به نام اهورا مزدا

همت وهوخت وهورشت اندیشه نیک ،گفتار نیک وکردار نیک

۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

پیر سبز را زیارت کنیم

درباره زیارتگاه پیر سبز چنین نوشته‌اند:
«
صاحب پیر را نام حیات‌بانو و از شاهدخت‌های ساسانی است كه پس از سقوط مداین برای پاسداری از ناموس و پاكدامنی خویش به اطراف ایران آواره شده‌اند‌. حیات‌بانو چون به دامنه كوهی پشت هومین و سنجد می‌رسد‌، سیاهی دشمن را از دور می‌بیند و نالان و گریان به سمت كوه بلند خشك بالا می‌رود‌. همینكه در دسترس دشمن قرار می‌گیرد آهی از دل كشیده و با نگاهی به كوه بلند می‌گوید‌: مرا چون مادری مهربان در آغوش خود گیر و از دست دشمنانم برهان‌. همان دم شكافی در كوه پدیدار شده و حیات‌بانو در آن ناپدید می‌گردد و سپاهیان دشمن از دیدن این پیشامد شگفت‌زده شده راه خود در پیش می‌گیرند‌. پس از گذشت زمانی، بالای این كوه بلند خشك بی‌آب و علف، قطره‌های آب چشم یتیمان و دیده گریان ستمدیدگان، چون صاحب آن به زمین می‌چكد‌. به قدری كه مسافری را سیراب و شاداب نماید و اگر جمعیت زیادتر یا گله گوسفندان فراوانی بدانجا رسند جریان قطرات آب زیادتر می‌شود به گونه‌ای كه برای همه اندازه باشد‌. این كوه خشك، از بركتِ پیر امروز سبز و خرم می‌باشد. از روز اشتاد ایزد و خورداد ماه به مدت 5 روز مراسم ویژه زیارت در آن كوه برپا است و گروه زرتشتیان بدانجا می‌شتابند و نذر و نیاز و شادمانی می‌نمایند‌».نیك‌بانو به همراه مروارید كه كنیز بوده در بیابان از هم جدا می‌شوند، نیك‌بانو به سمت شرقی یزد رفت و در 37 كیلومتری اردكان به كوهی رسید و از خدا نالید و به فرمان پروردگار در آن كوه ناپدید شد و امروز به پیرسبز (چكچكو) معروف است.زیارتگاه پیرسبز در 68 كیلومتری شمال غرب و در دامنه كوه آهكی یزد واقع شده است و به تولیت و سرپرستی انجمن زرتشتیان شریف آباد اردكان اداره می‌شود.چوپانی در آنجا حیات‌بانو را به خواب می‌بیند كه به او می‌فرماید تا پیر سبز را بنیاد گذارد‌. در دیواره سنگی یك سوی نیایشگاه جایی وجود دارد كه روییدنی‌هایی مانند پرسیاوشون و مورد و انجیركوهی رشد كرده است و آب قطره قطره از شكاف سنگ‌ها بیرون می‌ریزد و در حوض سنگی زیر آن ذخیره می‌شود.روزهای زیارت پیر سبز از اشتاد ایزد تا روز انارام برابر با 24 تا 28 خورداد ماه خورشیدی، و به مدت 5 روز است.همچنین می‌گویند چوپانی در نزدیكی این مكان گله خود را گم می‌كند و پس از جستجوی بسیار بدون نتیجه گرسنه و تشنه به اینجا كه آب از آن می‌چكیده است‌، می‌رسد و به خواب می‌رود‌. در خواب بانویی را می‌بیند كه به او می‌گوید در این محل مكانی به نام من بساز و شمع و چراغ بیافروز و مومنان را نیز خبر ده كه اینچنین كنند و چون چوپان بیدار می‌شود گله گمشده را نیز در پیش روی خود می‌یابد و در زمانی اندك به كمك بهدینان در آن مكان زیارتگاه پیرسبز درست می‌شود‌.

پیر سبز رازیارت کنیم

بنام و یاری اهورامزدا

 آشنايي با پيرسبز و فلسفه وجوي آن

                                                          اشتاد ایزد وخوردادماه 3743 دینی – 24/3/1384

 -باور (عقیده) فرهنگ می‌سازد و فرهنگ تمدن و باورهای نیک (درست و سازنده) فرهنگ پویا به بار می‌آرود.
 - آیین (سنت) یعنی بردن باور به زبان ساده و همه فهم، در میان مردم. و با بررسی دقیق سنتهاُُ است که می‌توان به باورها پی برد.
 - آن‌چه مسلم است از بدو تأسیس ایران به وسیله کورش بزرگ که از شرق تا مرز چین و از غرب تا مصر و از شمال تا روسیه و از جنوب تا حبشه وسعت داشت تا کنون، کشور ما مورد چشم داشت بیگانگان بوده‌است و از دیرباز بسیاری از دشمنان ددمنش به این سرزمین اهورایی، ترک تازی و به بنیادی‌ترین حقوق این ملت سنگ دلانه تجاوز کرده‌اند. دلیرمردان و شیرزنان را کشته‌اند و زنان و بچه‌های معصوم را به بردگی برده و مورد بیداد و توهین و تحقیر قرار داده‌اند. پر واضح است که در این چنین زمان‌هایی سرنوشت‌ساز، بسیاری از بانوان ایرانی برای حفظ کیان و شخصیت و ناموس خویش حاضر به تسلیم در برابر بیگانگان خدا ناشناس نشده‌اند، با توشه‌ای اندک سر به بیابان گذاشته و در کنار چشمه ساری یا آب و سبزی، دور از دسترس دشمنان، روزگار گذرانیده‌اند و تن به خفت و خواری نداده و در بدترین شرایط که حتی دل سنگ به حال ایشان آب شده، به شهادت رسیده‌اند.
 - در فرهنگ پارسی کلمه زن و زندگی و زمین از ریشه «زامیاد» به مفهوم زاینده‌ است و نورخانه و کدبانو شناخته می‌شوند. در حالی که کلمه مرد از ریشه «مرته» یا «مرده» است و هر مرد وقتی به درجه‌ای از بلوغ فکری و انسانی رسید، می‌پذیرد که به مقام مینوی جاودانگی و بی‌مرگی رسیده‌است و از آن به بعد بایستی بدون ترس از مرگ در راه حفظ کیان فردی و خانوادگی و ملی و انسانی خویش به پیش رود. براساس این باور، زرتشتیان شهید شدن مرد را یک امر طبیعی و از روی وظیفه می‌شناسند. در حالی که شهادت بانوانی که در راه حفظ کیان دینی و ملی خویش وظایف مردان را به عهده می‌گرفتند و جان را در راه آرمان مقدس از دست می‌دادند، اهمیت بیشتری پیدا می‌کرده است. و بنابر سنت زرتشتیان بیشتر «پیران»، برای بزرگداشت از جان‌گذشتگی زنان پارسا و فداکار و شاخص بنا شده‌است تا آرمان ایشان گرامی داشته‌شود.
تاریخ ایران و دانش ایرانشناسی ثابت کرده‌است که نه تنها پیرسبز و پیر هریشت و غیره بر حق بوده و هست، بلکه کنار هرچشمه ساری که در ایران و آن هم در ایرانی به گستره باستان که پنج برابر ایران کنونی بوده‌است، پیرسبزی وجود دارد که بانویی پاک سرشت از دست دیوان ددمنش فرار کرده و در سخت‌ترین شرایط و بدترین حالت جسمی و روانی با فداکردن جان خود به مقام جاودانگی رسیده‌است. و ما زرتشتیان با مراجعه به این چنین مکان‌هایی که به حق و از روی دانش و آگاهی کامل از مقدس‌ترین مکان‌های جهان است، نه تنها خرافه‌پرستی نمی‌کنیم بلکه این فرهنگ والای انسانی را ارج می‌نهیم و فرا می‌گیریم. ما به فرزندان خود می‌آموزانیم که در مسیر زندگی ممکن است خدای نکرده زمانی فرا رسد که جان که عزیزترین و گرانبهاترین دارایی بشر است، از یک پشیز هم کم ارزش تر و بی‌بهاتر شود. براساس این باور جاودانی و ارزشمند بوده‌است که چكامه‌سرای بزرگ ایرانی می‌فرماید:

              زندگی زیباســت ای زیبا پسنـد      زنده‌اندیشــــان به زیبــایی رسند
                آن‌قدر زیباست این بی بازگشت     کز برایش می‌توان از جان گذشت

 -بر ما زرتشتیان بایسته است که باورهای اشوزرتشت و سنت (آیین) های خود را به درستی بشناسیم و با عمل‌کرد خود آیینه تمام نمای فرهنگ زیبای اهورایی باشیم. بر زیارت‌کنندگان زرتشتی بایسته است که به ویژه در این گونه مکان‌های بسیار سپنته و مقدس که گسترش دهنده فرهنگی بسیار پویا و شایسته به شمار می‌رود، همه بایسته‌ها و شایسته‌های دینی و فرهنگی خود را پاسدار باشند. از خوردن مواد غذایی در داخل پیر جدا پرهیز کنند و در درون خیله‌ها و راهروهای عمومی، با انجام همه کردارهایی که در خور شخصیت والای یک زرتشتی کامل است،برای دیگران،به خصوص کودکان و جوانان سرمشق بایسته‌باشند.
 -شادی و سرور معقول و انجام تفریحات سالم و ترتیب دادن مسابقات جالب و سرگرم‌کننده به شوکت پیر می‌افزاید و روح پرفتوح این بانوی از خود گذشته را شاد خواهد کرد. چه نیکو است که ما زرتشتیان از پیر و جوان و زن و مرد که به نیاکان پر فر و شکوه خود می‌بالیم،با عمل‌کرد خود بر نیکی‌ها به افزاییم.

                                                   به یاری اهورامزدا - زیارت قبول مرادحاصل.
                                                                         ایدون باد-ایدون ترج باد .

