چون فریدون خسرو اهرستانی که از فعالین مشروطه بود و تنها  چهار ماه از ازدواجش گذشته بود را با یورشی 18 نفره به منزلش آنهم شبانه به فجیع ترین وضع، مقابل چشم همسرش کشتند یا پرویز شاه جهان را در یزد بواسطه کمک تجارتخانه جهانیان به مجاهدین  وحشیانه کشتند (روزنامه ندای وطن شماره 12) ." مهرداد قدردان "سپس با اشاره به اینکه متاسفانه در برخی از سایتها و مطبوعات این حقایق کتمان یا وارونه جلوه داده می شود، گفت: "برای مثال به دلایلی که دکتر فرهنگ مهر به عنوان اصول اساسی شرکت زرتشتیان در انقلاب مشروطیت عنوان میکند ایراد میگیرند و میگویند اگر زرتشتیان تعصب داشتند و به وطن خودشان علاقه مند بودند، چرا با محمود افغان همراهی کردند و علیه صفویان جنگیدند؟ یادمان نرود آن زمانی که محمود افغان قیام میکند نظیر یک سردار ملی بوده همچنان که نادر شاه یک سردار ملی بوده و قیام کرد و حکومت را بدست گرفت.  حمله محمود افغان در انتهای حکومت صفویه  روی میدهد که هنوز افغانستان جزء خاک ایران بوده و محمود افغان بیگانه تلقی نمیگردید و در اواسط  قاجاریه بود که افغانستان با نقشه انگلیس ها از ایران جدا شد. یا این موضوع را که عشایر بارهای پارچه و پنبه متعلق به تجارتخانه جمشیدیان و جهانیان که در آن اسلحه پنهان شده بود را غارت نمیکردند را غیر قابل باور می خوانند... این ها فکر میکنند بزرگان عشایر ما، آدم هایی بیسواد و فاقد درک سیاسی بوده اند درحالیکه سران عشایر، بسیار آدمهای فهمیده و با سوادی بودند. مگر سردار اسعد بختیاری که تهران را فتح کرد یک خان بختیاری نبود. یا ثریا بختیاری از این خاندان نبود؟ محمد بهمن بیگی طراح آموزش و پرورش عشایری که فارسیها با فعالیت چشمگیر او آشنایند مگر از عشایر نبود؟ برخی از روستائیان ما نيز دارای درک بالای سیاسی بوده اند ، به یاد آوریم جانفشانی رئیس علی دلواری ، ناصر دیوان کازرونی و.. اینها خیلی بیشتر از سران قاجاری درک و جربزه سیاسی داشتند حالا اینها نمیتوانستند کالا و امتعه تجارتخانه های زرتشتی که با آنها مراوداتی هم داشتند را تشخیص دهند؟" 
در ادامه بحث افلاطون سهرابی ، فرنشین انجمن زرتشتیان شیراز ، سوالی را مطرح کرد: "چطور ارباب جمشیدیان و خسرو شاهجهان  جرات میکردند که به مجاهدین مشروطه کمک کنند یا برایشان اسلحه حمل کنند اگر حکومت متوجه میشد که بسیار متضرر می شدند؟"  و سپس آقای قدردان در جواب گفتند: "این بزرگان زرتشتی به واقع دین باور، ازخود گذشته و فداکار بودند و نجات جامعه زرتشتی، از فلاکت و بدبختی ، فقر و بیسوادی ، که با چشم خویش میدیدند و با پوست و گوشت و استخوان خود حس میکردند  را از سود دنیوی خود برتر میدانستند و با نثار جان و مال خود آزادی جامعه را طلب کردند و ثابت کردند و به ما درس دادند که سود و آسایش و آزادی جمعی بر سود شخصی برتری فاحشی دارد."
  هموندان انجمن به همراه افلاطون سهرابي فرنشين انجمن زرتشتيان شيراز از باشندگان بودند

مهرداد قدردان نایب رئیس کمیسون دینی انجمن زرتشتیان شیراز درپایان از همکیشان و به خصوص جوانان خواست تا موارد اشتباهی که در مورد نقش زرتشتیان در مشروطه می خوانند را جمع آوری کنند و در این جلسات مطرح کنند تا به آنها پاسخ داده شود.
                                                                   .............

ارباب خسرو شاهجوان
دومین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی ایران
از: سایت یتا اهو

ارباب خسرو پور شاهجهان پور گودرز پور مهربان ، بازرگان ، دانش دوست زرتشتی ساكن محله شهرياری يزد بود كه به همراه براداران خود پرويز، رستم، گودرز و بهرام تجارتخانه جهانيان را در سال 1279 خورشيدی بنياد نهاد، كه از موفق ترين تجارتخانه های دوران قاجار به شمار می رفت.

 ارباب خسرو شاهجوان            رستم شاهجوان
 فریدون خسرو اهرستانی         پرویز شاهجوان


تجارتخانه جهانیان
اين تجارتخانه از نقاط مختلف ايران شعبه داشت و با تشكيلات منظم خود ، با هند ، انگليس و آمريكا روابط تجاری برقرار ميكرد و نخستين بنگاهی بود كه محصولات صادراتی كشور (از جمله پنبه عدل بندی شده توسط ماشين) را به بازار دنيا عرضه كرد.

تأسیس شرکت گوشت و شرکت سهامی تلفن
تاسيس نخستين شركت گوشت و شركت سهامی كل تلفن (60% كل سهام متعلق به تجارتخانه جهانيان بود ، كه بالغ بر 60 هزار تومان می شد) نيز از كارهای برجسته تجارتخانه جهانيان می باشد. خوش نامی اداره ها و شعبه های تجارتخانه به حدی بود كه رسيد (بيجك) صندوق آن چون اسكناس اعتبار داشت و دست به دست می گشت و بين مردم ايران كه چندان به اسكناس بانك شاهنشاهی انگليس تمايل نشان نميدادند، رواج كامل داشت. اين امر باعث شد كه مديران بانك روس و انگليس با حمايت مقامات سياسی خود وسايل  سقوط آنها را فراهم آورند.

