معبد
آدريان تهران
اين مكان كه براي زرتشتيان بسيار مقدس است در ابتداي خيابان ميرزا كوچك خان و جنب دبيرستان فيروز بهرام قرار دارد.
اين محل مجموعهاي از ساختمانهاي مختلف است كه تنها بخش بسيار كوچكي از آن آتشكدة زرتشتيان تهران را تشكيل ميدهد و بخش هاي ديگر آن به شرحي كه ميآيد به كارهاي ديگر مدهبي زرتشتيان تهران اختصاص دارد.
به هر حال اين مجموعه شامل 2 سالن براي اجراي مراسم مذهبي مثل سال و سيروزه و دهه ، يك آشپزخانه ، ساختمان اصلي آتشكده ـ آدُران- ، حياط ، اتاق موبدان ، دستشويي و سوئيت سرايدار است.
درب اصلي ورودي اين ساختمان در سوي غربي خيابان ميرزا كوچك خان قرار دارد . دري چوبي و خراطي شده .نماي اين ساختمان آجر است . آجرها به طرز ماهرانهاي ساييده شده و به اشكال هندسي زيبايي درآمدهاند و بر روي هم چيده شدهاند.
ورودي اين ساختمان راهرويي است به عرض تقريباً يك متر. دست راست اين ورودي پلههايي قرار دارند كه به خانه سرايدار منتهي ميشوند. سرايدار اين بنا در تاريخ تهيه اين گزارش با همسر و فرزندش در اين خانه زندگي ميكرد.
سمت چپ راهروي ورودي اتاق كوچكي ساخته شده كه دري شيشهاي راه ورود را به آن سد كرده است. اين اتاق در سال 1374 براي استفاده سرپرست موبدان ساخته شده است كه هرگز مورد استفاده واقع نشده است.
بالاخره اين راهرو تازه واردان را به حياط آدريان ميرساند . حوضي آبي رنگ و بيضي شكل با دو درخت سرو در اطراف در وسط اين حياط ، چشم نواز است.
درست در مقابل اين حوض ساختمان آتشكده تهران قرار دارد كه ستون هاي شبيه به ستونهاي تخت جمشيدش انسان را چندين قرن به عقب ميبرد.
نمايي از حياط جلويي آدريان تهران حوض آب در جلوي ساختمان پيداستداخل آتشكده از سه بخش كاملا ًمجزا تشكيل شده است : اول سالن عبادتگاه كه از سه جهت محل نگهداري آتش را از شرق و شمال و جنوب احاطه كرده است. در نظر اول مانند اين است كه وارد امامزادهاي شدهايد كه ضريح در ميان آن قرار دارد و براي طواف بايد به دور آن چرخيد اما اينگونه نيست و خانه آتش در بخش ميانه غربي قرار گرفته به طوري كه از طرف غرب اين مسير مسدود ميماند .ضريح بي بي شهربانو نيز به همين صورت از طرف غرب بسته است.
بخش دوم آتشكده جايي است كه محل نگهداري آتش است. معمولاًافراد عادي اجازه ورود به اين محل را ندارند . تنها موبداني كه متخصص اين كار هستند اجازه ورود دارند. اين محل كه مساحتي در حدو 6 متر مربع را به خود اختصاص داده است داراي هيچ پنجره اضافي نيست . و دو پنجره شيشهاي تنها نقاطي هستند كه از طريق آنها مي توان از بيرون از اين محوطه شعلههاي آتش داخل آتشكده را ديد. هرچند اين آتش در بيشتر مواقع شعله ور نيست و تنها در ساعات بسيار محدودي به صورت شعله ور نگهداري مي شود.
اما در غربي ترين بخش آتشكده ،اتاق يشت قرار دارد كه بخش سوم آن است. اين محل براي به جاي آوردن مراسم مذهبي اختصاص دارد .چند ميز استيل و چندين صندلي به اضافه سفره هاي سفيد كه به روي اين ميزها پهن مي شود. عكس هاي زيادي از درگذشتگان زتشتي كه در اطراف اين بخش قرار داده شده اند از وسايل هميشگي اين اتاق است.
خانوادهها براي برگزاري مراسم سال و روزه درگذشتگان خود معمولاًاز اين قسمت استفاده مي كنند. به اين ترتيب كه بر روي يكي از ميزهاي بزرگ استيل كه چسبيده به ديوار ها قرار داده شده اند سفره سفيدي مي اندازند و بعد از آماده كردن خوراكي هاي لازم براي اين سفره ها و آمدن موبد براي خواندن نمازهاي مخصوص بر صندلي هاي كه در اين اتاق تعبيه شده است مي نشينند و به اوستا گوش مي دهند. پس از پايان نماز به هر يك از حاضرين قدري لرك مي دهند . ميوههايي را هم كه موبد مانند همه مراسم ديني در حين خواندن اوستا قارچ قارچ كرده و يا پوست كنده است را هم تعارف مي كنند.
زرتشتيان براي ورود به اين عبادتگاه مناسك ويژهاي دارند . اول آنكه پيش از ورود بايد از دستشويي كوچكي كه در گوشة حياط وجود دارد دست و روي شست. زنان دشتان هم نبايد وارد شوند. كمدي آهني كه محل نگهداري كلاههاي سفيدي است كه اصطلاحاً به آن «عرقچين» مي گويند در گوشهاي از ورودي به اين نيايشگاه قرار داد ه شده است. چند كشوي اين كمد نيز اختصاص به روسريهاي سفيد براي خانمهاي زرتشتي دارد.