                                موبد دکتر اردشیر خورشیدیان—رئیس انجمن موبدان تهران

اصول دین زرتشت (از نظر کنکاش موبدان زرتشتی)


اصول دین زرتشت كدام است ؟

 
 
شايد شما توجه کرده‏اید که در نگاره‏هاي ترسیم‏شده از اشوزرتشت، این پیامبر بزرگ ایرانی عصايی 9(نه) بند دردست دارد. همچنين بر پايه سنت زرتشتیان هر فرزند بهدین هنگاميکه به سن تکلیف می رسد طی مراسمی ويژه که مراسم سدره‏پوشی نامیده می شود در برابرموبد زوت و همه فامیل و آشنایان با آزادی کامل به اصول و فروع دین اشوزرتشت پیمان وفاداری می بندد، پوشش ساده و سفیدرنگ سدره نیز از 9(نه) تکه تشکیل‏شده‏است. این 9 بند یا نه تکه، بيانگر 9 اصل دین زرتشتي است که چکیده پیام های او را به ما می رساند که من سعی می کنم اکنون برای شما به‏طور بسیار فشرده بیان کنم، آنگاه خواهید ديد که چرا و چگونه، این پیام ها که پایه دین زرتشت شناخته‏شده‏است. هرگز قدیمی نمی‏شود و نه‏تنها برای انسان‏های امروزی تازه و بکر و عملی و قابل‏پیاده‏کردن‏است، بلکه تا انسان وجود دارد، اگر هر کس، در هر زمانی این اصول را پایه باورهای خود قراردهد و به آنها پایبند باشد، هم می تواند فرد شایسته اي باشد و هم مي تواند جامعه خود را به سوی کمال و رسايی راهنماباشد:
 
1-باور به يكتايي خدا: خدايي كه اهورا(هستي بخش) و مزدا (داناي بزرگ) است و اين دو صفت بزرگي ودانايي هم آهنگ و از هم جدا ناشدن است . خدايي كه د رهمه جا ودر همه چيز درتجلي است. خدايي كه هر چه را آفريده نيك و لازم و ملزوم يكديگرآفريده و خلاصه خدايي كه صفات كامل آن در نماز صدويك نام خدا شرح داده شده است: برهمه چيز آگاه، بر همه كارتوانا و بي نياز و... .
 

2-باور به پيامبري اشوزرتشت: نخستين پيام آوري كه پس از شك كردن به باورهاي پيشينيان خود پس از ده سال در كوه اشيدرنه، از سوي اهورامزدا به پيامبري برگزيده‏شد و از توحيد و نبوت و معاد خبرداد و پيام خود را مانتره (برانگزينده انديشه) ناميد و از دين(دئنا) به مفهوم وجدان سخن به ميان‏آورد. باورهايي كه ابتدا به مردم خود ارايه‏نمود و آرام آرام دين او بخش بزرگي از اين كره خاكي را در برگرفت و پيروان او مزده يسنان يا مزداپرستان و بعدها بهدين و زرتشتيان ناميده‏شدند.
 

3-باور به روح و جهان واپسين(جهان مينوي): يعني بهشت و گروسمان(خانه راستي) و دوزخ(خانه دروغ).
 

4-باور به اشا(راستي): اشوزرتشت اولين كسي است كه به وجود هنجار هستي(اشا) پي‏برد واز حاكم بودن قانون اشا در جهان هستي (گيتي و مينو) سخن‏گفت. و فرمود انسان مي تواند با خردخويش به قوانين طبيعت (اشا) پي‏برده و از آن استفاده و يا سوءاستفاده نمايد. وانسان تنها زمانی می تواند خوشبخت زندگي کند که قوانین اشا را به‏درستی بشناسد و خود را با این قانون ابدی (اشا) هم‏آهنگ و همراه سازد و.....
 

5- باور به گوهر آدمی‏وآدمیت: برپایه آموزشهای اشوزرتشت تمام انسانها از هرجنس ونژادومذهبي دارای وجدان(دئنا) و خرد بوده و از جسم، جان، روح و فروهرِ بسیار بالنده تري نسبت به ديگرموجودات برخوردار می باشد و قدرت تشخیص نیک از بد و ارزش گذاری را داشته وآزادی کامل در انتخاب راه را دارند و سرنوشت خود را می‏سازند و دارای حقوق برابر می‏باشند و در مجموع «من» دارند ومی‏توانند «من» خویش را به هر صورتی که مایل باشند تغییر دهد و دارای بهترین منش«سپنته من» یا بدترین منش«انگره من» گردند و آموزش می‏دهد که وظیفه هر زرتشتی پیروی از «سپنته من» و مبارزه با تمام نیروهای اهریمنی یا«انگره من» است و... .
 

6- باوربه هفت پایه کمال: اشوزرتشت اهورامزدا را دارای شش فروزه: وهومن(منش نيك«یا اندیشه و گفتارو کردارنیک»)، اردیبهشت(راستی)، شهریور(تسلط برنفس)، سپندارمزد(دانش اندوزی و پویايی)، خرداد(رسايی خواهی و کمال جويی) و اَمرداد(بی مرگی و جاودانگی) می‏شناسد و می‏آموزاند که هر کس با تمرین و ممارست از این شش فروزه اهورايی به طور کامل برخوردارگردد، در پایه هفتم تکامل خویش به جز خدا نمی‏بیند و با او یکی می‏گردد. این باور دردوران های بعد به صورت هفت شهر عشق یا هفت خوان رستم و نمادهای گوناگون دیگر در فرهنگ و عرفان ایرانی باقی مانده‏است.
 

7- باور به نیکوکاری و دستگیری از نیازمندان: دین زرتشت دور نگهدارنده جنگ افزار و آشتی دهنده است. خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم‏نماید. باور به اینکه هر کس در هر مقام مادی و معنوی می تواند و باید به دیگران یاری رساند. گذشت و فداکاری(خویت‏وَدس) و کمک به نیازمندان، در دین زرتشت به صورت وقف و گُهنبار و جشن‏خوانی‏ها و بخشش (میزد) و غیره.... به گونه ای بسیار آبرومند برگزار می‏گردد.
 

8- باور به سپنتايي بودن (مقدس بودن) چهار آخشیج: آب و باد و خاک و آتش در دین زرتشت سپنتا است و زرتشتی وظیفه دارد محیط زیست را در حد توان پاک نگاه‏دارد.
 

9- باور به فرشکردبودن: بنابر آموزش‏های گاتها، ما خواستاریم از زمره کسانی باشیم که جهان را بسوی پیشرفت و آباداني می‏برند و با تمام توان در پویايی اندیشه و گفتار و کردار و آبادانی جهان سهیم گردیده فرشکرد(تازه کننده جهان) باشند. هر بهدین باید کوشش کند با آوردن نور بر تاریکی و با دانش بر جهل پیروز گردد. مثبت‏نگری و یافتن روش های نوین در زندگی (فرشکرد) یکی از مهمترین پایه های اساسی دین زرتشتي است.
          
  
 
  موبد اردشير خورشيديان

۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

کشتـی و سـدره لباس نیـایش

کشتـی و سـدره لباس نیـایش

سدره پیراهنی است گشاد با آستینی کوتاه و بدون یقه که از 9 تکه پارچه که در گذشته از جنس پشم ، پنبه و یا ابریشم دوخته می شد ، اما در حال حاضر سدره معمولاً از پنبه تهیه میشود . سدره در جلو از گریبان به پایین چاکی دارد که تا به سینه میرسد و در انتهای آن کیسه کوچکی قرار گرفته که به عقیده زرتشتیان مومن و معتقد کیسه کرفه نامیده میشود و معتقدند که کنشهای نیک و سودمندی که در زندگی روزمره از آنها سر میزند در آن جای گرفته و ذخیره میگردد . سدره لباس ویژه پاکی است که نشان بندگی اهـورا مـزدا است و یک زرتـشتـی موظف است در تمام لحظات بجز مواقع خاص آنرا به تن داشته باشد .
سدره پوشی معمولا در بین 7 تا 15 سالگی طی مراسمی که توسط موبد انجام میشود صورت می گیرد و پس از آن فرد رسماً در جامعه مذهبی پذیرفته میشود و همواره باید کشتی و سدره را به تن داشته باشد و نمـازهای روزانه را بجای آورد . کسی را میتوان زرتـشتـی مومن و واقعـی بشمار آورد که سدره پوشیده و کشتی بسته باشد.

کشتی بندی است باریک و بلند که از 72 نخ پشم گوسفند توسط زن موبد بافته میشود . این 72 نخ را هنگام بافتن به شش قسمت که هر یک دارای دوازده رشته است تقسیم میکنند و به هم می بافند . عدد هفتاد ودو کنایه از هفتاد و دو فصل یسنا است و عدد دوازده اشاره به دوازده ماه سال و عدد شش اشاره به شش گهنباردارد ، سه دور بستن کشتی به دور کمر و بر روی سدره اشاره به سه بنیاد آئینی دین اشو زرتـشت یعنی اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک دارد و پیوسته آنرا یادآوری می کند .
کشتی را باید همواره پیش از خوردن غذا یا پس از آن و همچنین قبل از خواب و بعد از بیدار شدن و پیش از رفتن به آتـشکده و آتـش ورهـرام (2) و خواندن اوستـا و نمـازهای روزانه نـو کـرد .در ضمن برای پاکی تن باید پس از استحمام کشتـی نـو شود . برای کشتی نو کردن شخص باید پس از شستن دست و روی ، به هنگام خواندن سروش باج وقتی به « نمس چایا آرمی تش ایجاچا » میرسد کشتی را باز کرده و پس از اتمام سروش باج به خواندن اوستـای کشتـی بپردازد و در حین سرودن اوستـای کشتـی به ترتیب زیر دوباره کشتی را بر روی سدره به کمر ببندد که این کار همواره باید در حال ایستاده انجام شود .
ابتدا دو سر کشتی را در دست گرفته و ضمن خواندن اوستای کشتی پس از رسیدن به جمله « شکست اهریمن باد» باید با دست راست سه بار بر روی دست چپ زد ، سپس در ادامه وقتی« مس و وه وفیروزگر باد » خوانده میشود باید وسط کشتی را پیدا کرد وکشتـی را بوسید و پس از « خشنوتره اهورهه مزدا » دوم بهنگام خواندن اشـم وهو کشتـی بدور کمر میزان می شود . در ادامه سرایش اوستای کشتی در یتااهووئریو اول در « شیوتنه نام » در قسمت جلو با دست راست گره اول زده میشود و عیناً در یتـااهووئریو دوم در « شیوتنه نام » در قسمت جلو با دست چپ گره دوم زده میشود . خواندن اوستا ادامه پیدا کرده و در هنگام خواندن اشم وهو در « استی اشتا» گره اول با دست راست در پشت سر زده میشود و در « استی اشتا» دوم ، گره دوم با دست چپ در پشت سر زده میشود . مابقی اوستای کشتی تا به آخر خوانده میشود و بدین شکل کشتی نو کردن به پایان می رسد .
نیایش کشتی دارای دو قسمت پازند میباشد که بخش اوستـایی آن در میانه قرار گرفته است . در ادامه مطالب مرتبط با لباس نمـاز باید اضافه کرد که به هنگام خواندن نیایش سر باید پوشیده باشد و چنانچه نمازگزار تا سه گام نزدیک آتـش ایستاده باشد باید دهان خود را نیز با پارچه ای بنام پـنام بپوشاند .