مظفرالدین شاه و مجلس اول و بانک ملی
درآغاز سلطنت مظفرالدين شاه ودراولين دوره مجلس شورای ملی كه ميخواستند بانك ملی تاسيس كنند، تجارتخانه جهانيان از پيشگامان اين امربوده و پيش بینی چنان بود كه با دعوت و همياری عده ای از بانك داران پارسی هند، اين انديشه را به كردار درآورند ، اما از آنجا كه اين اقدام مخالف سياستهای بيگانگان و منافع آنها بود ، برای بیم دادن پارسيان هند و نزديك نشدن آنها به امور ايران ، دست به اقداماتی زدند از آن جمله :
"در تاريخ 24 بهمن 1285 خورشيدی ، پرويز شاهجهان مدير تجارتخانه در يزد توسط فردی به نام صنيع حضرت و همدستانش(ياور اسمعيل، سيد كمال، مقتدر نظام) به قتل رسيد. روزنامه گجراتی جام جمشيد و روزنامه انگلیسی تايمز بمبئی ، دراين مورد و عدم تامين جان در ايران مقاله هایی نوشتند و موضوع تشكيل بانك ملی مسكوت ماند.

نیکو کاریهای ارباب خسرو شاهجوان
ارباب خسرو شاهجهان در سال1282 خورشيدي ، دبستان دخترانه ای را از طرف تجارتخانه جهانيان ايجاد نمود که تا سال 1307 خورشيدی و تشكيل دبيرستان دخترانه ماركار و پيوستن به آن، به تعليم وتربيت دختران زرتشتی مشغول بود. سپس در سال 1285 خورشيدی (سال امضای فرمان مشروطیت)، دبستان پسرانه خسروی را تاسيس نمود و هنگام تاسيس اين دبستان فی البداهه گفت:
آمد دل ما كامروا در هوس ما                    كام دل ما داد مگر دادرس ما
بيت مذكور دارا
ی صنعت شعری است و واژه های آن نقطه ندارد.

تجارتخانه جهانيان
در حفر قنوات و آباد كردن روستاهای اطراف يزد، فعالانه وارد عمل می شد و روستاهای چندی مانند خسروآباد، شاهجهان آباد را در يزد ، رفسنجان و كرمان احداث نمود. اين تجارتخانه در كمك به آزاديخواهان و مشروطه طلبان دريغ نداشت. از كمكهای اين شركت مبلغ ده هزار تومان بود كه به يكباره در اختيار آزادیخواهان قرار گرفت.

ارباب بهرام جهانيان و جواهرات سلطنتی
در برابر خدمات اين تجارتخانه، ارباب بهرام جهانيان یکی از نمايندگانی بود كه خزانه و جواهرات سلطنتی را از طرف آزاديخواهان تحويل گرفت و تحت نظر داشت.
به دنبال قتل فريدون خسرو اهرستا
نی (معروف به گل خورشيد- رئيس شعبه تهران تجارتخانه جهانيان) بوسيله صنيع حضرت و همدستانش و ناراحتی مردم تهران ، خسرو شاهجهان ، رئيس كل تجارتخانه جهانيان برای دادخواهی از يزد به تهران آمد و طی گزارشی به محمد علیشاه تظلم نمود، ولی محمدعلی شاه خود او را نيز تهديد به مرگ كرد و خسرو شاهجهان به ناچار شبانه تهران را ترك نمود وچون عمال محمدعلیشاه به دنبال او بودند و قصد جان وی را داشتند، مخفيانه از طريق بوشهر به بمبئی و سپس به لندن رفت. درآنجا هم بيكار ننشست و بوسيله فرزانه دادباهای نوروزجی از پارسيان متنفذ و محبوب در انگلیس كه از سوی حزب ليبرال انگليس در مجلس انگليس عضويت داشت ، دست به اقدامات سياسی زد.
احمد شاه قاجار كه پس از محمدعلی شاه به سلطنت رسيد، متوجه سوء نظر پدرش شده ، با دادن تامين و جلب رضايت فرزانه شاهجهان ، وي را به بازگشت به ايران دعوت نمود.
فرزانه ارباب خسرو شاهجهان در سال 1295 خورشيد
ی در گذشت . روانش شاد باد. 

منبع : اشيدري، جهانگير. تاريخ پهلوي و زرتشتيان. انتشارات ماهنامه هوخت، 1355. ص. 240- 248
اميني، تورج. اسنادي اززرتشتيان معاصر ايران. انتشارات سازمان اسناد ملي ايران، 1380. ص510-509
شهمردان ، رشيد. تاريخ زرتشتيان: فرزانگان زرتشتي. سازمان انتشارات فروهر، 1363. ص473-467

                                                                         .............