هنگام ورود به نيايشگاه همه بدون استثنا كفش هاي خود را بيرون ميآورند. البته موبدان ساكن در نيايشگاه از اين كار معاف هستند. كف سالن نيايشگاه بيشتر با قالي پوشانده شده است .عموماً زرتشتيان هنگام ورود مستقيم به طرف روبرو و به سمت پنجرهي شيشهاي كه آتشدان در پشت آن در حال سوختن است ، حركت ميكند. ليوانهاي كوچكي كه حاوي قدري آب و روغن است و فتيلهاي هم در آن شناور است را از موبد ميگيرند و به عنوان اداي نذر روشن ميكنند. هچ كس در اين محل شمع روشن نمي كند. از يكي از موبدان در اين مورد سوال كردم پاسخ داد اين كار اگرچه يك رسم خيلي قديمي نيست و از هند به ايران آمده اما به هر حال جاي شمع را گرفته است.
درب ورودي نيايشگاهبرخي از نيايش كنندگان روي صندلي هايي كه در اين نيايشگاه وجود دارد مينشينند و در حالي كه كتاب اوستايي در دست دارند به خواندن دعا و نماز مشغول ميشوند. در كنار پنجره شمالي اين سالن يك صندلي چوبي قهوهاي رنگ قرار دارد. در كنار اين صندلي كمدي چوبي هست كه كتابهاي اوستا به خط هاي دين دبيره و گجراتي در آن قرار دارد .
در زمان بازديد من از اين نيايشگاه بر روي همين صندلي موبدي نشسته بود و نوجواني نيز در كنارش بر روي صندلي نشسته بود. مادر نوجوان هم آنطرف تر روبرويش نشسته بودو تمام حواسش به موبد بود. موبد براي سلامتي جوان دعايي را از روي كتاب اوستا ميخواند. پس از پايان نماز ، مادر ضمن تشكر و خداحافظي مبلغي را هم به عنوان تعرفه اجراي آن مناسك به موبد پرداخت كرد.
آشپزخانه عمومي
آشپزخانه اين مجموعه كه در انتهاي حياط و تقريباً پشت آتشكده قرار دارد ، شامل دو عدد تنور نانوايي و چند پلو پز و اجاق است . هر روز و در بيشتر ساعات اين آشپزخانه مورد استفاده زرتشتياني است كه براي برگزاري آيينهاي مربوط به درگذشتگانشان به آنجا مراجعه ميكنند. معمولاً براي درست كردن «سيرو سداب» ، « سيروگ» ، « حلواي برنج» ،«حلواي شكر» و يا پخت نان و ديگر خوراكيهايي كه معمولاًبر سفره درگذشته ميگذارند استفاده ميشود . از آنجا كه اين آشپزخانه جنب سالن بزرگتري است كه آنهم پشت بناي آتشكده قرار دارد مورد استفاده خيلي بيشتري براي كساني دارد كه آن سالن را براي پذيرايي از ميهمانان خود اجاره كردهاند.
سالن بزرگ كه به سالن «غربي» معروف است . از دو بخش تشكيل شده است . بخش كوچكتر كه شامل يك ميز بزرگ با حدود 30 صندلي است و يك رديف يخچالهاي ويتريني بزرگ كه براي نگهداري مواد خوراكي از آنها استفاده ميشود. بخش بزرگ تر سالني است به ابعاد تقريبي 40 متر در 15 متر كه حدود 100 صندلي را در خود جاي داده است. ميز بزرگ و طويلي كه البته بسيار هم قديمي به نظر ميرسد در وسط اين سالن بزرگ در مواقع پذيرايي جهت چيدن مواد پذيرايي مورد استفاده قرار ميگيرد.
اين سالن براي برگزاري مراسم سال و سيروزه و روزه و سوم و چهارم كه مراسمي مذهبي است براي درگذشتگان مورد استفاده قرار ميگيرد. شرح تمام اين مراسم را خانم دريابندري در رساله خود تحت عنوان بررسي مردم شناخي آيين سوگ واري در ميان زرتشتيان و شيعيان ايران شرح داده است .
مجموعه سالن هاي پذيرايي
اين مجموعه كه درب اصلي آن از سمت كوچه زرتشتيان به روي مردم باز ميشود نيز مجموعهاي پيچيده از بناهاو سالن هاي مختف است.
ساختمان اين محل كلاً در سه طبقه ساخته شده است . طبقةاول شامل سالن خسروي و سالن بهمن كه ويژه جشنها و عروسيهاست و دوم سالن ايرج كه مخصوص مراسم مذهبي مانند پرسه ، سال و سيروزه است.
طبقة اول دفتر مركزي سازمان پذيرايي است و سالن غذاخوري نيز در آن واقع شده است . طبقة دوم ، سالن جلسات هيات مديرة انجمن زرتشتيان تهران است كه تقريباً هم اندازة سالن ايرج در طبقه همكف است.