مـاه ، روز و گـاه نیــایش

مـاه ، روز و گـاه نیــایش

در تقسیمات مذهبی زمانی آیین زرتشتی سال به دوازده ماه و هر ماه به سی روز و هر روز به پنج گاه تقسیم شده است که این ماهها و روزها با نامهای مخصوص به خود مشخص میشوند . ماهها به ترتیب : فروردین، اردیبهشت ، خورداد ، تیر ، امرداد ، شهریور ، مهر ، آبان ، آذر ، دی ، بهمن و اسفند نام گذاری شده است . (در یازدهم فروردین 1304 بنا بر تصویب مجلس شورای ملی در تقویم رسمی کشور از نامهای ایرانی سالنمای اوستایی استفاده شد و از آن زمان نام ماههای زرتشتی و تقویم رسمی کشور یکی شد.) همچنین هر روز از ماه در بین زرتشتیان به یک نام خوانده میشودکه نخستین روز ماه ، به نام اورمـزد آغاز و پس از آن با نام امشاسپندان ادامه می یابد بهمن ، اردیبهشت ، شهریور ، سپندارمذ ، خورداد ، امرداد و پس از آن با نام ایزدان دی به آذر ، آذر ، آبان ، خور ، ماه ، تیر ، گئوش در دسته اول و دی به مهر ، مهر ، سروش ، رشن ، فروردین ، ورهرام ، رام ، باد در دسته دوم و دی به دین ، دین ، ارد ، اشتاد ، آسمان ، زامیاد ، مانتره سپند و انارام در دسته سوم . در سرآغاز هر یک از این دسته ها نام دی به معنی آفریدگار جای گرفته که سه مرتبه تکرار میشود .به همین علت برای متمایز ساختن آنها از یکدیگر این روز های دی به همراه نام روز بعد خود مشهور میباشند .همچنین پنج روز باقیمانده پایان سال که به بهیزک یا پنجه معروف می باشد به ترتیب با نامهای اهنود ، اشتود ، سپنتمد ، وهوخشتره و وهیشتواش نامیده می شود .
توضیحات بالا به این منظور ارائه گردید که در پایان نماز و به هنگام خواندن برساد لازم است تا نام روز و ماه و همچنین گاه بجای آوردن نماز ذکر شود . بنا بر این در آغاز نیایش نماز گزار باید نام روز و ماه را دانسته تا در پایان نماز ، برساد را به نام گاه مورد نظر بخواند . همچنین به هنگام خواندن سروش باج یا لابه لای نیایش های دیگر قطعات مخصوص که مربوط به گاه خواندن نماز است خواسته می شود که باید مطالب ویژه گاه مورد نظر خوانده شود . در این میان روز نیز که به پنج قسمت تقسیم شده با نامهای مخصوص به خود خوانده میشود: هاون ، رفتون ، ازیرن ، ایوه سریترم ، اشهن .
· گاه هاون ، از برآمدن آفتـاب تا نیمـروز میباشد .
· گاه رفتون از نیمروز تا سه ساعت پس از نیمروز میباشد ، با توضیح اینکه از روز اورمزد و آبانماه یعنی آغاز زمستا ن بزرگ (مطابق با بیست و پنجم مهر ماه تقویم رسمی ) تا پایان سال گاه رفتون نداریم و خواندن گاه رفتون جایز نیست . گاه هاون در این روزها از برآمدن آفتاب تا سه ساعت پس از نیمروز میباشد ، یعنی عملا با کوتاه شدن طول روز گاه هاون جایگزین گاه رفتون میشود .
· گاه ازیرن از سه ساعت پس از نیمروز شروع و تا غروب خورشید ادامه می یابد .
· ایوه سریترم گاه با غروب خورشید و پیدا شدن ستاره آغاز و تا نیمه شب ادامه می یابد .
· گاه اشهن از آغاز نیمه شب تا برآمدن آفتاب است . برساد در گاه اشهن بنام روز قبل خوانده میشود یعنی عملاً آغاز روز از بر آمدن آفتاب در گاه هاون در نظر گرفته میشود .
به هنگام آغاز گاه موبد آتـشکده ، ضمن خواندن اوستا در مقابل آتـش با به صدا در آوردن زنگی که در آتشگاه و در کنار آفرینگانی آتـش قرار دارد آغاز گاه تازه را به نمازگزارانی که در آتـشکده هستند اعلام میکند .
زرتشتیان خصوصاً در روزهای اورمزد ، اردیبهشت ، آذر ، سروش ، ورهـرام و همچنین دی به آذر ، دی به مهر و دی به دین به آتـشکده رفته و به نیایش اهورا مزدا میپردازند ، همچنین در روزهای اردیبهشتگان و آذرگان مراسم جشن در آتشکده برگزار میگردد ، هر ساله ضمن برگزاری جشن اردیبهشتگان آتش آتشکده با آتش طبقات مختلف مردم « مس» میشود .
در اینجا به جزئیات و نکات ریزی که همواره به هنگام خواندن نیایشها ، مرتبط با گاه و زمان نیایش میباشد و باید به آنها توجه نمود اشاره میشود . نیایشهای روزانه را نباید نزدیک پایان گاه شروع کرد به طوری که گاه بعدی آغاز شود اما در خواندن اوستاهای بزرگ اگر گاه تمام شد برساد را باید به نام گاه قبلی خواند .
بهترین زمان برای نیایش یک ساعت پس از نیمه شب در اشهن گاه و سپس در گاه هاون و همچنین یک ساعت پس از آغاز ایوه سریترم گاه تا دو ساعت پس از آن میباشد که این ساعات بهترین زمان برای نیایش توصیه شده است .
در آغاز روز پس از خواندن اوستای بایسته ، باید خورشید نیایش و مهر نیایش با هم خوانده شود و باید توجه نمود که خواندن هر یک از این نیایش ها یکی بدون دیگری جایز نیست ، همچنین این نکته که خواندن خورشید نیایش ، مهر نیایش و آبزور در پیش آتش آتشکده ناروا ست ، در ضمن این نیایشها و خورشید یشت ، مهریشت و آبان یشت را در شب یعنی گاههای ایوه سریترم و اشهن نباید خواند .
اوستا های گاه هاون ، رفتون ، ازیرن ، ایوه سریترم و اشهن گاه که هر یک به طور جداگانه قطعاتی از خرده اوستا را به خود اختصاص داده اند را باید در گاه مخصوص به خود خواند .
ماه نیایش را فقط در شب یعنی از آغاز گاه ایوه سریترم تا پایان اشهن گاه میتوان خواند . سروش یشت سر شب فقط در ایوه سریترم گاه تا سه ساعت از شب گذشته خوانده میشود و در هنگامی دیگر خواندنش جایز نیست . در سر شب آتـش نیایش باید پس از سروش یشت سر شب و در حضور آتـش خوانده شود .
خواندن یزشنی و آفرینگانها بجز آفرینگان رفتون در گاه هاون و خواندن وهیشتواش گاه در روز توصیه شده است ، خواندن اهنود گاه یایشت گاهان برای تندرستی چند روز پشت سر هم و خواندن پتت در ده روز پنجه و روز اورداد (کبیسه) و سه روز نخست درگذشتگان جایز نیست . (مجموعه سخنرانی های موبد شهزادی – مهرانگیز شهزادی ، صفحات 65 تا 72 )

روزهای زرتشتیان

 در « گـــاتها » ایــن سروده های اکثراً مذهبیِ زرتشت، در کتـــابِ مقدسِ آریانای باستان یعنی «اوستا» یا نخستین سروده های نظمی جهان، به سرودۀ زیبایی بر می خوریم که در ارتباط با کشورداری و عدالت، مردم سالاری و آزاد منشی، آزادگـــی و ایمان، همچنیــن مبارزه علیه ظلم و زور، ستم و تذویر، بدکنشی و دروغ و ... چنین سروده شده:
« از تو می پرسم ای اهورا ! چه چیز است سزای آن کسی که از برای سلطنتِ بد کنشی و دروغ پرستی، در سعی و تلاش است ؟ آری سزای آن بد کنشی کــه جز آزارِ ستــــوران و کارگرانِ دهقان، کارِ دیگری ندارد، هرچند از این بدبختان هرگز آزاری به او نمی رسد .»

و در جای دیگر از همین قطعه، می خوانیم :
« هیچیک از شما نباید به سخنان و حکمِ این دروغ پرستِ بد کنش گوش فرا دهید زیرا که او خان و مان و شهر و دهِ تان را دچارِ احتیاج و فساد خواهد ساخت، پس او را با نیروی سلاح از خویش برانید . »
                                                      ( آهنو گات - یسنا 31 قطعۀ 16 )
 «یسنا » در لغت به معنی پرستش، ستایش، نماز، جشن و در اصطلاح نامِ یکی از بخش های پنج گانۀ « اوستـــا » و مهم ترین بخش آن میباشد که شاملِ 72 فصل است و در مراسم آیینی آنرا به گویش می گرفتند .
در قطعۀ فوق از « کارگرانِ دهقان » نام برده شده، حقیر بدین باورم که منظورِ زرتشت از بکار گرفتنِ این واژه، نشان دادنِ مظلومیتِ کشاورزانِ کارگری است که در زیریوغِ ظلم و زورِ «دهقان» یا «دهگان» که همانا صاحبِ زمین و مالکِ ده بودند، بــه زراعت می پرداختند.
بعد از مقدمۀ کوتاهِ فوق، به بررسی اعیاد و جشن های آریـــانـــای باستان می پردازیم :
در این مورد نخست باید در مورد کیش و آیین سرزمینِ آریــانــای قرنِ دهمِ قبل از میلادِ مسیح و ظهورِ زرتشت روشنی انداخت .
آیینِ « زرتشتی » یا « زردشتی » آیینی است کـــه زرتشت از خانوادۀ « سپیتمه » موجد آنست دراین کیش اهورا مزدا خدای بزرگ و اهریمن روانِ خبیث است . سه رکــنِ مهم این آیین را منش نیک ، کــردار نیک و گفتار نیک تشکیل می دهد ، همچنین در این کیش ، اعتقاد به جهانِ آخرت ، صراط ، میزان ، داوری ، بهشت و دوزخ آشکار است .
با مطالعۀ تاریخ گذشتۀ سرزمینِ مان آریانا ، میبینیم که بلخِ قرن دهم پیش از میلاد ،شاهدِ ظهورِ زرتشترا و به وجود آمدنِ اثرِ با ارزشِ « اوستا » میباشد که در این اثر به واژه ها و مطالبِ کلیدی زیر بر می خوریم:
 1 - واژۀ « اهورا » یا « اهورا مزدا»:
اهورا مزدا که به آن «هور مزدا»، «هرمزد»، «اورمزد»، «ارمزد»، «هرمز» و «هورمزد» نیز گویند، خدای بزرگِ آریانای باستان، در کیش زرتشتیان بوده و خالقِ زمین و آسمان و دیگر آفریدگان می باشد که «امشاسپندان » و « ایزدان » نیز آفریدۀ اویند. او در عینِ قدرت و دانش، منبعِ خیر و راستی و تقدس و تقوا می باشد .

2 - واژۀ « امشاسپند » :
در آیینِ زرتشت، امشاسپندان به هفت الهۀ ارجمند و مقربِ اطلاق میشود که عبارت اند از « بهمن »، « اردیبهشت »، « شهریور »، « اسپندارمذ »، « خرداد» و « امرداد » .
در آغازِ پیدایش آیینِ زرتشت، در رأسِ این شش الهه، سپنتا مینو یعنی « خردِ مقدس » قرار داشت، بعدها « اهورا مزدا » را بجایش قرار دادند و گــــاه نیز بـجای اهورا مزدا
« سروش » را جای داده اند .