نقش زرتشتیان در جنبش مشروطه
از: بوذرجمهر پرخیده

شادروان احمد كسروی در پيشگفتار كتاب ارزشمند «تاريخ مشروطه ايران» می‌نويسد:
«در جنبش مشروطه كار را كسان گمنام و بي‌شكوه از پيش بردند. ولي چون خواسته مي‌شد جنبش ناانجام بماند، آن مردان غيرتمند را كنار زدند، و تا توانستند بدرفتاري نمودند، و زندگي را به آنان تلخ گردانيدند كه خود داستان دلسوز ديگري‌ست، و اين بسيار ناسزا بود كه چنان مرداني نام‌هاي‌شان نيز از ميان رود و باري در تاريخ ارج ‌شناسي از آنان نموده نشود و راستی‌ ها بی‌ پرده نگردد. اين كار نه به خدا خوش افتادی و نه با راستي ‌پرستي و پاكدلي سازش داشتي، و از آن سوی چه از ديده پيشرفت توده و كشور ، و چه از ديده رواج خوی‌های ستوده زيان‌های بسيار از آن پديد آمدی.»
همان گونه که در نوشته "صد سالگی مشروطه خجسته باد" دیدیم؛ جنبش ملي مشروطه خواهي و آزادي خواهي از سال هاي نخستين سده بيستم ميلادي ، با نگرش نوين ايرانيان به زندگي اجتماعي‌شان آغاز شد. در اين جنبش، مانند اغلب حركت‌ها و انقلاب هاي اجتماعي، گروه ها و طبقات مختلف مشاركت داشتند: گروه‌هايي با افق‌هاي ديد گوناگون و انديشه‌هاي متفاوت، ولي همگي در جبهه‌اي يكپارچه و همسو در مبارزه‌ براي زندگي بهتر، در پناه قانون و عدالت.
روشنفكران اصلاح طلب و انقلابي، بازرگانان ترقي خواه و روحانيون روشن بين، سه نهاد اصلي بيداري مردم و سازندگان راستین اين نهضت بودند.
زرتشتيان كه در آغاز مشروطيت، در حدود يك هزارم جمعيت ايران را داشتند، به نسبت جمعيت شان نقش كيفي و كمي مناسبي در برپايي  و پشتيباني اين جنبش ملي ايفا كردند و به جز همراهي فكري و بيدار كننده، به كمك مالي مجاهدين نيز پرداختند.
زرتشتيان بنا به آموزش‌هاي ديني‌شان و پيروي از سنت ترقي خواهانه خود، همواره در طول تاريخ خواهان آزادي بوده‌اند. در دوره پر مشقت و رنج آور قاجار، اين آزادي‌خواهي دو چندان شده بود، چرا كه اين قوم ستمديده پيش از اين و در اين دوران نيز فشارهاي بسياري را تحمل مي‌كردند و دم بر نمي‌آوردند و چون بوي قيام مردمي و رهايي‌بخش و برابری به مشام رسيد، دلشان لرزيد و خواستند هر چه دارند در راه رهايي از اسارت جهل و نااميدي بپردازند تا در آينده، فرزندان‌شان در سرزمين اهوارايي ايران همراه با زندگي بهتر، زرتشتي بمانند.
البته بسیاری از زرتشتیان هم در هیجانات مشروطه تمایلی به دخالت در تغییرات اجتماعی نداشتند ، و این شاید بر اثر ترس تاریخی شان بود. در جلسه ای از جلسات «انجمن زرتشتیان طهران» ، برخی از اعضاء نسبت به اقدامات بعضی از زرتشتیان برای تغییر اوضاع مملکت ، اعتراض کردند و می گفتند که اگر مستبدین از هشت میلیون مسلمان ، هزار نفر را بکشند ، هفت میلیون و نهصد و نود و نه هزار نفر باقی خواهند ماند ، ولی اگر هشت هزار زرتشتی را بکشند، دیگر اثری از زرتشتی ها باقی نخواهد ماند(تاریخ پهلوی و زرتشتیان/ دکتر جهانگیر اشیدری ؛ ص 245).
به طور کلی، همواره، زرتشتیان در جامعه ایران کمتر در جریانات سیاسی ظاهر شده اند و هیچگاه خود نمی خواستند و یا نمی توانستند عامل حرکتی سیاسی و یا اجتماعی بر ضد دولت و حکومت باشند. در مشروطیت هم به جز موارد ویژه، بیشترفعالیت شان محدود به کمک های مالی و سیاسی  به مجاهدان و اعضای مجلس برای ایجاد یک محیط سیاسی و اجتماعی آزاد و برابر بود. 
پیش از مشروطیت تنها حضور کمرنگ دو زرتشتی به نام های  «اردشیر جی ریپورتر» و « ارباب گیو زرتشتی» را در «کمیته انقلاب»، که انجمنی مخفی بود، مشاهده می کنیم.
(ملک زاده ، مهدی / تاریخ مشروطیت ایران ؛ انتشارات علمی ؛ چاپ دوم ؛ 1363 ؛ ص239)
كمك‌های مالی به مجاهدين
مبارزه با دستگاه استبداد‏، پول و تفنگ لازم داشت. در اين زمان دو تجارتخانه بزرگ «جهانيان» و «جمشيديان»؛ به سرپرستي دو ارباب بزرگ زرتشتي ، كه مورد اعتماد مردم بودند، به ياري آزادي‌خواهان برخاستند.
 یکی از معروف ترین تجار ایرانی در زمان مظفرالدین شاه ، ارباب جمشید بهمن جمشیدیان نام داشت. ایرانیان او را به مهربانی، بخشندگی و درستکاری می شناختند. «رییس التجار کل زرتشتیان ممالک محروسه ایران»، لقبی بود که شاه، همراه با نشان و جبه و حمایل مخصوص به او عطا کرد (شرح زندگی و خدمات او به جامعه زرتشتی، جداگانه در بخش بزرگان خواهد آمد).
پس از شکست ساسانیان ، این نخستین باری بود که یک زرتشتی در سطح ملی به چنین موقعیت اقتصادی و اجتماعی دست می یافت. فعالیت های اقتصادی ارباب به حدی با موفقیت همراه بود که تجارتخانه او به نام « جمشیدیان»(که در واقع یک بانک بزرگ و تمام عیار بود)،  گذشته از شعبه هایی که در بعضی از شهرهای ایران داشت، در بغداد ، کلکته ، بمبئی و پاریس دفاتر و بانک هایی دایر کرد.
تجارتخانه دیگری که زرتشتیان آن را اداره می نمودند؛ «جهانیان» نام داشت که از آن ارباب خسرو شاهجهان بود. این تجارتخانه نیز شعبه هایی در شهرهای ایران، به ویژه در جنوب کشور داشت و مابین ایلات و عشایر فارس دارای محبوبیت و اعتبار فراوان بود و توانسته بود با تشکیلات منظم خود با هند و انگلیس و آمریکا روابط تجاری خوبی برقرار سازد. خوش نامی این تجارتخانه به اندازه ای بود که برات ها و رسید صندوق آن مانند اسکناس اعتبار داشت و دست به دست می چرخید. ( امینی ، تورج/ اسنادی از زرتشتیان ایران ؛ انتشارات سازمان اسناد ملی ؛ 1380 ؛ ص 509 )
این دو تجارتخانه که کارهای صرافی و بانکداری می کردند ، به مجاهدان مشروطه کمک های مالی می نمودند. تجارتخانه «جمشیدیان»، یک بار بیست هزار تومان از جانب خود و بار دیگر همان مبلغ را از جانب دیگر تاجران زرتشتی در اختیار مجاهدان نهاد. «جهانیان» نیز از صرف پول برای مجاهدان کم نگذاشته بود؛ و یک مرتبه مبلغ ده هزار تومان به ایشان پرداخت کرده بود تا هزینه های خود را پوشش دهند(مهر، فرهنگ/ سهم زردشتیان در انقلاب مشروطیت ؛ مجله هوخت ؛ سال بیستم ؛ شماره 3).
دیگر تاجران زرتشتی چون ارباب رشید مهر و ارباب کیخسرو رستم کرمانی نیز در زمان هایی که نیاز به تبلیغات به نفع جامعه زرتشتی بود، از اهدای کمک به مشروطه خواهان دریغ نورزیدند.(اشیدری / ص 251 و امینی / ص 527 )
شواهدی در اسناد دولتی موجود است که نشان می دهد ارباب جمشید بهمن و پس از او ارباب کیخسرو شاهرخ ( نمایندگان زرتشتیان در دو دوره نخست مجلس شورای ملی ) برای تهیه مایحتاج قشون و یا کمک های مالی در اداره امور مجلس به عنوان قرض به دولت و یا حتی بلاعوض ، از صرف پول خودداری نکرده اند.( امینی / اسناد شماره  26 تا 37 و 161 تا 165 )
همچنین در مجلس اول که دولت و مجلسی ها برآن شدند که بانک ملی را بنیان نهند، تجارتخانه های «جمشیدیان» و «جهانیان» در این راه همراهی نمودند و یکی از مورد اعتمادترین اعضای مجلس در این زمینه ارباب جمشید بود، به طوری که در اعلانی که به همین منظور منتشر گردید، حجره ارباب جمشید جزو اداراتی ذکر شد که مردم می توانستند مبلغ پرداختی خود را به آن جا حواله کنند و رسید دریافت نمایند.
به راستی که به دست آوردن چنین اعتبار و اعتمادی در دوره ای که هنوز روابط درستی بین زرتشتیان و  دیگران در ایران به وجود نیامده بود ، محصول سال ها صداقت و درستکاری تاجران زرتشتی در زمان قاجار بود، که البته با صرف مبالغ هنگفت مادی و با روحیه و عمل درست معنوی صورت گرفته بود. این روش، پارسیان هند را نیز تشویق کرد تا پس از ایجاد زمزمه تشکیل بانک ملی، در صدد کمک برآیند. به عقیده  دکتر جهانگیر اشیدری؛ پارسیان برای خلاصی از دست خارجیان و برای این که مجبور نباشند هر دقیقه دست نیاز به سوی روسیه تزاری و یا انگلستان دراز کنند، تصمیم به کمک به بانک ملی گرفتند. 
اما ــ همان گونه که خواهیم دید ــ قتل مدیر شعبه یزد تجارتخانه جهانیان به نام ارباب پرویز شاهجهان، این تمایل پارسیان را از بین برد و همدردی و کمک مالی قابل توجه ایشان را که می توانست در جهت کوتاه کردن دست بیگانگان، به ویژه روس و انگلیس از ایران باشد، متوقف ساخت. این واقعه هر چند توده روشنفکرایرانی را عزادار نمود و نفی این عمل جنایت کارانه در مطبوعات منعکس گردید، ولی پارسیان ، دیگر از سرمایه گزاری در ایران دل سرد و روی گردان شده بودند. 
ارباب خسرو شاهجهان و برادرانش (در تجارتخانه «جهانيان») به طور عمده و موثر از جنبش مردم بر ضد استبداد پشتيباني، و علاوه بر كمك‌هاي مالي، براي آن‌ها از راه‌هاي گوناگون اسلحه تهيه مي‌كردند.
در كتاب‌ «تاريخچه‌ي سي‌ساله بانك ملي ايران» آمده است: «خسرو شاهجهان و برادران به منظور عمليات صرافي و بانكداري شركتي در سال 1274 خ. در يزد تشكيل دادند و بعداً شعبي در شهرهاي ايران و در بمبئي و لندن داير كردند... يكي از كمك‌هاي اين شركت به آزادي‌خواهان مبلغ ده هزار تومان بود، كه در يكبار در اختيار آنها گذاشت. هم چنين عده‌اي از زرتشتيان اسلحه‌هايي را كه بعضي از دولتي‌ها از انبار مهمات سرقت مي‌كردند خريداري نموده و به آزادي خواهان مي‌دادند».
در شماره‌ 31 روزنامه «صوراسرافيل» آمده است: «در چندي قبل از ذخيره دولتي چهارصد قبضه تفنگ «ورندل» بلند قد خارج نموده و به.. تاجر پارسي فروخته‌اند... هم چنين از اسلحه خانه دويست قبضه تفنگ پنج تير «مكنز» و غيره با يكصد و پنجاه هزار عدد فشنگ فخيم الممالك و ... فروخته‌اند».