تفاوتي كه سالن ايرج با سالنهاي واقع در مجموعه (آدريان تهران) دارد به موقعيت استفاده كنندگان نيز مربوط ميشود. به غير از آيين هاي پرسه كه حتماٌ در سالن ايرج برپا ميشود ، بقيه مراسم مربوط به درگذشتگان ، ممكن است در هركدام از مجموعه ها برگزار شود .تنها تفاوت آن متفاوت بودن نرخ تعرفههاي آنهاست كه باعث شده عده اي به ناچار مراسمشان را در مجموعه سالنهاي اولي برگزار كنند.
در اين مجموعه آشپزخانه بزرگ و مجهزي نيز در زيرزمين وجود دارد كه عامل مهمي براي كاهش هزينههاي مربوط به تهيه خوراك جشنهاست. . به جز آشپزخانه بايد از سرويس بهداشتي و دفتر سازمان پذيرايي و دفتر ملاقاتهاي مردمي شادروان موبد موبدان رستم شهزادي نام برد .
شاه ورهرام ايزد
نماي بيروني مهم ترين زيارتگاه زرتشتيان تهرانبناي اين مكان كه از نظر زرتشتيان از تقدس ويژهاي برخوردار است در كوچه شيباني در كارگر جنوبي قرار گرفته است. بناي اين ساختمان آنچنان قديمي نيست . بخش قديميتر آن در سال 1374تخريب شد و براي گسترش سطح زير بناي سالن نيايشگاه كه از محل وصيت نامه روانشاد فرامرزيان تأمين شده بود ، مورد استفاده قرار گرفت.
پس از ورود به اين مكان بايد از حياطي كه از سه طرف محصور است عبور كرد و بعد از گذشتن از تراس، به داخل نيايشگاه رفت . داخل نيايشگاه صندلي هاي زيادي چيده شده است و در گوشهاي از اين سالن ميزي سنگي گذاشته شده است كه محل نهادن شمعها و عودهايي است كه زيارت كنندگان روشن ميكنند.
داخل نيايشگاه شاه ورهرام ايزدتمام كف نيايشگاه را با قالي پوشاندهاند روزي از ماه كه نامش «ورهرام»است جمعيت زيادي به اين مكان ميروند. روزهاي آدينه و تعطيل هم بعضي وقتها شلوغ تر ميشود.
ممكن است شخصي بخواهد «نذري» بكند . معمولاٌ اگر بخواهد براي شاهورهرام ايزد «نذر» كند خواهد گفت :
« يا شاهورهرام ايزد پاك كمكم كن . بيايم سيروگ بريزم و نذرت كنم»
يا اينكه به عنوان «نذر» كوچك تر ميگويد:« روغن نذر شاه ورهرام ايزد مي كنم»
در اين حالت در روزي از روزها كه معمولاٌ سعي ميكنند همان روز ”ورهرام“ باشد .فاميل و دوستاني را به آنجا دعوت ميكنند و آشي ميپزند و سيروگ[1] درست مي كنند. ميز و صندلي هايي را داخل حياط ميچينند . مردم دور ميز مي نشينند . سيروگ را با پشمك مي خورند . هر كسي كه ميآيد جعبهاي شيريني هم با خود ميآورد. جعبهها را همان جا باز ميكنند و به همه تعارف ميكنند. بعضي ها هم خودشان قبلاٌ« نذر روغن» كرده اند شيشهاي يا گالني روغن مايع با خود آورده از كسي كه سيروگ ريخته[2] خواهش ميكنند كه از روغن او هم براي ريختن سيروگ استفاده كند و او را « هم بهره[3]» كند.
به هرحال از همه با چاي و شيريني و سيروگ و پشمك و در بعضي مواقع «آش» پذيرايي ميشود. لازم به ذكر است كه «سيروگ و آش » در بيشتر پذيراييهاي آييني از مواد اصلي است.
موضوع پذيرايي از مهمانان به تنهايي آنقدر جالب هست كه بايد بيشتر به آن پرداخت.خانواده اي كه نذر دارد چند ساعت قبل به اين محل مي روند و خمير سيروگ را آماده مي كنند . خمير سيروگ به يك تا دو ساعت وقت براي «وَر» آمدن نياز دارد. همه خانمها سيروگ ريختن بلد نيستند و قط تعداد اندكي از آنان اين هنر را دارند كه سيروگ بزرگ و خوب بريزند. اصطلاح ريختن از آنجا براي سرخ كردن به كار مي رود كه هنر اصلي در اين كار ريختن خمير است به داخل روغن داغ درون تاوه به طوري كه به خوبي پهن شودو سيروگ خوبي از آب درآيد. يك نفر هم با يك سيخ كباب خمير سرخ شده درون تاوه را حركت مي دهد و پس از آنكه يك طرفش به خوبي سرخ شد آن را بر مي گرداند تا روي ديگرش هم سرخ بشود. و با همان سيخ و با استفاده از سوراخهايي كه روي سيروگ به وجود آورده است آن را از ماهي تابه خارج ميكند و به مجرد آنكه آن را روي سفره گذاشتند مقداري مخلوط شكر و مغر پسته روي آن ميپاشند كه طعمش را شيرين و خوشمزه كند. البته اينكار( شكر و مغر پسته ريختن) را براي سيروگ هايي كه بر سفره مردگان گذاشته ميشود انجام نمي شود .
[1] - در مورد سيروگ در بخش خوراكي هاي مذهبي توضيح داده شده است.