3 - واژۀ « ایزد »:
در دینِ زرتشتی « ایزد » به فرشتگانی اطلاق میشود که از جهتِ رتبه، دونِ « امشاسپند » هستند . تعداد این ایزدان بسیار است و به دو بخشِ « مینوی » و « جهانی» تقسیم میشوند .

4 - واژۀ « سروش » :
در کیشِ زرتشتی، به یکی از ایزدان که در روز رستاخیز به امرِحساب و میزان گماشته میشود، « سروش » گویند . این ایزد بندگان را راهِ فرمانبرداری می آموزد، همچنین وی مؤکلِ روز هفدهمِ هر ماهِ خورشیدی یعنی « سروش روز » است .

بر میگردیم به معرفی اهورا مزدا و امشاسپندان دیگر یعنی شش الهۀ مقربِ درگاهِ وی و اعیاد و جشن های مرتبط با این فرشتگان :

اول - دی « آفریننده » :
صفتی است که بر« اهورا مزدا »اطلاق میشود و نام دهمین ماه از سال شمسی و روز های هشتم، پانزدهم و بیست و سوم از هر ماهِ خورشیدی را بدین نام یعنی « دی » یاد کنند و برای اینکه این سه روزِ موسوم به « دی » با هم اشتباه نشوند، نام هر روز را با نام روز بعد بپیوندند یعنی روز هشتم را « دی به آذر »، روز پانزدهم را « دی به مهر » و روز بیست و سوم را « دی به دین » گویند .
« دین » یکی از ایزدان در کیش زرتشتی و مؤکل بر روز بیست و چهارم از هر ماهِ خورشیدی یعنی « دین روز » میباشد .

دوم- بهمن « امشاسپندِ نیک منش » :
دومین روز از هر ماهِ شمسی و یازدهمین ماه خورشیدی یا دومین ماهِ زمستان را بنام این امشاسپند یعنی « بهمن » نامگذاری کرده اند .
« بهمنجه » یا « بهمنگان » جشنی است که در « بهمن روز » یعنی دومین روز از ماهِ بهمن، به واسطۀ توافقِ اسم روز با اسم ماه، در آریانای باستان برگزار میشد .

سوم - اردیبهشت « امشاسپندِ بهترین راستی » :
سومین روز از هر ماهِ خورشیدی و دومین ماه از هر سالِ شمسی که در میانۀ فروردین و خرداد قرار دارد، بنام این امشاسپند یعنی « اردیبهشت » نامگذاری شده است .
« اردیبهشتگان » جشنی است که در روز سوم ماهِ اردیبهشت در آریانای باستان برپا می شد و این بنا بر قاعده یی بوده که چون نام روز با نام ماه موافق آید آن روز را جشن می گیرند مانند ( فروردینگان،خردادگان، مهرگان، ... ) .

چهارم - شهریور « چهارمین فرشتۀ مقرب » :
روزِ چهارم از هر ماهِ خورشیدی و ششمین ماهِ شمسی یعنی آخرین ماه تابستان را به نام این امشاسپند، « شهریور » نام نهاده اند .
« شهریورگان » جشنی است که در « شهریور روز » یعنی چهارمین روز از ماهِ شهریور و با توجه به توافق نام روز با نام ماه، در آریانای باستان برپا می داشتند .

پنجم - اسپندارمذ « امشاسپندِ بردباری و فروتنی » :
پنجمین امشاسپند که در آیین زرتشتی، نمایندۀ بردباری و سازش اهورا مزدا و واسطۀ بینِ آفریدگار و آفریدگان است، « اسپندارمذ » نام دارد .در جهان خاکی نگهبانی زمین با اوست و روزِ پنجم از هر ماهِ خورشیدی و ماهِ دوازدهم شمسی را که امروز به آن « اسفند » گویند بنام این الهه، « اسپندارمذ » نام نهاده اند .
جشنی که در« اسپندارمذ روز» یعنی روز پنجمِ ماهِ اسپندارمذ، برپا میشد «اسپندار جشن»نام داشت . ابوریحان بیرونی گوید در آریانای باستان این جشن به زنان مخصوص بوده است و در این روز زنان از شوهران خود هدیه می گرفته اند، از این رو به جشن مژده گیران نیز معروف بوده است .

ششم - خرداد « ششمین فرشتۀ مقرب » :
یکی دیگر از امشاسپندان، « خرداد » میباشد که ششمین روز از هر ماهِ خورشیدی و سومین ماهِ شمسی یا آخرین ماهِ بهار را به نام این الهه، نامگذاری کرده اند .
« خردادگان » جشنی است که در « خرداد روز » یعنی روز ششم از ماهِ خرداد، برپا می شده .

هفتم - امرداد « الهۀ مردن و در گذشتن » :
روز هفتم از هر ماهِ خورشیدی و ماهِ پنجم از هر سال شمسی را بنام این امشاسپند، «امرداد» نام نهاده اند .

« مردادگان » جشنی است که در « امرداد روز » یعنی هفتمین روز از ماهِ امرداد آنرا جشن می گرفته اند .
 اکنون میپردازیم به معرفی ایزدان و جشن های مرتبط با آنان :

الف - آذر :
آذر نام ایزدی است در آیین زرتشتی که روز نهم از هر ماهِ خورشیدی و ماهِ نهم از هر سالِ شمسی را بنام این ایزد، « آذر » گفته اند .
« آذر جشن » به جشنی گویند که در « آذر روز » یعنی روز نهم از ماهِ آذر برپا می نمودند و در این روز آریایی های باستان به زیارت آتشکده ها می رفتند .

ب - آبان :
نام فرشته یی است که مؤکل بر « آبان روز » میباشد و روز دهم هر ماهِ خورشیدی و ماهِ هشتم از هر سالِ شمسی را بدین نام یاد کنند .
« آبانگان » نام جشنی است که در « آبان روز » یعنی روز دهم از ماهِ آبان در آریانای باستان برپا میشد .
« آبانگاه » به روز دهم فروردین ماه گویند و در تاریخ آمده اگر در این روزباران ببارد آبانگاهِ مردان است و مردان به آب درآیند و اگر باران نبارد، آبانگاهِ زنان باشد و ایشان در آب شوند و این عمل را بر خود مبارک دانند .

ج - تیر :
فرشته یی است که مؤکل بر « تیر روز » میباشد و روز سیزدهم از هر ماهِ شمسی و ماهِ چهارم از هر سالِ خورشیدی را بدین نام یاد نمایند .
« تیرگان » نام جشنی است که در « تیر روز » یعنی روز سیزدهمِ از ماهِ تیر در سرزمینِ باستانی آریانا برگزار میشد .

د - مهر :
قبل از ظهورِ زرتشت، این اسم یعنی « مهر » نام یکی از خدایانِ آریانای باستان بود که رب النوعِ خورشید و آفتاب معنی میدهد . روز شانزدهم از هر ماهِ خورشیدی و ماهِ هفتم از هر سالِ شمسی را « مهر » نامند .
« مهر یا میثر » که در اوستا و پارسی باستان به آن « میترا »، در سانسکریت « میتره » ودر زبانِ پهلوی آنرا « میتر » گویند، در « گات ها » به معنی عهد و پیمان آمده و اوستا
« مهر » را از آفریدگانِ اهورا مزدا محسوب نموده و از او بنام ایزدِ محافظِ عهد و پــیمان یاد میکند، همچنین او را فرشتۀ فروغ و روشنایی می نامد .
« مهرگان » یا « میتراکانا » مهم ترین عیدِ آریانای باستان میباشد که این عید را « عید میترا» یعنی عید مهر « خدای نور و آفتاب » می نامند و چون روز مزبور در غالبِ سالها در ماهِ « باغیادیش » واقع می شده، لذا اسم این ماه از همین عید اقتباس شده که ماهِ « عید بغ » یعنی « میترا » باشد .
روز شانزدهم هر ماه که به « مهر روز » موسوم است، مخصوص به فرشتۀ فروغ و روشنایی یعنی « مهر » است . در « مهر روز » یعنی شانزدهمین روز از ماهِ مهر در سرزمینِ آریانای باستان، جشن بسیار بزرگی برپا می گردید که این جشن بزرگ شش روز طول می کشید، این عید از روز شانزدهمِ مهر آغاز ودر روز بیست و یکم مهر که « رام روز » باشد، ختم میگردید . روز آغازین را « مهرگانِ عامه » و روز فرجامین را «مهرگانِ خاصه » می نامیدند .
در آیین زرتشتی « رام » یا « آرام » نامِ یکی از ایزدانی است که مؤکلِ روز بیست یکم هر ماهِ خورشیدی یعنی « رام روز » میباشد .

و - فروردین :
« فروردین » یا « فرودین » نام اولین ماهِ سالِ خورشیدی و آن مدتِ توقفِ آفتاب است در برجِ حمل، مدتِ این ماه را سی و یک روز گیرند و نام نوزدهمین روز از هرماهِ خورشیدی را نیز « فروردین » گویند « فروردین روز » .
« فروردیان » یا « فروردگان » جشنِ فرورد ها یا « فروهران » است و آن هنگامیست که فروهران به زمین فرود آیند و مدت آن ده روز است که از «اشتاد روز» تا « انیران روز» از اسفند ماه و پنج روز از گاتها را در بر میگیرد .
در آیینِ زرتشت « اشتاد » نام فرشته یی است که مؤکلِ روز بیست و ششم هر ماهِ خورشیدی است وبه بیست و ششمین روز هر ماهِ خورشیدی « اشتاد روز » گویند .
در کیشِ زرتشتی « انیران » به فرشته یی گویند که مؤکل بر روز سی ام از هر ماهِ خورشیدی میباشد و به روزِ سی ام هر ماهِ خورشیدی «انیران روز » گویند .
« فروهر » : در آیینِ زرتشتی، فروهر نیرویی است که اهورا مزدا برای نگهداریِ آفریدگانِ نیکِ ایزدی از آسمان فرو فرستاده و این نیرویی است که سراسرِ آفرینشِ نیک از پرتو آن، پایدار است . پیش از آنکه اهورا مزدا جهان خاکی را بیافریند، فروهر یعنی هر یک از آفریدگانِ نیکِ این گیتی را در مینوی زیرین، بیافریده و هر یک را به نوبۀ خود برای نگهداری یکی از آفریدگانِ جهانِ خاکی فرو می فرستد و پس از مرگِ آن آفریده، فروهر او دیگر باره بسوی آسمان گراید و به همان پاکیِ ازلی بماند، اما هیچگاه کسی را که به وی تعلق داشت، فراموش نکند و سالی یکبار به دیدن او بیاید و آن هنگام جشنِ فروردین یا «فروردگان » باشد، یعنی روز هایی که برای فرود آمدنِ فروهر های پاکان و نیکان اختصاص دارد .