مبارزات زرتشتيان
گفتيم كه دو تجارتخانه «جهانيان» و «جمشيديان» به مبارزان مشروطه‌خواه ياري و مساعدت مالي مي‌رساندند. اين دو بانك در سرتاسر ايران به ويژه در جنوب داراي تشكيلات وسيع و منظم مالي و اقتصادي بودند. هم چنين به گونه ای ویژه بين عشاير و ايلات فارس محبوبيت و نفوذ فراوان داشتند و در اثر قراري كه بين پرويز شاهجهان (از موسسين بانك جهانيان) و آزادي خواهان گذاشته شده بود، تجارتخانه‌هاي «جهانيان» و «جمشيديان» اسلحه و فشنگ و مهماتي را كه از خارج وارد ايران مي‌شد در بندر بوشهر تحويل مي‌گرفتند و همراه با ساير مال‌التجاره‌هاي خود (پنبه و پارچه و...) به تهران و ساير شهرها حمل و در اختيار مجاهدين قرار مي‌دادند. در آن زمان همه مي دانستند  محموله‌هايي كه علامت اين تجارتخانه‌ها را داشته باشد، هنگام عبور از جاده‌هاي جنوب از هرگونه دستبرد و سرقت توسط راهزنان در امان خواهد بود.
در تهران توزيع مهمات و تفنگ بين مجاهدين مشكل بود، چون مجاهدين و به ويژه آذربايجاني‌ها مورد سوء ظن و شك بودند. صوراسرافيل كه عضو «انجمن آذربايجان» بود، ارباب مهربان جمشيد پارسايي(بنيان گزار پذيرشگاه پارسايي در تهران و از خيرانديشان بنام جامعه زرتشتي) را كه با او خيلي دوست بود، مامور اين كار كرد و او كه مردي آرام و قيافه‌اي مظلومانه داشت، سوء‌ظن برانگيز نبود. تا اينكه پس از مدت‌ها، مستبدين به همكاري بانك‌هاي «جمشيديان» و «جهانيان» و مهربان‌ پارسايي با مجاهدين پي بردند و تصميم‌ به قتل پرويز شاهجهان در يزد گرفتند و او را به وضع فجيعي كشتند.          
خبر قتل پرويز شاهجهان در شماره 12 روزنامه‌ «نداي وطن» منتشر ‌شد و موجي از هيجان و خشم عمومي را بر عليه عمال استبداد بر انگيخت.
مبارزان و آزادی خواهان صدای اعتراض بلند کردند، و خواستار مجازات دست اندرکاران این قتل شدند. موضوع قتل ارباب پرویز، که درآن قاتل از نظر زرتشتیان معلوم و مشخص بود ، در اثر تلگراف محمد کاظم خراسانی نه فقط به دست فراموشی سپرده شد ، بلکه باعث شد تا فریبرز نامی که مستاجر یکی از مزارع ارباب پرویز شاهجهان بود ، با کارد کشته شود و زنش مجروح! (یادداشت های کیخسرو شاهرخ ؛ ص 129).
کشته شدن ارباب پرویز بسیار مرموز بود. آزادی خواهان انگیزه قتل را مبارزه زرتشتیان در راه مشروطه و قتل را به فرمان محمد علی میرزا دانستند، و روزنامه های آن دوره به گستردگی از این جنایت نوشتند.
پارسيان هند هم بنا به وضعيت و موقعيتي كه داشتند به آزادي‌خواهان ياري مي‌رساندند.  پارسيان براي رهايي ايران از استعمار انگليس و روسيه تزاري حاضر بودند در تشكيل بانك ملي ايران به مجلس و دولت ایران كمك كنند.
شاید یکی از علت های قتل ارباب پرویز رقابت شدید بانک های روس و انگلیس در ایران با تجارتخانه «جهانیان» بوده باشد و اینکه این استعمارگران نمی خواستند در ایران بانک ملی ایجاد شود، که البته تا اندازه ای هم این کار را عقب انداختند. در هندوستان اين خبر در روزنامه «تايمزبمبئي» و «جام جمشيد» انتشار پيدا مي‌كند و تفسيرهايي درباره عدم تامين جاني و مالي زرتشتيان در ايران نوشته مي‌شود و اين درست برابر است با قصد سرمايه‌گزاري پارسيان و شركت در تاسيس بانك ملي ايران.
ادوارد براون در كتاب «انقلاب ايران» مي‌نويسد:
«همدردي و كمك پارسيان و زرتشتيان بمبئي كه ممكن بود هم با طيب خاطر و هم با واسطه استطاعت همراهي كامل بنمايند، بدبختانه به واسطه قتل نا به كارانه و ناجوانمردانه ارباب پرويز در يزد(تاریخ 13 فوریه 1906 / 24 بهمن1285 خ.)، كه هر چند مطبوعات و اكثريت توده ايرانيان و حتا علما را عزادار نمود، آنان را دلسرد و رو برگردان ساخت.»
قتل پرويز شاهجهان و تهديدهاي دولتي‌ها بر عليه زرتشتيان آنها را از كوشش در راه مشروطه و در راه دستيابي به آزادی، برابری و تامین مالی و جانی، باز نداشت.
يكي ديگر از جان باختگان زرتشتي در دوره مشروطه، فريدون خسرو اهرستاني (معروف به گل خورشيد)، از بنيان گزاران انجمن زرتشتيان تهران و رييس شعبه تجارتخانه «جهانيان» در تهران بود. او كه جواني غيور و پرشور بود در جريان توزيع اسلحه با عده زيادي از آزادي‌خواهان ارتباط پيدا كرده و در جلسات شبانه آن ها شركت مي‌جست. بعدها جلسات انجمن آذربايجاني‌ها اغلب در منزل ارباب فريدون خسرو تشكيل مي‌شد. او همچنين واسطه توزيع اسلحه‌هايي بود كه از روسيه توسط مجاهدين آذربايجاني وارد کشور مي‌شد و به هر كس كه توسط آن انجمن معرفي مي‌شد، يك قبض تفنگ و يك صد عدد فشنگ تحويل مي‌داد.
روزي در جريان فعاليت‌هاي بانكي تجارتخانه، از دوستي به نام «ورقا» كه خود از آزادي‌خواهان بوده و در بانك روس كار مي‌كرد، مي‌شنود كه محمد علي ميرزا براي تامين هزينه عیاشی های خود و ولخرجی های دربار، زيرپوش مرواريد بافت مادرش ــ كه از جواهرات سلطنتي و سرمایه ملی بود ــ را در بانك روس گرو گذاشته و پول دريافت داشته است. فريدون اين خبر را به كميته مجاهدين مي‌رساند تا بلكه چاره‌جويي نمايند، تا مبادا تمام جواهرات سلطنتي به اين نحو به گرو برود.
مجاهدين اين خبر را در شهر پراكنده مي‌كنند. مستبدين در مي‌يابند كه اين خبر را فريدون خسرو به مجاهدين داده و كمر به قتل او مي‌بندند. شبانگاه هيجده نفر به خانه او وارد شده و او را از رختخواب بيرون كشيده، به طرز فجيعي جلو چشم زنش كه تازه چهارماه از ازدواج‌اش مي‌گذشته، مي‌كشند. ( 17 دیماه 1286 خ.) همسرش به نام بانو سرور وكيل، دختر مهربان وكيل الرعايا از ناموران زرتشتي بوده است. همسر فريدون براي دفاع از شوهر، خود را به جلو مي‌اندازد و با دست شمشير يكی از مهاجمين را مي‌گيرد و در اثر رفتن خون زياد و وحشت از حال مي‌رود.