[2] - اين اصطلاح فعلي است كه تقريباٌ به جاي سرخ كردن به كار ميرود.
[3] - هم بهره كردن مفهوم جالبي است كه قصد نذر كنند ه را از بهره بردن از نذر نشان مي دهد.
ماركار تهران پارس
مجموعه ماركار تهران پارس
اين مجموعه كه در بين زرتشتيان به عنوان مجموعة فرهنگي – ورزشي ماركار معروف است در خيابان جشنواره تهران پارس وقع است .
اين مجموعه شامل سالن بزرگي است كه مخصوص چند مورد از جشنهاي ساليانه مانند جشن سده و مهرگان و جشنهاي ماهيانه فروردينگان، ارديبهشتگان، خردادگان ، تيرگان ، امردادگان و شهريورگان است .
از سال 1376 كتابخانه كوچكي نيز در اين مجموعه گشايش يافته كه مورد استفاده برخي از جوانان ساكن در تهران پارس قرار ميگيرد.
در اين مجموعه زمين هاي بازي براي كودكان نيز وجود دارد . تعدادي تاب و سرسره و الاكلنگ كوچك در يك محوطه نسبتاًكوچك عملاً نيازهاي كودكاني را كه به همراه اولياي خود ه اين مجموعه ميروند برآورده كرده است . تابستانها اين مجموعه مكان مناسبي براي زرتشتيان ساكن در آن منطقه است . به كه عملاً جاي پارك را براي آنان گرفته.
اين مجموعه همچنين داراي زمينهاي ورزشي بسكتبال و فوتبال هم هست. يك زمين بسكتبال اسفالته و يك زمين فوتبال گل كوچك تنها زمينهايي است كه حتي مسابقات معروفي همچون جام جانباختگان – توسط كانون دانشجويان زرتشتي- در آنها انجام ميگيرد.
تمام اين مجموعه تشكيل شده از يك سالن سوله كه به وسيله گچ بري هايي كه در سقف آن صورت گرفته به صورت سالن جشنها درآمده است. هزينه نوسازيهاي اخير را برادران مهربان وفريدون زرتشتي پرداخت كرده اند.
در انتهاي شمالي اين مجموعه نيز ساختمانهاي نيمه تمامي قرار دارند كه مدتهاست بدون استفاده ماندهاند.
جمشید پارسایی
پذيرشگاه پارسايي
در تقويم زرتشتيان كه مدت بيش از سي سال است به يك شكل و تركيب منتشر مي شود. در باره اين مكان نوشته است كه مهربان جمشيد پارسايي اين پذيرشگاه را ساخته و به انجمن زرتشتيان تهران واگذار كرده است و براي آنكه تضمين كافي براي اداره مناسب اين پذيرشگاه وجود داشته باشد ، آيين نامهاي را نيز تنظيم كرده و انجمن زرتشتيان تهران را ملزم به رعايت آن نموده است.
اين پذيرشگاه در خيابان نجات آلهي(ويلاي سابق) كمي پايينتر از خيابان تخت جمشيد واقع شده است. محل اسكان موقت مهماناني است كه از شهرهاي مختلف براي كار و يا تفريح به تهران ميآيند.
هر ساله مراسم مذهبي خاصي در سالگرد درگذشت مهربان پارسايي در حياط اين مسافرخانة كوچك برگزار ميشود. مراسم محدود است به اجراي مراسم مذهبي كه توسط موبد اجرا مي شود. به اين آيين «جَشَن خواني» ميگويند. بعد از آن يكي از زرتشتيان سخنراني مي كند و بعد هم با انواع ميوه و شربت و چاي و شيريني و بستهاي آجيل شبيه آجيل چهارشنبه سوري كه زرتشتيان به آن «لُرك» ميگويند از حاضرين پذيرايي مي شود.
اصولاً زرتشتيان عادت دارند كه به مناسبتهاي مختلف در محلي خاص دور هم جمع شوند . هر يك از اين گردهمايي ها بهانة خاصي لازم دارد . يكي از اين بهانه ها هم رفتن به مراسم ويژهاي همچون سالگرد روانشا مهربان پارسايي است .
سايباني زيبا از شاخههاي درخت انگور، كانال ورودي زيبايي است براي مهماناني كه از در گاراژي از خيابان ويلا قصد اقامتي يك روزه تا هفت روزه را در اين پذيرشگاه دارند.
بايد از حياط بزرگي كه بدون استفاده در بهترين نقطه شهر تهران مانده است عبور كرد تا در انتهاي حياط به بنايي كهنه و فرسوده رسيد. اولين اتاق اين ساختمان اتاق يا بهتر بگوييم خانة سرايدار است.
مهربان يزدان پيرمرد 75 سالهاي ست كه با وجود بازنشستگي هنوز هم به كارش در اين پذيرشگاه ادامه ميدهد. مي گويد يكي از پسرانش همراه با زن و بچه به كانادا مهاجرت كرده اند و در همان جا مانده اند.
در همكف اين ساختمان آشپزخانه و سرويس هاي بهداشتي اين مجموعه قرار دارد . در دو طبقة بالاتر هم اتاقهايي قرار دارند كه براي پذيرايي از مهمانان خود با يك يا دو تختخواب مجهز هستندو ميز و صتدلي كهنهاي ساخت دهة 1340 هم مبلمان اين اتاقها محسوب ميشود.