 شانزدهم مهر ماهِ 1387 خورشیدی « لندن »
 مهندس شاه امیر فروغ

مأخذ :
1 - جلد اولِ کتابِ افغانستان در مسیرِ تاریخ - زنده یاد میر غلام محمد غبار .
2 - فرهنگ فارسی « یک جلدی » معین - زنده یاد دکتر محمد معین .
3 - یادداشت های شخصی نویسنده - برگرفته شده از مراجع مختلف .

زرتشت؛ پایه‌گذار موسیقی مذهبی

تهران:۱۲:۳۵ ,  خبر گزاری مهر۱۳۸۶/۰۹/۱۸
زرتشت؛ پایه‌گذار موسیقی مذهبی


زرتشت برای نخستین بار موسیقی مذهبی را در دنیا پایه‌گذاری کرد و شادی به عنوان یک اصل در آیین زرتشت در آمد.






به گزارش خبرنگار مهر ، اگر چه اطلاع زیادی از دین زرتشت ( دوره مادها ) در دست نیست ولی شواهد حاکی از آن است که موسیقی در این دوره گسترش قابل توجهی به ویژه در مراسم مذهبی داشته است . هرودوت مورخ معروف یونان باستان می گوید "مغها ( روحانیون زرتشتی) در دوره هخامنشی نیایشهای مذهبی مربوط به خدایان را با آواز و بدون همراهی با سازهایی نظیر نی اجرا می کردند".  بنابراین عدم استفاده از ساز در موسیقی مذهبی در ادوار گذشته وجود داشته و اثرات آن تا امروز هم دیده می شود.
با آن که زمان زرتشت به درستی مشخص نیست و به اختلاف روایت از حدود 600 میلادی تا سده های 6 و 7 قبل از میلاد گفته شده ، ولی به احتمال زیاد در دوران ماد می زیسته و در صدد اصلاح آیینهای آلوده به خرافات مغها بوده است.
در هر حال بخش اصلی کتاب زرتشت یا اوستا به نام" گاتها" مجموعه ای از شعر آزاد (هجایی) است که با آهنگ و به صورت نیایش (هیمن) خوانده می شد. همچنین بخش دیگر اوستا به نام "یشت" معنی آواز یا آواز نیایش گونه را دارد. گاتها اواسط کتاب یسنا قرار دارد که 17 سرود مذهبی است که احتمامل می رود از سروده های خود زرتشت باشد .
تصور می شود واژه "گاه" در موسیقی سنتی ایران به شکل پسوند در نام دستگاهها و ردیفها، یادگار همان "گات" باستانی باشد که در فارسی میانه یا پهلوی "گاس" به معنی سرود و سپس در فارسی دری به شکل گاه در آمده است.
بنابراین در اوستا بارها توصیه شده است که گاتها را با آواز بخوانند، از این رو زمزمه یا خواندن آهسته در نظر زرتشتیان اهمیت ویژه ای دارد و نیز گفته شده است: "هر گاه کسی گاتها را با آواز نخواند و یا مانع شود کسی به آواز بخواند، مرتکب گناه بزرگی شده است." این بود که زرتشتیان یا آریاییها، دعاهای خود را که موزون و آهنگین بود، می سرودند و معتقد بودند اگر چنین باشد، تأثیر آنها به مراتب بیشتر می شود.
موسیقی مذهبی را نخستین بار زرتشت به کار گرفت و هنوز هم در دنیا از الحان او استفاده می ‌کنند و این امر در آیین زرتشت به صورت یک اصل در آمد، به طوری که در" هفتن یشت " شادی نکردن را به عنوان یک گناه به شمار می آورد.
سروش که در اوستا به صورت "سروشه" از آن یاد شده و در زبان پهلوی به شکل سروش در آمده، نام فرشته ای بود که در آیین زرتشت جایگاه والایی داشت و روز هفدهم هر ماه شمسی را منسوب به او می دانستند. در آن روز به نیایشگاهها رفته و دعا می خواندند، در این روز تفسیر و ترجمه پهلوی اوستا را نیز با آهنگ و آواز خوش می خواندند .

پيشگويي هاي زرتشت

پيشگويي هاي زرتشت از آينده ايران

پيشگويي شگفت انگيزجاماسب ازاوضاع گرفتارايران درآينده ( برگزيده هاي از يشت ها ) :
گشتاسب شاه پرسيد : اين دين ( زرتشتی ) چند سال برقرار خواهد بود و پس از آن چه هنگام و چه زمانه اي است ؟
1  ) "جاماسب بيتخش " پاسخ داد : که اين دين هزار سال روا باشد پس از آن مردماني که هم پيمان شکن هستند با يکديگر رشک و دروغ کنند و سبب شود که ايرانشهر ( مملکت ايران زمين ) به دست تازيان سپارده شود و تازيان هر روز نيرومندتر شوند و شهر شهر را تسخير کنند . ( همانطور که سپاه تازي به ايران حمله کرد و شهرهاي ايران را يکي پس از ديگري تصرف کرد و ايرانيان را وادار به پذيرفتن اسلام يا دادن خراج کردند  )
2  ) مردم ايران زمين به نابکاري - فساد - رذيلت و دروغ گرويده و از روش کردار نيکو آزرده ميوشند و کناره گرفته  .
3  ) آمار گنجهاي ايرانشهر رو به گسترش مي رود و زرين و سيمين ها براي فرمانروايان انبار مي شود  .
4  ) سپس همه اينها ناپديد شود و بسيار گنجهاي پادشاهان ايران به دست دشمنان رسد و مرگ بي زمانه و نابهنگام گسترش يابد. ( همانطور که کاخهاي مدائن توسط سپاهيان اسلام غارت شد و گنجها و زمردهاي چندين دهه پادشاهي ايران و فرشها ابريشم ساسانيان توسط تازيان تکه تکه و غارت شد  . )
5  ) همه ايرانشهر به دست دشمنان تازي افتد و انيران ( ضد ايرانيان ) در ايران فراوان شوند به طوري که ايراني از انيراني مشخص نشود  .
6  ) در آن زمان " توانگران بد انديش" بر درويشان پيشي ميگيرند و آزادگان و بزرگان ايرانهشر در رنج و سختي زندگي خواهند کرد  .
7  ) به جايي خواهد رسيد که فرزندي را که زايند بفروشند و پسر مادر را زند و برادر بر برادر رحم نکند و براي کسب خواسته هاي خود از يکديگر درگير شوند . ( به وضوح در ايران ديده شده که عده اي فرزندان خودشان را براي گرفتن مقداري پول حراج ميکنند به طوري که روزنامه ايران چند ماه پيش خبر داد زني جنين خود را در شکم اش به مبلغ  1.5  ميليون تومان فروخت و آن پول را براي دادن پول پيش خانه پرداخت کرد  !!! )
8  ) مردان زن صفت که ناپديد بودند در ايرانشهر هويدا ميشوند و دروغ گسترده ميشود . همانطور که فردوسي بزرگ در اين باره فرموده است ( بعد از فتح ايران بدست اسلاميان تازي ايران اينگونه خواهد شد  ):
چو با تخت منبر برابر شود********* همه نام "بوبکر" و "عمٌر" شود
تبه گردد اين رنجهاي دراز **********شود ناسزا شاه گردن فراز
نه تخت و نه ديهيم بيني نه شهر********* ز اختر همه تازيان راست بهر
برنجد يکي ديگري برخورد******** به داد و به بخشش کسي ننگرد
ز پيمان بگردند و از راستي********* گرامي شود کژي و کاستي
پياده شود مردم جنگجوي********** سوار آنکه لاف آرد و گفتگوي
ربايد همي اين از آن آن******** زين ز نفرين ندانند باز آفرين
نهاني بتر زآشکارا شود********* دل شاهشان سنگ خارا شود
بدانديش گردد پدر بر پسر******** پسر بر پدر همچنين چاره گر
شود بنده ي بي هنر شهريار******** نژاد و بزرگي نيايد به کار
به گيتي نماند کسي را وفا ********روان و زبانها شود پر جفا
ازايران واز ترک و از تازيان *********نژادي پديد آيد اندر ميان
نه دهقان نه ترک و نه تازي *********بود سخن ها به کردار بازي
همه گنجها زير دامن نهند *********بميرند و کوشش به دشمن دهند
9  ) ( اتمسفر و هواي ) ايرانشهر رو به آشفتگي و سرماي سخت و گرماي سخت مي رود و نباتات کم شود  .
10  ) از آن پس زمين لرزه ( بوم گزندک ) در آنجا زياد پديدار شود و ويراني ها به بار آورد . باران بي موقع و بي سود باريدن ميکند  .
11  ) سوار پيدا ميشود و پيداه سوار ميشود و دوران به دست نا اهلان و نابخردان گذرد . ( دقيقا همان صحبتي که فردوسي بزرگ درباره ايران پيش بيني کرده بود و مي بينيم که به واقعيت پيوسته و کساني سردمدار ايران شدند که کارشان چيز ديگري بوده است ) فردوسي  :
پياده شود مردم جنگجوي******** سوار آنکه لاف آرد و گفتگوي
12  ) مردان روي به دلقکي و لوده گري و رياکاري روي خواهند آورد و مردان جنگجو کم شود و نابکاري گسترش يابد و قلب ها از سنگ شود و سرداران نابکار و نالايق روي کار خواهند رفت  .
13  ) پادشاهي و حکمراني ايران بدست کساني خواهد افتاد که انيران اند و در ظاهر بسيار دين مدار و آئيين و مسلک دار هستند.
14  ) آن تازيان با ارميان و ترکان مخلوط شوند و کشور بلبشو و نژادها عجيب و پليد شود  .
و  . . .
سپس گفتگوي زرتشت با اورمزد است که آينده ايران را پرسش ميکند ( از بهمن يشت  ) :

1  ) در آن پست ترين هنگام  100  گونه و  1000  گونه و  10000  گونه ديوان ژوليده موي از تخمه خشم از راه برسند  .
2  ) آن بد تخمان از خطه خراسان به ايرانشهر بريزند و با پرچمي با موهاي ژوليده و ظاهري نا آراسته از راه ميرسند که همگي مزدور مي باشند  .
3  ) سپس شهرها و دهها به ترتيب ويران ميشوند و آنان که من اورمزد آفريدم همگي در نابودي قرار ميگرند  .
4  ) آنان فريب کار بوده و آنچه که ميگويند نمي کنند . و بدترين مرام و مسلک را دارند . چون از دروغ وارد ميشوند . آنان به گفته هاي خود عمل نميکنند و در سخن خود استوار نيستند  .
5  ) گفتار مردان حق به آنان ناراست آيد و گفتار راست آنان شک برانگيز خواهد شد . در عوض گفتار نابخردان - فتوي دهندگان ناحق و فريب کاران براي آنان راست آيد  .
6  ) در ان زمان سوگند هاي دروغين زياد خورند و به زور به چيزي گواهي ميدهند و به اورمزد ناسزا گويند  .
7  ) از گناهاني که مردم کنند از هر  5  گناه  3  گناه را پيشوايان ديني کنند و آنان کساني هستند که با نياکان دشمن هستند و عبادتي که خود گويند انجام ندهند و از دوزخ بيمي ندارند  .
8  ) آب رودخانه ها کاسته شود و خشکسالي رواج يابد  .
9  ) پادشاهي و فرمانروايي ايرانشهر به دست انيران افتد و همچون سغديان و ترکان و کابليان و تازيان باشند . ايشان چنان فرمانروايي بدي کنند که که مرد پرهيزگار و فرد بد کنش- کشتن هردو در نزد آنان يکي باشد  .
و  . . .
زراتشت نامه هم که در سال  1278  ميلادي  ( 727  سال پيش ) توسط بهرام بن پژدو نوشته شد پيشگويي ها يش را از اينده وخيم ايران به صورت شعر در آورده  :


به ايران بباشد سه جنگ تمام ****** بسي کشته گردند مردان نام
همه پارس و شيراز پرغم شود ******به جاي طرب رنج و ماتم شود
بود حکمراني آن ديو کين ****** که دين بهي را زند بر زمين
نيابي در آن مردمان يک هنر ******* مگر کينه و فتنه و شور و شر
و  . . .
متاسفانه مي بينيم که پيشگويي ها يکي پس از ديگري به حقيقت مي پيوندند و امروز ما نوادگان کورش هستيم که ميتوانيم سرنوشت ايران را از اين گرفتاري ها نجات دهيم  .