اين قتل كه گویا به دستور محمد علي ميرزا و به دست شخصي به نام «صنيع حضرت» و عده‌اي اوباش همراه او صورت مي‌گيرد، سيلي از هيجان در مردم و آزادي خواهان به وجود مي‌آورد. به طوری که مورخین نگاشته اند؛ صنیع حضرت ، اجلال حضور ، یاور اسماعیل ، مقتدر نظام ، سید کمال و صادق کچل در این کار دست داشته اند. اما آن گونه که از روزنامه محاکمات برمی آید ، از میان افراد نام برده فقط صادق کچل مباشر قتل بوده است.
کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه» خود نوشته:
«در این روزها چون از غلام سیاه مجلل ، بازپرسی ها رفت دانسته شد کشندگان او از همان اوباشان میدان توپخانه می باشند که او را به نام کینه توزی با مجلس و قانون اساسی ( که برابری به زرتشتیان داده بود ) کشته اند. چون نام های آنان دانسته شد ، شهربانی به دستگیر کردن آنان نیز کوشید».
صنيع حضرت نیز بعدها به خاطر جناياتش در سال 1289 خ. به دست آزادي‌خواهان اعدام مي‌شود.
مردم تهران پس از قتل ارباب فريدون، سخت آزرده مي‌‌شوند، و در خيابان‌ها شعار مي‌دهند:
قتل فريدون گبر خون سياووش شد               خيمه مشروطيت جمله سياه‌پوش شد
سید حسن تقی زاده از نمایندگان ترقی خواه مجلس در سخنانی در مجلس گفت:
«در اظهار تاسف از این مساله ، بنده هم شریک هستم ولی در مساله آخری که وکلا می گویند: امید است که مرتکبین این قتل به دست آمده و مجازات داده شوند ، بنده شریک نیستم و امید هم ندارم...،  حال ما مثل همان مجلس اولیای مقتول است که تمام مردم از این مساله اظهار تاسف کرده ، دسته دسته در منزل این شخص می روند و اظهار افسوس می کنند و این مجلس هم در واقع همان حال را پیدا کرده. در این خصوص نطق ها می شود ، اما کم کم از میان می رود و فردا واقعه ای دیگر اتفاق می افتد که این از یاد می رود».
 یحیی دولت آبادی درباره علت کشته شدن فریدون می نویسد:
«فریدون جوانی رشید و مشروطه خواه بود و در واقعه میدان توپخانه ، پول و اسلحه به مجاهدین داد و در جشن بهارستان خدمات شایانی نموده خود را کاملا مبغوض شاه و درباریان مستبد ساخت. بعد از صلح ظاهری شاه با مجلسیان ، یک شب چند نفر از غلامان مخصوص شاه با بعضی از سرکردگان اشرار که در میدان توپخانه بودند از دیوار خانه او بالا رفته او را در حالی که با همسر خود خوابیده می کشند. این خبر شهرت کرده ، مردم مشروطه خواه به طور قطع می گویند این حادثه به امر شاه شده و خواسته است بعد از مغلوب شدن ، خود نمایی کرده ، صدمه ای به مشروطه خواهان زده باشد و این که قرعه به نام گبر بیچاره زدند برای این بوده که اگر ملت دنبال کرده و قاتل را پیدا نمود و خواست قصاص کند ، حوزه مرکزی استبداد به صدا در آیند که کشته شدن مسلمان درازای گبر جایز نیست و تساوی حقوق غیر مشروع است و اگر گرفتار شد،  کشته نخواهد شد ، و اگر دنبال نکردند و پیدا نشد که هیچ ». (دولت آبادی ، یحیی / حیات یحیی ؛ انتشارات عطار و فردوسی ؛ 1362 ؛ جلد دوم ؛ ص 187) .
سه روز بعد از این حادثه، لایحه «انجمن زرتشتیان طهران» در تظلم و دادخواهی این واقعه در مجلس شورا خوانده شد که از مطالب آن لایحه ، خیلی واضح بوی مساوات طلبی به مشام می رسید. به هر حال در اثر پیگیری آزادی خواهان و تلاشی که رییس «نظمیه طهران»، به نام معتضد دیوان، انجام می دهد، مرتکبین دستگیر و محاکمه شدند و در تاریخ  3 خرداد 1287 خ. نه نفری را که در قتل شادروان فریدون خسرو دخالت داشتند ، شلاق خورده و برخی را زندانی و گروهی را نیز تبعید نمودند.
این واقعه کم نظیر در تاریخ ایران باعث نزدیک شدن جامعه زرتشتی به آزادی خواهان و باعث نزدیک شدن جامعه ایرانی به یک حکومت قانون مدار شد.
به گفته کسروی: «این کیفر کشندگان فریدون، به هواداران ... بسیار برخورد و اینکه به کیفر کشته شدن یک زرتشتی به نه تن... تازیانه زنند به آنان گران افتاد».
پس از اين قتل، خسرو شاهجهان رييس تجارتخانه «جهانيان» براي دادخواهي از يزد به تهران مي‌آيد و طي عريضه‌اي به محمد علي ميرزا تظلم خواهي مي‌كند، ولي محمد علي ميرزا او را نيز به قتل تهديد مي‌كند، به طوري كه شبانه‌ ازتهران مي‌گريزد. و پس از چندي از طريق بوشهر به بمبئي و سپس به لندن مي رود و با يكي از پارسيان و مبارزين هند به نام «دده‌بايي نوروزجي» ـ كه با استعمار انگليس مي‌جنگيده ــ ملاقات كرده و ظلم‌ها را شرح مي‌دهد. در اين زمان است که به دستور محمد علي ميرزا شعب تجارتخانه «جهانيان» در تهران و ساير شهرها غارت مي شود. دده‌بايي نوروزجي از دولت ايران براي شاهجهان تامين جاني و براي تجارتخانه او امنيت كاري مي‌خواهد.
در اين دوران، با تغیير و تحولاتي كه صورت مي گيرد، احمد شاه به جاي محمد علي شاه مي‌نشيند و براي نگهبانی از شاهجهان و بنگاه اقتصادي «جهانیان» و شعبه های آن، همه گونه تامين به او مي‌دهد و خسرو شاهجهان به ايران باز‌مي‌گردد.
دادخواهي‌ها توسط انجمن آذربايجان‌ها و نيز همسر فريدون خسرو پی گرفته می شود. انجمن آذربايجان از علماي وقت مي خواهد تا حكم قاتلان خسرو اهرستاني را صادر كنند... و پس از چندي صنيع حضرت و دارودسته‌اش به سزاي اعمال خود مي‌رسند.