در هيچكدام از اجزاي اين ساختمان نشانهاي خاص از هنر معماري به چشم نمي خورد .
خیابان کردستان
آدريان بزرگ تهران
اين مكان نه تنها هيچ شباهتي به آدريان ندارد بلكه اصولاًنمي توان نام مجموه را هم بر آن نهاد . اين مكان كه تنها باغي محصور است در يكي از بهترين نقاط شهر تهران چون قرار است به يك مجموعه بزرگ از بناهاي اداري و نيايشي و ورزشي تبديل شود از هم اكنون به نام مجموعه آدريان تهران معروف شده است . اين باغ كه تا چند سال پيش تنها به صورت زمين ورزشي فوتبال مورد استفاده قرار ميگرفت ، اما چند سالي است همين استفاده آن هم به خاطر شروع پروژه مربوط به ساخت آدريان بزرگ بلااستفاده مانده است.
زمين هاي مربوط به اين باغ كه در كوچة 72 كردستان واقع شده است ، از سال ها پيش كه در خارج از طرح تفصيلي تهران قرار داشت از چندين نفر خريداري شدو مدتي هم در اختيار رستم گيو و تيم اجرايي وي بود و با وجود اينكه مبالغي نيز از محل اهدايي مردم جمع آوري شده بود ، اما به خاطر بروز اختلاف ميان يگانگي اين كار رها شد و ديگر هم كسي دنبال آن را نگرفت و سرمايه كه بالغ بر حدود 8 ميليون تومان در سال 1353 بود به كميته اي به رياست دكتر فرين سپرده شد . تا اينكه بالاخره پس از آنكه اين مبلغ ارزش روز خود را به شدت از دست داده بود و به حدود يك دويستم ارزش روز خود رسيده بود در سال 1375 توسط يكي از اعضاي كميته انتصابي رستم گيو به انجمن زرتشتيان تهران مسترد شد.
در سال 1379 و در حالي كه مبالغ 250 ميليون تومان توسط فريدون زرتشتي و 200 ميليون تومان توسط رستم يگانگي - يكي از پسران اسفنديار يگانگي - در اختيار انجمن قرار داده شده بود و قرار بود كارهاي اجرايي ساخت آدريان بزرگ شروع شود به علت طرح شكايت سرايدار اين آدريان مبني بر حق مالكيت وي بر بخشي از اين سند ، كار دوباره متوقف شد
سازمان فروهر
باشگاه سازمان فروهر جوانان زرتشتي تهران
اين سازمان كه از سال 1339 تاسيس شده است،اصولاًبه خاطر اختلافات مديرتي بود كه ميان سران جامعةزرتشتي بوجود آمده بود در اين ميان نقش خانواده هاي ثروتمند زرتشتي را نيز در تشكيل اين سازمان بايد در نظر داشت.
ساختمان اين سازمان در كوچه بامشاد يكي از كوچههاي فرعي خيابان حافظ واقع شده است.
اصولاً دهه 1340 در تغيير و تحولات مربوط به سازمانها و مديريت در جامعه زرتشتي از موقعيت بارزي برخوردار است. از يك سو انجمن زرتشتيان تهران به خاطر رقابت سالمي كه با مؤسسان سازمان فروهر داشت شروع به انتشار كتابهاي جديدي كرد و از سوي ديگر سازمان فروهر با انگيزههاي بسيار قوي آغاز به كار كرد. نقش دكتر فرهنگ مهر و ماهيار اردشيري در جابجاييهاي صورت گرفته در انجمن و تقابل آنان با سازمان فروهر چشمگير بوده است.
دفتر مركزي سازمان فروهر با وجود پشتوانههاي بسيار قوي كه در انجمن داشت از انجمن زرتشتيان تهران و به رايگان اجاره ميشود و در زمان تهيه اين گزارش نيز كه بيش از 40 سال از آن زمان ميگذرد هنوز هم به صورت استيجاري در اختيار اين سازمان قرار دارد.
چند سال پيش نيز شادروان فريدون زرتشتي بر روي زمين جنب دفتر مركزي اين سازمان ، ساختماني بنا كرد و به اين سازمان اهداء كرد.
در حال حاضر از اين دو ساختمان براي برگزاري كلاس هاي موسيقي كه توسط اين سازمان برگزار ميشود ،استفاده ميشود. از سالن قديمي نيز براي اجراي برنامههاي تفريحي و سخنراني بهر گرفته ميشود.
سازمان فروهر همچنين صاحب يك زمين ورزشي واقع در خيابان وصال شيرازي تهران است . باغي نيز در تقاطع شهرك انديشه و جاده مخصوص كرج به نام «كوشك ورجاوند»متعلق به اين سازمان ميباشد
ساختمان اين سازمان در كوچه بامشاد يكي از كوچههاي فرعي خيابان حافظ واقع شده است.
اصولاً دهه 1340 در تغيير و تحولات مربوط به سازمانها و مديريت در جامعه زرتشتي از موقعيت بارزي برخوردار است. از يك سو انجمن زرتشتيان تهران به خاطر رقابت سالمي كه با مؤسسان سازمان فروهر داشت شروع به انتشار كتابهاي جديدي كرد و از سوي ديگر سازمان فروهر با انگيزههاي بسيار قوي آغاز به كار كرد. نقش دكتر فرهنگ مهر و ماهيار اردشيري در جابجاييهاي صورت گرفته در انجمن و تقابل آنان با سازمان فروهر چشمگير بوده است.