در گاتها اهریمن نقطه مقابل اهورا مزدا نیست!

در گاتها اهریمن نقطه مقابل اهورا مزدا نیست!

از چیزی که در گاتها هیچ صحبت آن نیست آن منازعات هرمزد و اهریمن است از این جنگ وستیز دانمی که مایه ی آنهمه مباحثات گردید و در سر آن اشتباهات بزرگ برخاست روح زرتشت هیچ خبری از آن ندارد در سراسر گاتها اهورا مزدا یگانه آفریدگار جهان مادی و مینوی است و سر چشمه ی همه ی نیکیها و خوبی ها ست در مقابل او آفریدگار یا فاعل شری وجود ندارد انگره مینو یا خرد خبیث که بعد ها به مرور ایام اهریمن گردید و زشتیهای جهانی از اوست در مقابل اهورا مزدا نیست بلکه در مقابل سپنتا مینوست که خرد مقدس است جهان مادی آمیخته است از بدی وخوبی، سیاهی در مقابل سپیدی، تاریکی در مقابل روشنایی.
 سپنتا مینو یا خرد مقدس یک قوه ی نیکی است که، از آن اهورا مزداست و در واقع این زد و خورد ها بین دو قوه شر و نیک است در هر جای گاتها که صحبت از انگره مینو شده است آن را در مقابل سپنتا مینو می بینیم نه در مقابل اهورا مزدا چنانکه در یسنای 45 قطعه ی دوم گوید:( من میخواهم سخن بدارم از آن دو گوهری که در آغاز زندگانی وجود داشتند، از آن دو، آن گوهر پاک چنین گفت به گوهر پلید: از ما دو نه منش نه آموزش نه خرد ونه کیش نه گفتار ونه کردار نه دین نه روان با هم در سازش نیست) 
 از آنکه سپنتا مینو قوه اهورا مزداست و نه خود او به خوبی و به طور واضح از یسنا 33-12 و یسنا 43-2 و یسنا 51-7 و یسنا 44-7 بر میآید مثلا" در یسنا 33 قطعه 12 زرتشت بخشایش و رحمت اهورا مزدا را بتوسط سپنتا مینو و فرشتگانش درخواست نموده، گوید( ای اهورا مزدا خود را به من نمایان ساز به دستیاری آرمتی تواناییم بخش. به توسط اشا از پاداش نیک بهره مندم ساز. به دستیاری وهومنا توانایم کن) و گذشته از این در هر شش قطعه یسنای 47 صریح و آشکار از سپنتا مینو سخن رفته است و نیز باید بگوییم که صفات زشت دیگری نیز غیر از انگره مینو وجود دارد که در مقابل سایر صفات اهورا مزدا هستند .
مثلا" آرمیتی که بمعنی محبت و بردباری و فروتنی است ویکی از صفات اهورا مزدا می باشد در مقابلش صفت زشتی چون " ترَماتی " (ترمنش) وجود دارد که به معنی خیره سری و خود ستایی است و در مقابل وهومنا که به معنی پاک منشی و نیک سرشتی است " آکم مانو " ( آک منش ) که بمعنی زشت نهاد و بد منش می باشد موجود است این هردو لغت در یسنا 33- 4 آمده است.

 برگرفته: { ازنسک اوستا نوشته ی استاد گرانقدر ابراهیم پور داوود }

پیام زرتشت


هزاران سال پیش از گاه میلاد که گیتی بد سراسر جنگ و بیداد
تو ای زرتشت پاک روشنایی بیاوردی پیام آشنایی
نوید آشتی دادی بشر را ستردی از نهادش رنگ شر را
بیفشاندی زخود نور خرد را شناساندی نهاد نیک و بد را
نمایاندی بما با هوشیاری سه مشعل رهنمون کامکاری
سه بنیاد رسا و جاودانه که زان بهتر نباشد در زمانه
به اندیشه ی نکو جان زنده کردی به گفتار نکو تابنده کردی
به کردار نکو پاینده کردی سرشت آدمی ارزنده کردی
خرد گفتی که در جانها اهوراست که اهریمن نشان تیرگیها ست
بما گفتی خرد را پیشه سازیم وهومن مایه اندیشه سازیم
نگفتی اختیار از آن ما نیست رهایی جز بدلخواه خدا نیست
نگفتی آب کوثر در بهشت است نترساندی که دوزخ سرنوشت است
نگفتی مان خدا را بنده باشیم هراسان از گنه شرمنده باشیم
تو گاهان درخشان را سرودی بفرزان اشا مان ره نمودی
خرد را گوهر اندیشه کردی خرد ورزی و دانش پیشه کردی
بما آموختی هان کار کن کار که کار تست با تیمار پیکار
زن و مردند یکسان در اوستا کسی برتر که جوید راه اشا
بهشت جاودان ما همین است بهشت آنجا که دانش برترین است
بهشت گمرهان دیگر جهانست بهشت ما زمین و آسمان است
دروجان دینشان دیوان پرستی است اشویان مهرشان پیمان هستی است
بهشت آنجاست کازاری نباشد برای جنگ افزاری نباشد
هرآنکس کو برد سوی اشا راه بفرجام رسایی باشدش گاه
                                                                                                  "دکتر پرویز کوپایی"

دبستان المذاهب - مجلد اول آذر کیوان

نماز در دین اشو زرتشت

نماز یکی از عبادت‌های مزدیسنا است که برای داشتن توجه همیشگی به دستورهای دینی و سپاسگزاری خدا گزارده می‌شود. این دستورات عمدتاً ماهیتی اخلاقی دارند

هنگامی که کودکی در یک خانواده زرتشتی به سن «رشد فکری» می‌رسد و دین زرتشت را می‌پذیرد، پس از سدره‌پوشی به تکلیف می‌رسد. سن رشد فکری معمولاً میان ۸ تا ۱۵ سالگی (بیشتر ۹ تا ۱۱ سالگی)است.

امروزه نماز پنجگانه را معمولاً موبدان می‌گزارند و بیشتر زرتشتیان به خواندن دعاهای صبحگاه و شامگاه اکتفا می‌کنند.

آمادگی
پیش از نماز گزاردن، باید کارهای زیر را انجام داد:
* پاکی تن در هنگام آغاز نماز
* پوشیدن سِدره و کُشتی
* پاک بودن لباس از آلایش
* شستن دست و رو
* رو نمودن به قبله
گاه‌ها و هنگام نماز
زرتشتیان هر روز در ۵ گاه اهورامزدا را نماز می‌گزارند و هنگام این نمازها دارای محدودیت زمانی است.
گاه مدت زمانی
از تا
هاوَن طلوع خورشید نیمروز
رَپتوَن نیمروز ساعت ۳ بعد از ظهر
اُوزیرَن ساعت ۳ بعد از ظهر غروب خورشید
اَئیوی‌سَروترم (سروثَرم) غروب خورشید نیمه شب
اُشَهِن (اوشَهی ناای-اشمن) نیمه شب طلوع خورشید

معمولاً در فصل زمستان، گاهِ رپیتون که هنگام گرما است؛ خوانده نمی‌شود.
قبله
قبله زرتشتیان نور و روشنایی است. آنان می‌توانند در روزها به سوی خورشید و شب‌ها در برابر نور ماه، آتش، شمع یا چراغ روشن نماز بخوانند. زرتشتیان تنها در آتشکده رو به آتش نماز می‌گزارند و حتی کسانی که در همسایگی یک آتشکده هستند نیز رو به آن نیایش نمی‌کنند. آتش در مزدیسنا نماد «اشه» است. آتش موجود در آتشکده به عنوان درفش مزدیسنا و نماد هویت دینی–فرهنگی زرتشتیان به شمار می‌رود.زرتشتیان معتقدند نمی‎‌توان برای خدا حدود و جهاتی قايل شد، و به دستور زرتشت نور را به عنوان نمادی از فروغمندی اهورامزدا نماز می‌گزارند.
آتش‌پرستی
در میان برخی از عامه مردم، پنداشته‌می‌شود که نمازگزاری زرتشتیان به سوی آتش، آتش‌پرستی است اما در واقع نمازگزاردن رو به آتش، به عنوان پرستش آتش به جای خدا نیست  همانند استفاده از مهر توسط شیعیان.
چگونگی
نماز زرتشتی به زبان اوستایی است  و با چنین جملاتی آغاز می‌شود:
« به نام خداوند بخشنده مهربان

خشنود گردانم، اهورامزدا! باور دارم دین مزداپرستی را كه آوردهٔ زرتشت است. پيرو آموزشهای اهورایی هستم كه از دیو (دروغ) و دوگانه‌پرستی به دور است.

پس از این زمزمه‌ها، نماز ویژه هز گاه خوانده می‌شود که دوبخشی است. در بخش نخست فرشته مربوط به آن گاه، و در بخش دوم همتای دنیایی او ستایش می‌شود. این دو بخش بر اساس داشتن دو جنبه «مُلکی» و «ملکوتی» هر چیزی است که هردو باید پاک و منطبق بر هم باشند.