نمایندگی زرتشتیان در مجلس اول
(مجلس شورای ملی ایران در زمان محمد علیشاه قاجار)
همان طور که در گفتار پیش نیز گفتیم؛ از جالب ترین مسایلی که در جریان مشروطیت برای زرتشتیان روی داد، به دست آوردن یک کرسی نمایندگی در مجلس اول بود که برای صاحبان دیگر ادیان میسر نشد. ارباب کیخسرو شاهرخ در خاطراتش در این باره آورده:
«همین که مشروطیت ایران سر گرفت و فرمان انتخابات بیرون آمد ، چون قدرت در دست آقایان علما [ بود و ] سید عبدالله بهبهانی و میرزا محمد طباطبایی به اصطلاح آن وقت «سیدین سندین» ، عقیده داشتند که فقط مسلمانان باید نماینده در مجلس داشته باشند و ایشان خود از سوی غیرمسلمانان وکالت خواهند کرد ، چنان که ارامنه و یهود را به همین راضی کرده بودند، ولی ما راضی نشده، اقدامات شده و بالاخره موفقیت حاصل کردیم که زرتشتیان نماینده داشته باشند. برای این که فرصت از دست نرود، یک عده سی چهل نفری ، جمع شده و کاغذی به عنوان اعتبار نامه نوشته و امضا کرده و به دست ارباب جمشید دادیم که ایشان نماینده زرتشتیان هستند و به زرتشتیان یزد و کرمان و شیراز هم تلگراف کردیم تایید کنند و کردند ، به این ترتیب ارباب جمشید در دوره اول به سمت نمایندگی معرفی و وارد مجلس شد»( یادداشتهای کیخسروشاهرخ/ به کوشش جهانگیراشیدری؛ چاپ پرچم ؛ 2535شاهنشاهی؛ ص 126).
 گویا ارباب کیخسرو یک بار به معیت ارباب جمشید و گروهی دیگر به حضور مظفرالدین شاه رفته و قول مساعد از او گرفتند تا شاه درباره نماینده داشتن زرتشتیان کاری صورت دهد. تحشیه نویس خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ درباره کمک مالی ارباب جمشید به متحصنین سفارت انگلیس و یک پیش کشی هنگفت که قرار بوده قیمت آن را بین تمام زرتشتیان سرشکن کنند و آن مبلغ را به ارباب باز گردانند ، نوشته و اضافه نموده که زرتشتیان این پول را به ارباب پس ندادند.(همان جا ؛ ص 85 – 86 )
این پیش کشی هنگفت ، توسط ارباب جمشید به یکی از با نفوذترین سران مجلس داده شد تا از قدرت خود در مجلس استفاده کرده و زرتشتیان بتوانند به مجلس نماینده ای بفرستند (بامداد ، مهدی / شرح حال رجال ایران ؛ انتشارات زوار ؛ 1371 ؛ چاپ چهارم ؛ جلد اول ؛ ص 280 ).
در مجلس اول ارباب جمشید را فعال نمی بینیم. او بی گمان به دلیل احتیاط جبری زرتشتیان و همچنین کم سوادی ، در باره امورات سیاسی اظهار نظری نمی کرد. کیخسرو شاهرخ از او گله می کند که: « [ ارباب جمشید ] به بعضی از مطالب که در مجلس می گذشت ، توجهی نداشت. چنان که در موقع نوشتن قانون اساسی مشروطیت ، قسمت دوم ، وقتی که تکلیف حقوق تبعه ایران را معین می کردند، این طور نوشتند : ( مسلمانان در مقابل قوانین و حقوق مساوی هستند ) و غیر مسلمانان را مستثنا کرده بودند. همین که در روزنامه منتشر شد، من با این که در تجارتخانه ارباب جمشید بودم، با ایشان طرف شده اعتراض کردم، فرمود که ابدا او ملتفت نشده و این چیزها را نمی داند. خواهش کردم چند روزی در این موقع به مجلس نرود که نگویند با حضور نماینده زرتشتیان بود و خودم مشغول اقدامات شده، چند نفر از زرتشتیان را همراه کرده، نزد احتشام السلطنه رییس آن وقت مجلس و بعضی از سران نمایندگان مجلس رفته ولایحه نوشته و چاپ کردم. خودم در مجلس رفته منتشر کردم و بر روی سکوهای مجلس و غیره ایستادم ، نطق ها کردم تا این که آن اصل عوض و نوشته شد: (تبعه ایران در مقابل قانون متساوی الحقوق اند ) ، در آن موقع به همه جا تلگرافاتی کردم ، با روسای ارامنه و یهود ملاقات و وادار کردم از طرف آنها نیز اقدام شود »( یادداشت های کیخسرو شاهرخ ؛ ص 129)
مجلس در بررسی و اصلاح این اصل تحت فشار دو نیرو قرار داشت:
اول ــ نیرویی که تساوی حقوق را ناممکن می دانست، و
دوم ــ نیروی زرتشتی ها، به رهبری ارباب کیخسرو که تعداد زیادی از آزادیخواه ها را نیز به همراه خود کرده بود، و سعی داشتند در تمام امور با مسلمین برابر باشند.
درلایحه ای که در این باره ازسوی جامعه زرتشتیان به مجلس داده و در جلسه علنی مجلس تمام آن خوانده شد، به روشنی زرتشتیان خواستار برابری در برابر قانون بودند. قسمتی از آن لایحه چنین است:
«عمده و اصل مقصود ما این است که اگر انسانیم، در حفظ حقوق در شماره ناس محسوب شویم. تعیین مقامات انسانیت امکان ندارد مگر به حفظ شرف انسانیت و پاس شرف انسانیت نشود مگر به مساوات در حقوق انسانیت».
درباره این لایحه که نسبتا مفصل است گفتگو بسیار شد. امام جمعه سخنان قابل تاملی گفت:
«اینها 1300 سال است با ما بوده اند و حقوقی داشته اند و با آنها رفتار شده، حالا ما حتی الامکان در صدد هستیم که حقوق آنها را زیاد و محکم نماییم. نمی دانیم محرکین آنان کیانند که این قسم اصرار می کنند».( رضوانی ، هما / لوایح آقا شیخ فضل الله نوری ؛  نشر تاریخ ایران ؛ 1362 ؛ ص 19)
شجاعت بی نظیر ارباب کیخسرو باعث شده بود که امام جمعه گمان کند که زرتشتیان بدون پشتیبان، توانایی بیان چنین حرف هایی را ندارند، اما چنان که او در آغاز جوانی عهد کرده بود که حتی با از دست دادن جانش برای زرتشتیان آزادی های اجتماعی به دست بیاورد، بی پروا برای احراز موقعیت های اجتماعی زرتشتیان اقدام و تلاش می نمود.( سرگذشت ارباب کیخسرو را به طور مفصل آورده ام، هم چنین می توانید به یادداشت های او مراجعه کنید.)
گرچه بالاخره در صورت قانون تغییری حاصل شد، اما در مجموع در نفس امر قضیه، تغییری صورت نپذیرفت. مواد دیگری از قانون اساسی به این عدم تساوی صراحت داشت. در اصل 58 متمم قانون اساسی آمده بود که وزرا فقط باید مسلمان باشند. در زمان پهلوی دوم ، در سال 1328 خ. که مجلس موسسان تشکیل شد، باز زرتشتیان تلاش فراوان کردند که این اصل نیز تغییر کند، اما توفیقی پیدا نکردند.
به هر صورت به دست آوردن یک کرسی نمایندگی برای زرتشتیان در دوره سیاه قاجار یک موفقیت بسیار بزرگ محسوب می شد و باید گفت با این پیروزی، زرتشتیان به وسیله تلاش های بی وقفه ارباب کیخسرو شاهرخ روز به روز جای پای خود را در به دست آوردن حقوق قانونی خود و حتی حقوق دیگر دین ها، محکمتر ساختند.