دفتر مركزي سازمان فروهر با وجود پشتوانههاي بسيار قوي كه در انجمن داشت از انجمن زرتشتيان تهران و به رايگان اجاره ميشود و در زمان تهيه اين گزارش نيز كه بيش از 40 سال از آن زمان ميگذرد هنوز هم به صورت استيجاري در اختيار اين سازمان قرار دارد.
چند سال پيش نيز شادروان فريدون زرتشتي بر روي زمين جنب دفتر مركزي اين سازمان ، ساختماني بنا كرد و به اين سازمان اهداء كرد.
در حال حاضر از اين دو ساختمان براي برگزاري كلاس هاي موسيقي كه توسط اين سازمان برگزار ميشود ،استفاده ميشود. از سالن قديمي نيز براي اجراي برنامههاي تفريحي و سخنراني بهر گرفته ميشود.
سازمان فروهر همچنين صاحب يك زمين ورزشي واقع در خيابان وصال شيرازي تهران است . باغي نيز در تقاطع شهرك انديشه و جاده مخصوص كرج به نام «كوشك ورجاوند»متعلق به اين سازمان ميباشد
خانه نرگس
يكي ديگر از ساختمان هايي كه در جامعه زرتشتي به صورت عمومي مورد استفاده قرار ميگيرد ، ساختماني چهار طبقه در كوچه ششم خيابان خردمند شمالي است . اين ساختمان كه توسط روانشاد معاونت نوسازي شده است . به عنوان دفتر مركزي انجمن تفت و توابع مقيم مركز مورد استفاده قرار دارد. تعدادي از زرتشتيان كه در يزد در روستاي تفت ساكن بودند بعد از آنكه به تهران مهاجرت كردند انجمني نيز به نام انجمن زرتشتيان تفت و توابع مقيم مركز ايجاد كردند كه هنوز هم به فعاليت خود ادامه ميدهد اگر چه چندين سال است كه بسياري از آنان بر پرهيز از قومگرايي تاكيد دارند.
به هر حال ساختمان خانه نرگس در زير زمين شامل يك آشپزخانه بزرگ است كه داراي دو تنور نانوايي ،دو عدد سينگ ظرفشويي ، تعدادي پلوپز بزرگ و ديگر تجهيزات لازم است . طبقه همكف اين ساختمان شامل تنها يك سالن است كه تعدادي ميز و صندلي نيز در آن قرار دارد و بيشتر به منظور ناهار خوري و محل صرف غذا مورد استفاده قرار ميگيرد.
طبقه اول نيز به همين نحو سالن بزرگي دارد ، اما برعكس سالن پايين توسط تعداد 200 عدد صندلي نسبتاً شيك و يك تريبون آراسته شده است .
طبقه آخر اختصاص به دفتر تشكيل جلسات و دفاتر انجمن و خانه سرايداري دارد.
خانه اشا
از ديگر ساختمان هاي عمومي زرتشتيان تهران ، ساختمان متعلق به انجمن ( كانون) زرتشتيان شريفآباد مقيم مركز است.
اين ساختمان كه در تهران پارس واقع شده است شامل سه طبقه است . زير زمين شامل يك آشپزخانه بزرگ و يك سالن است كه عموماً براي صرف غذا مورد استفاده قرار ميگيرد.
طبقه همكف سالن بزرگي است كه گنجايش 150 نفر را هم دارد . اين سالن نيز هم براي اجراي مراسم مذهبي كه توسط خود اين انجمن در سطح محلي برگزار ميشود مورد استفاده قرار ميگيرد.و هم براي سخنراني ها و هم جشنها و نامزدي ها و سدره پوشي ها . طبقه آخر هم خانه سرايدار است .
هفته نامه امرداد و بنیاد جمشید
بنياد فرهنگي جمشيد
ساختمان اين مؤسسه نيز در كوچه ششم خيابان خردمند شمالي درست همانجايي كه خانه نرگس قرار دارد ،واقع ميباشد. اين ساختماني است چهار طبقه .طبقه بالاي آن را براي برگزاري سخنراني و بعضي برنامههاي ديگر به صورت سالني درآوردهاند.طبقه همكف شامل كلاس درس و اتاق جلسات رسمي است. طبقه اول دفتر مركزي اين بنياد است .طبقه دوم دفتر مركزي هفته نامهاي است به نام امرداد كه از سال 1379 به صورت منظم و هر دو هفته يكبار منتشر ميشود .
ساختمان این موسسه را آقای کیخسرو کیانی پور اهدا کرده است.این ساختمان چهارطبقه است. در هنگام اهداء توسط آقای کیخسرو کیانی پور سه طبقه دارای مستأجر های چندین ساله بود که اجاره هم پرداخت نمی کردند. پایه گذار و صدحب امتیاز این بنیاد (جمشید کیومرثی) است.
وی ظرف مدت کوتاهی توانست هفته نامه امرداد را به کمک تعدادی از جوانان زرتشتی تأسیس کند و مدت 5 سال به صورت مستمرسرپرستی آن را به عهده داشت. دو نفر سردبیر در طول این مدت مسئولیت تهیه مطالب را به عهده داشتند . نخستین آنها سرکار خانم آتوسا دینیاریان بود که کار سخت و طاقت فرسایی را در بدترین شرایط آغاز کرد و تا آخرین دقایق شیرزنانه و دلیرانه ایستاد .