دستور آذركيوان

۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

مهر سوشیانس

 

محمد مقدم

در نیمه ی هزاره ی یازدهم، یک هزاره و نیم پس از زردشت، در سال پنجاه و یکم شاهنشاهی اشکانی، نیمشب میان شنبه بیست و چهارم و یکشنبه بیست و پنجم دسامبر 272 پیش از میلاد، مهر سوشیانس از مادرش ناهید در میان یک تیره ی سکایی ایرانی در شرق ایران زاییده شد.
از سده ی سوم و چهارم پس از میلاد کهدین عیسوی در غرب آسیا و شمال افریقا در اروپا رواج شد و دین «نو - زردشتی»[1] را ساسانیان در ایران نشناختند، با آن که دین عیسوی در همه چیز مینوی و مادی از دین مهر پیروی می کرد و دین زردشتی ساسانی زیر نفوذ دین مهری اشکانی بود، امپراتوران روم پس از قسطنطین و کلیسا در غرب و شاهنشاهان ساسانی و موبدان زردشتی در ایران، دست به یکی کردند و همت بر آن گماشتند که نام مهر و دین او و یادمان های آن از روزگار ناپدید شود و آن چه را که نمی شد از میان برداشت به نام دیگری وانمود کنند.
اوگوسـتین، پدر کلیسا، در نیمه ی دوم سـده ی چهارم پس از میلاد در خستوانی نامه ی [2] خود (دفتر هشتم، بند 3) با آن که درباره ی پیروان دین مهر می نویسد که ویکتورینوس، استاد ادب در رم، «تا آن زمان پرستنده ی بت ها و امباز در رسم و آیین های زشت و ناروا بود که بیشترینه ی آزادگان و بزرگان رم به آن سر نهاده بودند،» در سراسر نوشته های خود نام مهر را نمی برد و به جای آن می گوید «او که کلاه دارد.»[3] به نظر می آید کلیسا حتی بردن نام مهر را ناشایست و ناروا می دانسته، یا آن که سپس تر در ویرایش نوشته های اوگوستین هر جا نام مهر بوده آن را از میان برده اند.
از آنجا که کلیسا همه ی چیزهای مهری را در خود جذب کرده و پذیرفته بود و حتی روز زایش مهر را همچو روز زایش عیسی جشن می گرفت،[4] و از سوی دیگر در ایران ساسانی با دشمنی ای که با دین مهر داشتند و همچنین در شرق دوره ی اسلامی با پیوندهای ناگسستنی آن با فرهنگ ساسانی [5] و نیز از دید اسلامی که عیسی مسیح را پیغمبر بر حق می دانست، شگفت نیست که نزد آن ها مهر و عیسی در هم آمیخته شدند و نخستین نویسندگان اسلامی در تفسیرهای قرآن و در تاریخ ها تنها از عیس مسیح یاد می کنند نه از مهر مسیحا. ولی با نگاهی به این نوشته ها به آسانی می توان دریافت که این نویسندگان هر چند که آشکارا سخن نمی گویند، مهر و عیسی و زمان پدید آمدن آن ها را بر پایه ی روایت ها می دانستند و این دو را از یکدیگر باز می شناختند. اینک با آوردن چند نمونه به بررسی این نوشته ها می پردازیم :
از تفسیر ابوالفتوح رازی زیر سوره ی آل عمران (ویراسته ی الهی قمشه، چاپ دوم، تهران 1320، صفحه ی 372) :
«... چون مریم به عیسی بار برگرفت او را سیزده سال بود و عیسی به بیت لحم زاد به زمین اوری، شصت و پنج سال گذشته از غلبه ی اسکندر بر زمین بابل، پنجاه و یک سال گذشته از ملک اشکانیان ...»
از حمزه ی اصفهانی (تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه ی جعفر شعار، تهران 1346، صفحه ی 41) :
«... شاپور پسر اشک : حضرت مسیح در روزگار وی ظاهر شد. شاپور با روم جنگید و در آن هنگام پادشاه آنجا انطیخس سومین پادشاه پس از اسکندر بود و همو بود که شهر انطاکیه را ساخت ...»
از صفحه ی 42 :
«... گودرز پسر اشک : وی پس از کشته شدن یحیی به دست بنی اسرائیل با آن قوم جنگید و شهر اورشلیم را دوم بار ویران ساخت و مردم آنجا را قتل عام کرد و گروهی را اسیر گرفت. و پیش از وی طیطوس پسر اسفیانوس پادشاه رومیه چهل سال پس از عروج عیسی با بنی اسرائیل به جنگ برخاسته و به کشتار و اسیر کردن آنان پرداخته بود ...»
از تاریخ الرسل و الملوک طبری (ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، جلد دوم، تهران 1352، صفحه ی 498) :
«... اشک پسر اشکان ده سال پادشاهی کرد. پس از او شاپور پسر اشکان شصت سال پادشاهی کرد و به سال چهل و یکم پادشاهی وی عیسی پسر مریم به سرزمین فلسطین ظهور کرد و چهل سال پس از عروج عیسی تتوس پسر اسفیانونس پادشاه رومیه و به بیت المقدس حمله برد و همه ی مردان آن جا را بکشت و زن و فرزندانشان را اسیر کرد و بگفت تا شهر ویران کردند چنان که سنگ روی سنگ نماند ...»
از صفحه ی 499 :
«... گوید : عیسی پسر مریم صلی الله علیه و سلم پنجاه و یک سال پس از آغاز حکومت ملوک الطوایف در اوری شلیم بزاد ...»
از  صفحه ی 500 :
«... گودرز پسر شاپور افسفور پنجاه و نه سال پادشاهی کرد و هم او بود که به خونخواهی یحیی پسر زکریا به بنی اسرائیل حمله برد ...»
از صفحه ی 501 :
«... به پندار پارسیان شصت و پنج سال از تسلط اسکندر بر سرزمین بابل، پنجاه و یک سال پس از آغاز شاهی اشکانیان، مریم دختر عمران عیسی پسر مریم علیه السلام را بزاد، ولی به پندار نصاری تولد عیسی سیصد و سه سال پس از تسلط اسکندر بود و نیز پنداشته اند که تولد یحیی پسر زکریا شش ماه پیش از تولد عیسی علیه السلام بود ...»
از صفحه ی 507 :
«... با مجوسان نیز درباره ی مدت ویرانی بیت المقدس و کار بخت نصر با بنی اسرائیل تا تسلط اسکندر بر بیت المقدس و شام و کشته شدن دارا با نصاری و یهود موافق اند و در فاصله ی پادشاهی اسکندر و مولد یحیی اختلاف دارند و پندارند که پنجاه و یک سال بوده است و اختلاف میان مجوس و نصاری درباره ی فاصله پادشاهای اسکندر تا مولد یحیی و عیس همان است که گفتم ...»
و از سوی دیگر از صفحه ی 495 :
«... پس از او اوگستوس سی و شش سال پادشاهی شام داشت و به سال چهل و دوم پادشاهی وی عیسی پسر مریم علیه السلام تولد یافت و تولد وی سیصد و سه سال پس از قیام اسکندر بود ...»
اینک از مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر (ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، تهران 1344، جلد اول، صفحه ی 229) :
«... اول پادشاه از ملوک الطوایف اشک پسر اردوان پسر اشکان ... پس از شاک شاپور پسر اشک بود که شصت سال پادشاهی کرد و در سال چهل و یکم حکومت او حضرت مسیح علیه السلام در ایلیای فلسطین ظهور کرد ...»
از صفحه ی 550 :
«... تشرین دوم سی روز است و کانون اول سی روز است و در نوزدهم این ماه روز نه ساعت و نیم و ربع که حداکثر کوتاهی روز است و شب چهارده ساعت و نیم و ربع که حداکثر کوتاهی روز است و شب چهارده ساعت و ربع می شود که حداکثر درازی شب است. شب بیست و پنجم این ماه میلادی مسیح علیه السلام است ...»
از صفحه ی 230 :
«... تطوس اسفیانوس پادشاه روم به ایلیا حمله برد و این چهل سال پس از صعود مسیح بود و کشتار کرد و اسیر گرفت و ویران کرد ...»
و درباره ی جزیره ی سقطره گوید (صفحه ی 382) :
«... ارسطو به اسکندرنامه نوشت و درباره ی این جزیره سفارش کرد که گروهی از یونانیان را به آن جا بفرستد و سکونت دهد و اسکندر چنین کرد. اسکندر در گذشت و مسیح ظهور کرد و اهل جزیره نصرانی شدند ...»
از سوی دیگر در صفحه ی 303 می خوانیم :
«... در شام نیز به ساحل فلسطین شهری به نام قیساریه هست که به سال چهل و دوم پادشاهی این اغسطس مسیح عیسی ابن مریم علیه السلام که چنانکه از پیش گفتیم یسوع ناصری است آنجا تولد یافت ...»
و در صفحه ی 552 و 619 :
«... از پادشاهی اسکندر تا تولد مسیح سیصد و شصت و نه سال بود ...»
همچنین در التنبیه و الاشراف (ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، تهران 1349، صفحه ی 114) :
«... اوگوست پنجاه و شش سال و پنج ماه پادشاهی کرد. وی هرودس پسر انطیقوس را بر اورشلیم که بیت المقدس و جبل یهودا و جبل جلیل است حکومت داد. به سال چهل و دوم پادشاهی اوگوست مسیح علیه السلام به روز چهارشنبه شش روز مانده از کانون اول در بیت اللحم فلسطین تولد یافت ...»
اینک از غرر اخبار ملوک الفرس ثعالبی (شاهنامه ی ثعالبی، ترجمه ی محمود هدایت، تهران 1328، صفحه ی 216 - 215) :
«... عیسی و یحیی بن زکریا در زمان شاپور پسر افقور شاه بودند ... گودرز پسر شاپور کار پادشاهی را با جنگ بنی اسرائیل به خونخواهی یحیی بن زکریا آغاز کرد و هفتاد هزار تن از آنان بکشت و بیت المقدس را ویران کرد ...»
از کتاب البدء و التاریخ مقدسی (آفرینش و تاریخ، ترجمه ی شفیعی کدکنی، تهران 1349، جلد سوم، صفحه ی 134) :
«... آنگاه اشک اشکانی ده سال پادشاه بود و سپس شاپور اشکانی شصت سال پادشاهی کرد و به روزگار او بود که عیسی علیه السلام در سرزمین فلسطین ظهور کرد ... و بعد از صعود عیسی ططوس بن اسفیانوس پاشاه رومیه با بیت المقدس جنگید و جنگ سختی کرد و فرزندان را اسیر کرد و بناها را ویران کرد ...»
و از الکامل ابن اثیر (اخبار ایران از الکامل ابن اثیر، ترجمه ی باستانی پاریزی، تهران 1349، صفحه ی 49) :
«... اشک پسر اشکان بیست سال و شاپور پسرش شصت سال سلطنت کرد و عیسی مسیح در سال چهل و یکم سلطنت او ظهور کرد ...»
اکنون با نمونه هایی که داده شد [6] گواهی بسنده برای باز شناختن دو مسیح از یکدیگر داریم؛ از این گواهی ها چند نکته ی زیر بر می آید :
1. میان این نوشته ها هیچ فرق بنیادی دیده نمی شود و پیداست که روایت دو مسیح در دو زمان در میان تاریخ نویسان پذیرش همگانی داشته است.
2. مسیح نخستین در زمان شاپور [7] پسر اشک، سال پنجاه و یکم اشکانی و شصت و پنج سال بعد از چیره شدن اسکندر بر زمین بابل زاده شد، و مسیح دوم در زمان اوگوستوس امپراتوری رم، در سده ی چهارم پس از برخاستن اسکندر زاده شد.
3. زادروز مسیح شب بیست و پنجم کانون اول بوده است.
4. ویرانی بیت المقدس به دست اسفیانوس چهل سال پس از بالا رفتن مسیح روی داد.