انگیزه های زرتشتیان برای شرکت در مشروطه
باید اندیشید که به راستی انگيزه زرتشتيان از شركت كردن و حتی کشته دادن در جنبش مشروطه خواهی چه بوده است؟
- پايه‌های دين زرتشتی بر آزادی و اختيار استوار است. دستورهای دینی در مبارزه با بدی، نخستين انگيزه بوده، چرا كه برابر با اين دستور‌ها بايد با بدی جنگيد  تا نیکی پيروز گردد.
- عشق به ايران و سربلندي و عظمت آن از ديگر انگيزه‌هاي زرتشتيان در مبارزه با استبداد و تحجر بوده است.
- عامل ديگر را می‌توان تلاش برای از میان برداشتن شرايط سخت و طاقت فرسای از گرده زندگی زرتشتيان در آن دوران دانست. به راستی، همان گونه که نشان دادیم، زرتشتیان به دنبال برابری با دیگر هم میهنان شان بودند، و کم و بیش در این راه پیروز هم شدند... و البته دلايل ديگر.
زرتشتيان اميدوار بودند كه با از بين رفتن استبداد و استقرار مشروطيت بتوانند به حقوق فطری و انسانی خود دست يابند و به همين دليل با مجاهدان هم صدا شده و با استبداد تا پای جان جنگيدند.
(با تشکر از آقای بوذرجمهر پرخیده/ سایت خانه و خاطره)