دومین سردبیر اما آقای کیوان هور بود که او هم مردانه همه زخم زبان را تحمل کرد و آخر سر هم که کار به بابک سلامتی سپرده شد بدون هیچ پاداشی بیرون آمدو پی کارش رفت.
آرامگاه قصر فيروزه
آرامگاه قصر فيروزه
كيخسرو شاهرخ پس از شرحي در باره چگونگي وضع نامساعد دخمه آن موقع تهران كه ”مجبور بودند براي عدم دخول ديگران درب را بسته و تيغه بكشند و اموات را با جرثقيل يا طناب از ديوار بالا بكشند و در درون بگذارند ، بطوريكه مشايعين از نظاره آن وضع متنفر بودند“ ، در يادداشتهاي خود ،
:مي نويسد
اين بود كه ساليان دراز بر آن بودم كه وضعيت مدفن مزبور عوض شود و از چند سال قبل گوش افراد خوانده و در انجمن طرح كردم تا كم كم موافقت حاصل گرديد و در صدد تهيه مكاني براي آن برآمديم
ضمنن خيلي ميل داشتم اين مكان را خودم تهيه كنم و تقديم جماعت نمايم و به نام عيال مرحومهام فيروز ناميده شود .اما دستم از چاره كوتاه بود . اتفاقاٌ روزي در سال 1314 براي همين منظور با عدهاي به جانب سليمانيه طرف شرقي تهران رفته بوديم همين كه نظرم به بالاي دامنه كوه افتاد و سبزه زاري ديده ،پرسيدم كجاست؟
گفته شد قصر فيروزه ، فوري به آنجا شتافته در بالاي دوشان تپه جايي را ديدم با قسمتي از اشجار و عمارتي سلطنتي با كاشيهاي عالي و داراي دو قنات و دو استخر كه تقريباٌ يك فرسخ طول اراضي آن قسمتي از آن شكارگاه شاهنشاهي و در دامنه بلندي كه تمام شهر تهران و شميرانات زير چشم و سه جانب آن كوه است و راه آن نيز خوب و نزديك تهران . لذا با علي اكبرخان داور وزير ماليه تماس گرفته و ترتيب خريد داده شد و چون نزديك شكارگاه شاهنشاهي بود موافقت اعليحضرت نيز گرفته شد و اگر چه يهودي ها تا 40 هزار تومان مشتري شدند ولي اعليحضرت گفته بود به اينها بدهيد ، زيرا روزي مملكت مال ايتها يوده حالاشما نمي خواهيد اين مختصر رابراي آرامگاه در گذشتگان شان به آنها بدهيد؟
خلاصه مرحوم داور در 15 هزار تومان قباله نموده به اسم خودم خريدم . نصف آن نقد و نصف بعد از يك سال كه نصف قيمت اوليه را من و چند نفر از اعضاي انجمن داديم و جلسهاي از افراد زن و مرد جماعت دعوت شدند .
در اين موقع كليه 1300 نفر زن و مرد و بچه زرتشتي در تهران ساكن بودند كه از اين عده حدود 300 نفر حضور داشتند و اوراق پخش شد و حدود 23 هزار تومان جمع آوري شد. به علاوه اشخاصي قبول كردند بعضي عمارات در آنجا بسازند . لهذا قباله به اسم انجمن و جماعت مبدل به وقف نامه كردم و نظام نامهاي به عنوان دستور نوشته در انجمن به تصويب رسيد و عمليات و فن بر طبق آن در آنجا شروع شد.
زمين هاي آن قطعه بندي و ديوار كشيده و درختكاري شد . در سال هاي اول ميرزا اردشير خسرو زارع نيز مسئول نظارت براجراي آباداني آنجا بود و بطوري كه مرحوم زارع در خاطراتش مي نويسد اولين كسي كه در آنجا بعد از آمادگي كاخ فيروزه به خاك سپرده شد مرحوم بهرام پاركي پدر آقاي مهندس رستم پاركي است . و اگر هر بيننده دقت نمايد در بدو ورود به محوطه آرامگاه اولين گور به او تعلق دارد . اشخاص نيكوكار به تدريج در آنجا اماكني براي كارهاي ديني بنياد گذاردهاند مانند :
ارباب خداداد سيروس به نامگانه پسرش داريوش يك ايوان بزرگ و يك نمازخانه
آقايان ارباب رستم شاهپور و ارباب رستم بهمن آباديان مشتركاٌ گرمابه و جاي شتشوي در گذشتگان
ارباب مهربان جمشيد پارسايي آب انبار و عمارت روي آن را ساخته و سرو صورتي به خود گرفته كه بعداٌ نيز ساختمان هاي ديگري بدان اضافه شد .
اشخاصي نيز براي پاك شوري( غسال) استخدام و در آنجا سكونت داده شد و آرزوي ديرينه ام هم عملي شد.