دو مسیح

با در نظر گرفتن این که زایش مسیح نخستین را 65 سال پس از ملک اسکندر و در زمان شاپور اشکانی و زایش مسیح دوم را در سده ی چهارم پس از اسکندر و در زمان اوگوستوس امپراطور رم داده اند جای شک نمی ماند که این دو مسیح را از یکدیگر باز می شناختند و مسعودی (در التنبیه و الاشراف، صفحه ی 114 و 115) آگاهانه نخستین را مسیح علیه السلام (السید المسیح) و دومی را ایشوع ناصری خوانده است.
در نامه ی دوم پولوس به قورنتیان (4 : 11) گوید :
«... زیرا اگر او که آید سخن گوید از عیسای دیگری که از او سخن نگفتیم یا اگر روان دیگری بپذیرید که نپذیرفته بودید یا انجیل دیگری که نگرفته بودید نیکو می کردید که با او بردباری کنید ...»
در نوشته های مانوی نیز در جایی از یک عیسی ستایش کرده و در جایی دیگر به زشتی یاد کرده است.
ابن ندیم در الفهرست (ترجمه ی رضا تجدد، تهران 1343، صفحه ی 596) درباره ی مانی می گوید که :
«... او (مانی) عیسی را که نزد ما و نصرانیان مشهور است شیطان می داند»
و از سوی دیگر درباره ی «عیسای دیگری» در تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام (ویرایش عباس اقبال، تهران 1313، صفحه ی 15) آمده است که :
«... مانویه گویند عیسی علیه السلام خلق را به زردشت می خواند و گویند موسی علیه السلام نه پیغمبر بود ...»[8]
در نوشته های مندایی یا صابئین نیز درباره ی «مسیح دروغین» آمده است که :
«... او سخنان روشنی را کج راه کرد و به تاریکی برگرداند ...»[9]
«مسیح الکذاب» در حدیث؛ «مسیح فریبنده ی خود کشته شد، چو از دین یزدان سرش گشته شد» از شاهنامه در داستان نوشزاد پسر انوشیروان؛ و این بیت «ان المسیح یقتل المسیحا»: مسیح مسیحا را می کشد (تفسیر ابوالفتوح، جلد دوم، صفحه ی 357)؛ و مسیحی که به صلیب کشیده نشده (در قرآن) همه از دو مسیح سخن می گویند.

نام مهر یا مسیحا

یک ریشه ی آریایی «می»[10] داریم (با گسترش : «میث») که با پسوند در سنسکریت «میتَر» به معنای «دوست، دوستی»(در اصل «به هم پیوستنی، به هم پیوند دهنده») و در اوستا «میثَر» به معنای «دوست، پیمان» و نام ویژه ی ایزد پیمان است. در فارسی باستان این واژه به گونه ی «میسَ» و به معنای «پیمان» است.
ریشه ی دیگری «میذ»[11] هست به معنای «در میان بودن، میانجیگری کردن (شفاعت)» که ریشه ی واژه های فارسی «میان و میدان» و جز آن هاست. معنای دو ریشه ی میث و میذ از یکدیگر دور نیست : «به هم پیوستن، وصل کردن، میانجی گری کردن، پادرمیانی کردن، آشتی دادن، شفاعت» که به «دوستی و پیمان» کشیده می شود. اینکه این دو ریشه را از یک بن می دانستند یا به این سبب که معنای نزدیک به هم داشتند به هر دو معنا به کار می بردند فرق نمی کند :
درباره ی مهر در زند خرده اوستا می گوید «داور راست که به مینوگان و گیتی هان داری و میانجیگی راست کنی.»[12]
هم ریشه ی این واژه در انگلیسی «Mediator» و در یونانی «Mesites» به معنای «داور و میانجی» است که پلوتارخوس در سده ی نخست میلادی آن را در وصف مهر به کار برده، و در انجیل و نوشته های عیسوی به ویژه برای مسیح به کار می رود.
گونه ی سغدی این نام «میشی»[13] با شین و در فارسی باستان با سین است که در عبری و عربی به گونه ی «مشیح و مسیح» درآمده است. چسباندن این نام به ریشه ی «مسح» : «مالیدن، روغن مالی کردن» از نوع ریشه تراشی عامیانه است و برگردانده ی آن به یونانی «خریستوس» : «روغن مالی شده» نیز برای وانمود کردن بستگی آن با دین یهود است.
در گزارش های اسلامی هم در معنای واژه ی مسیح به دیده ی شک نگریسته اند، چنان که در تفسیر ابوالفتوح (جلد دوم صفحه ی 375) معناهای گوناگون برای واژه ی مسیح داده شده است.
این واژه در نوشته های پهلوی به گونه های «میثر، میهر، مهر، میر» آمده و در سکه های کوشانی در شرق ایران به گونه های «میرو، میورو» و گونه های دیگر یافت می شود.[14] (برای نمونه، نگاه کنید به نگاره ی سکه ی کوشانی)
مهر روی سکه ی کوشانی
این نام در فارسی به گونه ی «مهر، میر» آمده و در ادب مغانه به جای آن واژه ی هم معنای آن «عشق» نیز به کار رفته است.[15]
نام مهر به سنسکریت به گونه ی «میترَیه» رفته و گونه ی آن در زبان پالی «مِتیه» است.[16]


پانوشت ها :
1. دین زردشت آن چنانکه در گاهان یا سرودهای خود زردشت بازمانده، طولی نکشید که با اندیشه ها و باورها و رسم و آیین های باستانی آمیخته شد و ایزدان کهن ایرانی به دین بازگشتند و سرودهای باستانی آن ها به اوستا راه یافت. این دین آمیخته در زمان اشکانیان زیر نفوذ دین مهر رفت و سپس تر در زمان ساسانیان با دین مانی و فکرهای زروانی (دهری) و دبستان های فکری دیگر در هم آمیخت که اثر آن ها را در نوشته های دینی پهلوی زمان ساسانیان می بینیم، و این گردهم آوری را دین «نو - زردشتی» می خوانیم.
2.  نگاه کنید به :
.Augustine, Confessions, VIII.3
3. نگاه کنید به کتاب :
Esme Wynne – Tyson, Mithras: The Fellow in the Cap, London 1958.
درباره ی کلاه مهری باز گفتگو خواهیم داشت.
4. چون رومی ها به گرفتن جشن زایش مهر در 25 دسامبر خو گرفته بودند و از آن دست بردار نبودند با همه ی کوششی که کلیسا برای برانداختن این جشن به کار بست چون کامیاب نشد ناگزیر گشت در نیمه ی دوم سده ی چهارم میلادی این روز گرامی را جشن زایش عیسی مسیح وانمود کند. درباره ی تاریخچه ی آن نگاه کنید به :
J. Hastings, Encyclopaedia of Religion and Ethecs, art. (Christmas).
5. برای نمونه، در شاهنامه ی فردوسی درباره ی دوره اشکانی آمده است که :

چه کوتاه شد شاخ و هم بیخشان              نگوید جهان دیده تاریخشان
از ایشان به جز نام نشنیده ام                نه در نامه ی خسروان دیده ام

6. نیز نگاه کنید به حسن پیرنیا، ایران باستان، تهران 1317، جلد سوم، صفحه های 2546 و پس از آن؛ و به بهروز، تقویم و تاریخ در ایران، بخش ششم.
7.  یا اشه پور (= اشک پور؟)؛ نگاه کنید به تقویم و تاریخ بهروز، صفحه ی 98.
8. همچنین در ملل و نحل شهرستانی، ترجمه صدر ترکه، ویراسته جلالی نائینی، صفحه 259.
9. نگاه کنید به :
E. S. Drower, The Mandaeans of Iraq and Iran, Leiden reprint 1962, p.6.
10. نگاه کنید به :
Walde – Pokorny, II, 241
11. Ibid. , 261 نیز نگاه کنید به :
I. Gershevitch, The Avestan Hymn to Mithra, Cambrisge 1959, p. 28.
12. نگاه کنید به :
R. C. Zaehner, Zurvan, Oxford 1955, p. 101, n.5
13. نگاه کنید به :
Gershevitch, op. cit. p. 34
14. نگاه کنید به :
J.M. Unvala, Observations on the Religion of the Parthians, Bombay 1925, p.5,n.4; cf. Mithraic Studies, ed. J. r. Hinnells, I, p. 136
15. واژه ی عشق از ریشه ی اوستایی «ایش» به معنای «خواستار شدن»، با پسوند «ک، ق» چنان که در بلغاری کهن «اسک» به معنای «خواست و آرزو» است. نگاه کنید به :
Walde-Pokkorny,I,p.12
16. درباره ی «بودا میتریه ساکیمونی» پس از این گفتگو می شود. گونه ی پالی شاید خاستگاه واژه ی «مهدی» باشد.


بن نوشت :
برگرفته از کتاب جستار درباره ی مهر و ناهید، دکتر محمد مقدم، چاپ دوم، تهران : هیرمند 1380.


درباره ی نویسنده :
محمد مقدم؛ زبان شناس، استاد دانشگاه، نویسنده، روزنامه نگار، مترجم و شاعر
استاد محمد مقدم در سال 1278 خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه برای ادامه ی تحصیل به آمریکا رفت، ولی تحصیلات را ناتمام گذاشت و به ایران بازگشت. دوباره در سال 1310 راهی آمریکا شد و در سال 1317 دکترای خود را در رشته ی زبان شناسی از داشگاه پرینستون دریافت کرد.
وی از سال 1318 در دانشگاه تهران به تدریس زبانی اوستایی و فارسی باستان پرداخت. در سال 1343 گروه زبان شناسی همگانی و زبان های باستانی را در دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی بنیان گذاشت و تا سال 1347 مدیریت آن را به عهده داشت. وی همزمان با تدریس در داشگاه با همکاری چند تن از دانشمندان، نشریه ی «ایران کوده» را منتشر کرد.
از مهم ترین کوشش های او، ابداع و سامان بخشیدن واژه های مورد نیاز پارسی به شیوه ی علمی زبان شناسی بود که این تلاش را از جزوه ی کوچک «راهنمای فارسی باستان» آغاز و طی چند دهه ادامه داد.
درباره ی گویش شناسی، که این واژه را نخستین بار دکتر مقدم و همکارانش به کار بردند، اولین بار بود که به زبان فارسی بررسی هایی بر پایه ی علمی صورت مى گرفت و چند گویش ایرانی با هم سنجیده و نتیجه گیری علمی از آن ها مى شد.
استاد مقدم، در زمینه ی تاریخ و دین و آیین مهر هم، مطالعات و پژوهش هایی داشت. وی سرانجام درسال 1375 در تهران درگذشت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.