ضمیمه: درباره مجلس اول زمان مشروطه
از: سایت رشد از سایت شبکه ملی مدارس ایران

گردانندگان مجلس شورای ملی با پشتیبانی ملیون و آزادیخواهان و مطبوعات درصدد برآمدند که دست عوامل و عناصر دست نشاندة سیاستهای بیگانه را از سازمانهای دولتی و ملی کوتاه سازند. و از هرگونه وامخواهی بیگانگان جلوگیری کنند.نمایندگان مجلس اول با دلیری در برابر محمدعلیشاه و هیئت دولت او ایستادند، در حالیکه هنوز شاهزادگان قاجار و حکام و ولاه دوران استبداد بر ایالات ولایات حکومت میکردند. مجلس اول کار تصفیه و اصلاح دستگاههای دولت را به نفع رژیم آزادیخواه و دموکرات مشروطیت آغاز کرد.به همین جهت ابتدا از مزمة اخراج مستثاران خارجی از ایران در مجلس مطرح شد، سپس موضوع تأسیس بانک ملی ایران و تجدید نظر در میزان حقوق و مستمری محمد علیشاه و شاهزادگان مطرح شد.
بدین ترتیب مسائل زیر در برنامة کار و اقدامات مجلس قرار گرفت:-  اخراج مستثاران بلژیکی و سایر مستخدمین بیگانه از ایران
-  تجدید نظر در حقوق و مستمری شاه و تعیین مبلغ آن و جلوگیری از تجاوز از آن
-  تأسیس بانک ملی
-  ممنوعیت هرگونه وامخواهی از روسیه و انگلیس
-  جلوگیری از استفاده های نامشروع عمال دولت خاصه در مورد وصول مالیات

محمد علیشاه از 1285 تا 1288 خورشیدی- دوران کوتاه مدت سلطنت محمدعلیشاه (نوه دختری امیر کبیر) وقایع شومی را برای آزادیخواهان به بار آورد. محمدعلی شاه که در دوران پدرش مساعد و همکاری خود را با مشروطه خواهان نشان داده بود، پس از به قدرت رسیدن مخالفت علنی خود را با آنان آشکار نمود. او به کلی زیر نفوذ مستقیم روسها قرار داشت و دولت روسیه را پشتیبان شگرف حکومت خود می دانست. روسها نیز که مخالف مشروطه ایران بودند، شاه جدید را در دشمنی با مجلس و مشروطه روز بروز بیشتر تقویت می کردند تا آنجا که محمد علی شاه صدراعظم متمایل به مشروطه خواهی را از صدارت انداخت ، امین السلطان بیگانه پرست را به این مقام منصوب کرد(در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ هجری قمری – 1286 خورشیدی- در جریان جنبش مشروطه ایران به دست عباس‌آقا تبریزی کشته شد). شاه و صدراعظم جدید امین السلطان به گفتة نمایندگان موقعی نمی نهادند و اقدامات و تلاشهای زیادی برای برانداختن رژیم مشروطه، شاه و صدراعظم جدید نمودند. مبارزه قطعی  و واقعی بین نیروهای ملی و عوامل و عناصر رژیم استبداد (رژیم قاجاریه) تا آنجا پیش رفت که شاه به عده ای از سران و اربابان روسی خود دستور داد مجلس را به توپ بستند و انقلاب خونینی را به راه انداختند.
-  پس از سرکوب مجلس اول بسیاری از نمایندگان آزادیخواه دستگیر و عده ای تبعید شدند.
- اما مقاومت دلیرانه مردم در برابر استبداد محمدعلیشاه و قیام های دلاورانه آزادیخواهان بار دیگر حکومت استبدادی را سرنگون و حکومت مشروطه ملی را برقرار کرد.-  پیروزی آزادیخواهان در مشروطه دوم و سرکوبی رژیم استبدادی به عزل محمدعلیشاه از سلطنت و تبعید او به روسیه انجامید.
(با تشکر از سایت رشد و سایت شبکه ملی مدارس ایران/ سایت خانه و خاطره)

                                                                         .............

کتاب "سهم زرتشتیان در انقلاب مشروطیت ایران" از دکتر فرهنگ مهر