از آنجا كه رسم دخمه گذاشتن سال ها بود كه از سوي زرتشتيان ايران اجرا مي شد و با بازسازيهايي كه مانكجي در باره دخمه هاي يزد و كرمان و تهران نيز به عمل آورد ، دفن مرده در قصر فيروزه مورد قبول و پذيرش پارسيان هند واقع نشد . چنانچه امروز نيز هنوز دخمههاي خود را در بمبئي حفظ كرده اند .
اين مخالفت ها را كيخسرو شاهرخ در بخشي از يكي از نامه هايش مي آورد:
از طرف انجمن ايران ليگ و پارسيان بمبئي نيز نوشته ها و اعتراضاتي شد كه در اين باب پاسخ لازم داده
اين بود كه ساليان دراز بر آن بودم كه وضعيت مدفن مزبور عوض شود و از چند سال قبل گوش افراد خوانده و در انجمن طرح كردم تا كم كم موافقت حاصل گرديد و در صدد تهيه مكاني براي آن برآمديم
ضمنن خيلي ميل داشتم اين مكان را خودم تهيه كنم و تقديم جماعت نمايم و به نام عيال مرحومهام فيروز ناميده شود .اما دستم از چاره كوتاه بود . اتفاقاٌ روزي در سال 1314 براي همين منظور با عدهاي به جانب سليمانيه طرف شرقي تهران رفته بوديم همين كه نظرم به بالاي دامنه كوه افتاد و سبزه زاري ديده ،پرسيدم كجاست؟
گفته شد قصر فيروزه ، فوري به آنجا شتافته در بالاي دوشان تپه جايي را ديدم با قسمتي از اشجار و عمارتي سلطنتي با كاشيهاي عالي و داراي دو قنات و دو استخر كه تقريباٌ يك فرسخ طول اراضي آن قسمتي از آن شكارگاه شاهنشاهي و در دامنه بلندي كه تمام شهر تهران و شميرانات زير چشم و سه جانب آن كوه است و راه آن نيز خوب و نزديك تهران . لذا با علي اكبرخان داور وزير ماليه تماس گرفته و ترتيب خريد داده شد و چون نزديك شكارگاه شاهنشاهي بود موافقت اعليحضرت نيز گرفته شد و اگر چه يهودي ها تا 40 هزار تومان مشتري شدند ولي اعليحضرت گفته بود به اينها بدهيد ، زيرا روزي مملكت مال ايتها يوده حالاشما نمي خواهيد اين مختصر رابراي آرامگاه در گذشتگان شان به آنها بدهيد؟
خلاصه مرحوم داور در 15 هزار تومان قباله نموده به اسم خودم خريدم . نصف آن نقد و نصف بعد از يك سال كه نصف قيمت اوليه را من و چند نفر از اعضاي انجمن داديم و جلسهاي از افراد زن و مرد جماعت دعوت شدند .
در اين موقع كليه 1300 نفر زن و مرد و بچه زرتشتي در تهران ساكن بودند كه از اين عده حدود 300 نفر حضور داشتند و اوراق پخش شد و حدود 23 هزار تومان جمع آوري شد. به علاوه اشخاصي قبول كردند بعضي عمارات در آنجا بسازند . لهذا قباله به اسم انجمن و جماعت مبدل به وقف نامه كردم و نظام نامهاي به عنوان دستور نوشته در انجمن به تصويب رسيد و عمليات و فن بر طبق آن در آنجا شروع شد.
زمين هاي آن قطعه بندي و ديوار كشيده و درختكاري شد . در سال هاي اول ميرزا اردشير خسرو زارع نيز مسئول نظارت براجراي آباداني آنجا بود و بطوري كه مرحوم زارع در خاطراتش مي نويسد اولين كسي كه در آنجا بعد از آمادگي كاخ فيروزه به خاك سپرده شد مرحوم بهرام پاركي پدر آقاي مهندس رستم پاركي است . و اگر هر بيننده دقت نمايد در بدو ورود به محوطه آرامگاه اولين گور به او تعلق دارد . اشخاص نيكوكار به تدريج در آنجا اماكني براي كارهاي ديني بنياد گذاردهاند مانند :
ارباب خداداد سيروس به نامگانه پسرش داريوش يك ايوان بزرگ و يك نمازخانه
آقايان ارباب رستم شاهپور و ارباب رستم بهمن آباديان مشتركاٌ گرمابه و جاي شتشوي در گذشتگان
ارباب مهربان جمشيد پارسايي آب انبار و عمارت روي آن را ساخته و سرو صورتي به خود گرفته كه بعداٌ نيز ساختمان هاي ديگري بدان اضافه شد .
اشخاصي نيز براي پاك شوري( غسال) استخدام و در آنجا سكونت داده شد و آرزوي ديرينه ام هم عملي شد.
از آنجا كه رسم دخمه گذاشتن سال ها بود كه از سوي زرتشتيان ايران اجرا مي شد و با بازسازيهايي كه مانكجي در باره دخمه هاي يزد و كرمان و تهران نيز به عمل آورد ، دفن مرده در قصر فيروزه مورد قبول و پذيرش پارسيان هند واقع نشد . چنانچه امروز نيز هنوز دخمههاي خود را در بمبئي حفظ كرده اند .
اين مخالفت ها را كيخسرو شاهرخ در بخشي از يكي از نامه هايش مي آورد:
از طرف انجمن ايران ليگ و پارسيان بمبئي نيز نوشته ها و اعتراضاتي شد كه در اين باب پاسخ لازم داده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر