زَرتُشت ، زردشت،زردهُشت یا زراتُشت(در اوستا زَرَثوشْتَرَ به تعبیری به معنی
«دارنده روشنایی زرینرنگ» و به تعبیری دیگر «دارنده شتر زردفام» و سرانجان به معنای
«ستاره زرین») نام پیامبر ایرانی و بنیادگذار دین زرتشتیگری یا مزداپرستی و سراینده
گاهان (کهنترین بخش اوستا) است. بعضی پژوهشگران بر این باورند که زرتشت در روز ششم
فروردین زاده شده ولی درباره ی تاریخ زایش او دیدگاههای فراوانی وجود دارد.
برآوردها از ششصد تا چندین هزار سال پیش از میلاد تفاوت دارند. تولد زرتشت را در
شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه چیچست (ارومیه) در روستای انبی دانستهاند. پس از
اعلام پیامبری در سن 30 سالگی، زندگی بر زرتشت در منطقه شمال غربی ایران سخت شد و
او ناچار به کوچ به شمال شرقی ایران آن روزگار یعنی منطقه بلخ شد. در آنجا زرتشت از
پشتیبانی گشتاسبشاه برخوردار شد و توانست دین خود را گسترش دهد. زرتشت در سن 77
سالگی در روز پنجم دی ماه در نیایشگاه بلخ بدست یکی از تورانیان به نام توربراتور
کشته شد.
تبار و خانواده زرتشت
نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان بود. مادر او دُغدو و
پدر وی پوروشسب نام داشتند. پوروشَسْب اِسپَنْتْمان مردی دانشور و درستکار بود.
دغدو دختر فریهیمرَوا از خاندان نژادگان (اشراف) و دینور بود. حاصل ازدواج پوروشسب
و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آنهاست. زرتشت از همسر خود به نام هووی شش فرزند
داشت. نام سه پسر ایشان ایسَتواسْتَرَه، اورْوْتَتْنَرَه، هْوَرْچیثْزَه و نام سه
دخترشان فرینی، ثریتی و پوروچیستا بود. یکی از هفت شاگرد اصلی زرتشت به نام
مَیدیوماه پسرعموی پیامبر بود.
خاستگاه و اندیشه زرتشت
از این پیامبر ایرانی در یشتهای کهن سخن میآید که
در (اَریّانَ و یَوچَه) در ساحل رود (دائیتی) در سرزمین قبایل ایرانی متولد گردید
در (زامیادیشت) زیستگاه زرتشت را در ناحیه ئی میداند که در آن دریاچه (کوسَویّ) است
که مطابقتی با دریاچه هامون دارد. بهر تقدیر ناحیه (اَریانَّ و یوچَه) گاه خوارزم
پنداشته میشود و گاه آنرا آذربایجان و بعضاً بدلیل مراسمی مذهبی که در ستایش
(اَرُدویسورااناهیتا) میشود آنرا در سیستان ذکر کردهاند. امروز بر این باوریم که
گاهان اثری قبل از زرتشت پیامبر محسوب میشود تاریخ موجودیت زرتشت را نمیتوان بطور
قطع مشخص نمود که احتمالاً قدمت آن از 1400 سال قبل از میلاد تا 630 سال ق م
میدانند.(برخی زادروز زرتشت را ۴هزار سال ژیش از زایش میدانند) زرتشت از سرزمینی
کهنی برخواست که مردمانش آریایییانی بودند که به پرستش چهار رب النوع مشهور بودند 1
میترا یا (میتَر) 2 ورونایا(وَرُون) و ۳ ایندرا (آندرا) و ۴ ناسیته یا (ناستی) که
استنباط است آنها نمایندگان دو خدای آریائی (اَسورا) یا اهورا و دئوها (دیوان)
بودند. قبایل ایرانیان قدیم را قبایل (مادای) یا ماد و نیز از قبایل پارسوآ یا
پاراسیکا میدانند. لذا منشأ خدایان (کاثاها) همان سُوریّ (اسورا) دارگونه (رب
النوع) آریائی خورشید است بنابر آن (سوُرّی) - SURYA - مورد پرستش جنگجویان آریائی
بود که هیجده قرن قبل از میلاد آثار آن بجا مانده است. سورا خدای آریائیان یا سور
که در اوستا (هوْرَ) HVER نام برده شده است در سده چهارده پیش از میلاد در آثار
نوشتاری میتانی، خدایان آریائی قدیم ودائی یعنی ورونا و میترا و اندرا و ناسیته را
میبینیم در کاثاها از اَهُورَ به مفهوم خردمند (مزداه) MAZDAH و یا مزداه اهور
برمیخوریم و از (دَیؤَ) DAVA به معنای خدای اهریمن. تباین این دو را در ادوار هند و
ایرانی قبلاً شرح دادیم که چگونه بر مفاهیم متضاد برای دو قوم هند و ایرانی تبدیل
گردید. (سپَنتَامَینیو) نماد اهورائی گوهر پاک نیکوئی و خیر و نور مقدسی پارسیان
بود و (انگْرمینیو) نماد اهریمن و شر و ویرانگراست که هر دو جنبه آفرینندگی دارند
یکی سازندگی دیگری ویرانگری. در نظرگاههای زرتشتیان ابدیت تعاقب بُعد مادی آفرینش
است. در فلسفه زرتشت (اَشا) قانون طبیعی و قانون الهی و ازلی و ابدی است (اشا)
قانون راستی و درستی و داد است هر فعلیتی و هر کنشی چنانچه با قانون (اَشا) همخوانی
و سازگار نباشد و راستی و درستی آن بر عدالت و دادخواهی نیانجامد از قانون (اَشا)
خارج است (اَشا) درون پویائی و برون پویائی تکامل را به جهان عرضه میدارد. گفتار
نیک و پندار نیک و کردار نیک سه اصل اهورائی است که در تارپود قوانین زیستن بشریت
ارمغانی جز جاودنگی ندارد. زرتشت آزادی و اختیار را گزینشی برای مردم میداند. بهره
کار هر کس همانست که انجام میدهد جبری برای اشخاص نیست نیکی اشخاص جز بهرهئی از
نیکوئی و شر اشخاص جز شری برای وی نخواهد بود. داد اهورائی خدشهناپذیر است و نیکی و
شرارت اصالت دارند.
در بالا به معرفی زرتشت پرداخته شد و حالا در ادامه مطلب مشکلات زرتشتیان بررسی می شود
به راستی کدام یک از ادیان اینقدر سختی و مصیبت کشیده
اند حمله وحشیان عرب ، سختی های دوران بنی امیه که گاه بی گاه به سرزمین های آنها
حمله می کردند و آنهاه غارت ها دست میزدند
کدام آیین یگانه پرستی رامی شناسید که این قدر مظلوم باشد و محکوم به
آتش پرستی شود .
کدام آیین رامی شناسید که این طور مروش مظلومانه اززمین آبا و اژدادی خود ترد شوند و به ممالک دیگر
واگذار شوند و افرادی عرب دوست جایگزین آنها شوند
.
طبق آخرین آمار جهانی میزان زرتشتیان جهان بین دویست
هزار نفر تا چهارصد هزار نفر است که این مقدار پس تحمل چنین حوادثی
واقعا بی نظیر است .
در عهد هخامنشیان، کوروش بزرگ، سیاست مدارا با ادیان را ترویج داد و اولین
بیانیه حقوق بشر را صادر کرد. با این حال داریوش و خشایارشا بارها و بارها در کتیبه
ها و سنگ نبشته ها، خود را پیرو کیش راستی خوانده و اهورامزدا را به عنوان خدای
واحد پرستش می کردند که این نشان از زرتشتی بودن شاهان هخامنشی دارد. اگرچه در
اواخر این دوران، زروانیسم و میترائیسم در دستگاه حکومتی نفوذ کرده بودند ولی آیین
مزدیسنی حرف اول را می زد. با این که اسکندر مقدونی و یارانش سعی در نابودی فرهنگ
ایرانی و دین مزدیسنی داشتند، ولی خود ایرانی شده و آداب و رسوم آن را به جای
آوردند.
در ابتدای سلسلۀ اشکانیان، آئین میترائیسم گسترش چشمگیری داشت و شاهان
اشکانی خود را پیرو راستین آن معرفی کردند. از اواسط این دوران بود که آیین مسیحیت
در غرب کشور نفوذ کرد و باری دیگر، دین زرتشت به عنوان ناجی ایرانیان مطرح شد. بلاش
اشکانی موبدان را از سراسر ایران جمع و اوستا را گردآوری کرد. همین موضوع، زمینه
ساز قدرت گیری اردشیر بابکان در زمان اردوان پنجم اشکانی شد. سرانجام موبدزاده ای
به نام اردشیرساسانی، دین بهی را آئین رسمی ایران معرفی کرد و موبدان برای اولین
بار قدرت سیاسی گرفتند. شاپور اول و دوم نیز به پیروی اردشیربابکان، دین زرتشتی را
رسمی اعلام کرده و جهت اصلاح آن گام برداشتند.
تنسر، کرتیر، آذربدمارسپندان، موبد موبدان عهد ساسانی بودند که در جهت
گردآوری و نگاشتن اوستا به خط اوستایی و خط پهلوی و زند و پازند نمودن آن همت
گماشتند. در مجموع دورۀ 400 ساله ساسانی را باید عهد نو شدن آیین بهی دانست. ساخت
آتشکده های آذرگشسب در آذربایجان، آذربرزین مهر در خراسان، آذرفرنبغ در فیروز آباد
فارس در این دوران رخ داد.
پس از قدرت طلبی ساسانیان در عهد قباد اول، خسرو انوشیروان و خسرو پرویز،
زوال حکومتی آخرین سلسله ایران باستان آغاز می شود. جنگ های مکرر با امپراتوری
بیزانس، قدرت گیری نجبا و بزرگان در دربار و در نهایت گسترش آیین های مزدک و مسیحی
در ایران زمین، از جمله عوامل از بین رفتن تمرکز قدرت ساسانیان بود. جالب است که
بدانید مابین دو پادشاهی خسرو پرویز و یزدگرد سوم، 10 نفر به نام های
شیرویه، اردشیر سوم، شهر براز، خسرو سوم، جوانشیر، پوراندخت، پیروز دوم، آذرمیدخت،
هرمزد پنجم و خسرو چهارم حکومت کردند. این نفرات که به ظاهر عنوان شاهی داشتند، تحت
تاثیر بزرگان و سرداران و نجبا بودند.
از طرفی مرزبانان و دهقانان نیز قدرت گرفته و از ضعف حکومت مرکزی استفاده
کردند. به طوری که پس از فروپاشی سلسله ساسانی، حکومت ملوک الطوایفی آنان همچنان
برقرار بود. وقوع بلایای طبیعی همچون طغیان آب دجله در سال 628 میلادی و گسترش
امراضی همچون وبا، طاعون و قحطی علل نارضایتی های مردم بود. افزایش هزینه های
سپاهیگری و دیوانسالاری، فقدان سپاه دائمی و در کل تحلیل ساختار قدرت، این نارضایتی
ها را در پایان حکومت ساسانی، بیشتر کرده بود. این در حالی بود که آیین بودایی در
شرق، مسیحیت در غرب و مانوی در شمال شرق و مزدکی در شمال غرب پیروانی داشت. از میان
این ادیان، مسیحیت به دلیل جنگ های ایران و روم و نوع تبلیغات به کار رفته، گسترش
چشمگیری داشته و به مرکز فلات ایران نیز راه یافته بود. به طوری که رقیب اصلی دین
زرتشتی بود. با بیان این مطالب، می توان فهمید که تقابل ایدئولوژی های متفاوت دینی
و نبود موبدان و هیربدان بزرگی همچون تنسر، کرتیر و آذرباد ماراسپندان و ارداویراف
و حتی نبود و زیر چیره دستی همچون بزرگمهر، زمینه سقوط حکومت 400 ساله ساسانی را
فراهم کرد.
تاریخ زرتشتیان دردوران خلفای اسلامی
ابوبکر به عنوان اولین خلیفه پس از محمد (ص)، اولین درگیریها را با
ایرانیان آغاز کرد. تصرف یمن و حیره توسط خالد بن ولید اتفاق افتاد. پس از آن ابو
عبید ثقفی به ساحل شرق فرات حمله کرد که در نبرد جسر از بهمن جادویه شکست خورد و
کشته شد. عمر بن خطاب، برخلاف خلیفه اول، برنامه وسیعی برای تصرف ایران داشت. او
مثنی بن حارثه شیبانی را با سپاهی عظیم به جنگ با ساسانیان اعزام کرد که در نهایت
موفق به شکست سپاه مهران سردار ایرانی در بویب نزدیک کوفه شد.
پس از آن، سعد ابی وقاص در قادسیه (نزدیک کوفه) نبرد سختی با رستم فرخزاد
انجام داد که او هم، ایرانیان را شکست داد. یزدگرد شهریار با این اوصاف، به مرکز
ایران عقب نشینی کرد. نبرد جلولا (نزدیک خانقین) هم به سود مسلمانان پایان یافت تا
بین النهرین به طور کامل توسط اعراب تصرف شود. پس از آن، هرمزان سردار ساسانی، حاکم
فارس و خوزستان به نبرد با مسلمانان پرداخت، اما نتوانست کاری از پیش برد. در نهایت
رامهرمز، شوشتر، شوش و گندی شاپور به محدوده متصرفات اعراب اضافه شد. یزدگرد سوم،
آخرین حربه را در جمع آوری سپاه و تزریق انگیزه به سرداران یافت، مردانشاه پسر هرمز
به عنوان فرمانده سپاه در نهاوند منصوب و به جنگ با نعمان بن عمرو بن مقرن مزنی
شتافت. یاران این سردار عرب، با ترفندی، آخرین سپاه متحدالشکل ایرانیان را شکست
داده و نهاوند را تصرف کردند. نبردی که به «فتح الفتوح» معروف شد، همدان، ری،
آذربایجان و ارمنستان بقیه نقاطی بود که در اواخر خلافت عمر فتح شدند. قتل یزدگرد
شهریار توسط ماهوی سوری مرزبان مرو، تاریخ ایران باستان را به اتمام
رساند.
با این حال، پسران و دختران یزدگرد در دیاری به نام «یزد» که بعدها به مرکز
زرتشتیان ایران تبدیل می شود، باقی ماندند. با ادامه فتوحات سپاه عرب در زمان خلافت
عثمان نواده یزدگرد به شرق ایران فرار کرده و ادعای سلطنت کردند که معروفترین
آنان، پیروز پسر یزدگرد بود که از امپراتور چین مدد گرفت. اصفهان، فارس، یزد، کرمان
و در نهایت مرکز ایران توسط سرداران عرب در زمان خلیفه سوم فتح شدند. در نهایت
چهارمین خلیفه راشدی به نام علی بن ابی طالب (ع)، خراسان و سیستان و قسمت های شرق
فلات ایران را به محدوده تصرفات مسلمانان اضافه کرد. در این میان مقاومت اسپهبدان
طبرستان همچون باو پسر کیومرس، ولاش، سهراب پسر باو و فرخان بزرک در مقابل تهاجمات
اعراب جالب توجه است، در مجموع، تغییر مذهب ایرانیان به تدریج صورت گرفته و در زمان
خلفای راشدین، اکثریت ایرانیان همچنان زرتشتی بوده و به آیین نیاکان خود وفادار
ماندند.
با روی کار آمدن معاویه، خلافت امویان در سرزمین های اسلامی تشکیل شد. این
دوران از اواخر قرن اول هجری تا اواسط قرن سوم هجری به طول انجامید. نوع و روش
حکومت دارای سران اموی، ایرانیان را بیش از پیش از دست اعراب آزرده خاطر کردند را
که امویان، اعتقاد ویژه ای به پرداخت جزیه توسط ایرانیان داشتند. جالب است که
بدانید، آنان ایرانیان تازه مسلمان شده را مجوس خوانده و مجاب به پرداخت جزیه می
کردند. همین عامل موجب رکود مسلمان شدن ایرانیان به ویژه شرق فلات ایران شد. منطقه
خوارزم، مرو، آمودریا و حوالی رود سند، تا مدت ها زرتشتی مانده و در مقابل حملات
اعراب مقاومت سختی نشان دادند.
مهم ترین تحول جامعه مزدیسنی در این دوران، کوچ اولین گروه پارسیان به
هندوستان است. بنابر داستان سنجان، یک قرن پس از سقوط امپراتوری ساسانی، دسته ای از
ایرانیان، به سنجان رفته و آتشکده ای به نام آتش ایرانشاه را بنا کردند. این درحالی
است که ویلیام جکسن، خاورشناس امریکایی، نخستین مهاجرت زرتشتیان به هند را سال 716
میلادی (95 هجری خورشیدی) می داند. وی اعتقاد دارد، دسته دوم ایرانیان به سال 775
میلادی ( 154 هجری خورشیدی) وارد هندوستان شدند جالب است که بدانید، بلسارا نویسنده
پارسی از دو لوح مسی بازمانده از ویجایادایتی یاد می کند که دو تاریخ 701/700
میلادی و 706/705 میلادی را نشان می دهد. این دو لوح به پرداخت خراج از سوی پارسیان
اشاره دارد. اگراین دو لوح را سند قرار دهیم، تاریخ دقیق مهاجرت پارسیان، 80 هجری
خورشیدی خواهد بود. آنچه که مشخص است، زرتشتیان ساکن خراسان به دلیل اذیت و آزارهای
حکمرانان اموی و نفوذ تشیع در این منطقه رهسپار سنجان شده و از آن جا به دیگر مناطق
هندوستان نظیر نوسازی، کامی و انکلسوار کوچیدند. خواندن اوستای گواه گیری به نام
پیمان پیوندی یعنی پیمان پیوندی یا همان پیمان «دو هزار درهم سیم سفید ویژه و دو
دینار زر سرخ سده نیشابور» گواه این مدعاست. از طرفی دیگر، کتاب تاریخ البلدان به
چهار سنجان در خراسان قدیم اشاره ای می کند. بی گمان، اکثریت این بهدینان از
نیشابور برخاسته و عزم سفر به هندوستان کردند. سنجان از شهرک کوچک قرن دو هجری، به
شهر بزرگ و ثروتمند هندوستان در قرن 4 هجری خورشیدی بدل می شود شهری که توسط
پارسیان بنیان، گسترش و پرثروت می شود.
پارسیان در طول زمان و به دلیل دوری از ایران، برخی از اداب و رسوم، آیین
ها و احکام زرتشتی را فراموش کرده و تغییراتی در آن به وجود آوردند.
در اواخر خلافت امویان، عده ای از بهدینان به چین سفر کرده و در مناطق شرقی
آن ساکن شدند.
سنگ گور کشف شده در شهر «سیان» مبدا جاده ابریشم، این مدعا را ثابت می
کند. این سنگ گور که به خط و زبان پهلوی نگاشته شده، منسوب به شاهزاده خانم ماشیس
دختر نوشین روان سردار سوار سیزین از خاندان ایرانی سورن است. تاریخ وفات او، 350
هجری ذکر شده است. به احتمال فراوان، پارسیان کوچیده به این نقطه ادامه راهی را
رفتند که نوادگان یزدگرد سوم پیمودند.
دراین دوران، همچنان اسپهبدان طبرستان در مقابل حملات اعراب مقاومت سختی
کردند. فرمان برزک، در مقابل سپاه معاویه آنقدر مقاومت کرد که اعراب مجبور به عقب
نشینی شدند.
اشاره می شود، کتاب های مادیان هزار دادستان و دادستان دینیک به خط و زبان
پهلوی در این ایام نوشته شده است.
در عهد خلافت بنی عباس، موبدان زرتشتی از شهرت و احترام ویژه ای برخوردار
بودند. آذرفرنبغ فرخزادان، موبدخراسان، منوچهر موبد فارس و کرمان، زادسپرم موبد
سیرجان، مردان فرخ دستور سیستان مورد تایید و حمایت مردمان منطقه بودند. ازآنجایی
که مامون عباسی به ایرانیان احترام میگذاشت و فضای مناسبی برای تحقیق و پژوهش ایجاد
کرده بود موبدان و دستوران و پژوهشگران به تدوین وترجمه پرداختند. چرا که مامون
عباسی مادری ایرانی داشت و وزیری زرتشتی الاصل. فضل بن سهل گرچه موجبات پیروزی
مامون بر برادرش امین و شکوفایی این عهد را فراهم نمود ولی سرانجامی جز مرگ
نداشت.
در عهد مامون عباسی آذرفرنبغ به تدوین وگردآوری دینکرد (درسنامه دین
مزدایی) همت گماشت. همچنین وی به نگاشتن رساله گجسنه ابالیش نشست. در مقابل مردان
فرخ پسر اورمزد کتاب معروف «شکند گمانیک ویچار» یا گزارش گمان شکن را تدوین کرد.
زادسپرم که بدعت هایی در آیین و دین زرتشتی گذارده بود، مطالبی تحت عنوان گزیده و
یا وزیده گیهای زاتسپرم نوشت. منوچهر درمقابل این حرکت سه نامه به وی نوشت که
درنامه پایانی وی را تکفیر کرد. (تحت عنوان نامه های منوچهر)
از آنجایی که غرب ایران اسلام آورده و قریب به اتفاق مردمان این دیار
مسلمان شده بودند، فعالیت زرتشتیان و موبدان به شرق کشور آریایی کشیده شد. بنابر
روایات مورخان، فارس و کرمان و یزد و خراسان و سیستان به آیین نیاکان خود وفادار
مانده بودند. به طوریکه آتشکده ها فراوان، آیین ها و جشن ها برقرار و رسومات عهد
ساسانی پابرجا بود. آتشکده های مهرنرسه، آذرگشسب و آذرفرنبغ واقع در کاریان فارس
روشن و محل تجمع موبدان و هیربدان زمانه بود. درمجموع شرایط زرتشتیان درعهد خلافت
بنی عباس سخت تر از زمان خلفای اموی بود. با این حال کثرت بهدینان در شرق ایران و
شهرت موبدان زرتشتی خلفا را از اهانت به دین مزدایی برحذر داشته بود. زمانیکه
زرتشتیانی همچون استاسیس و سنباد قیام کردند، مردمان منطقه و بزرگان تشیع به حمایت
آنها پرداختند که این موضوع اهمیت دین زرتشتی را در این دوران می رساند. به دلیل
دریافت جزیه سنگین و اعمال فشار بر بهدینان در دوران سلطه ترکان غرنوی
وسلجوقی، زرتشتیان به خراسان و سیستان و ماوراءالنهر مهاجرت کردند. با حمله مغول و
تاتار به سرزمین اهورایی و کشتار فراوان، تعداد زرتشتیان به سه میلیون نفر کاهش
یافت. مابقی بهدینان به مناطق کویری یزد و کرمان مهاجرت کردند تا از فشارها درامان
بمانند. موج دوم مهاجرت زرتشتیان به هندوستان در همین دوران رخ داد. اگر گویش
بهدینان دهات اطراف یزد را بررسی کنیم، به این نتیجه می رسیم که گویش هر روستا به
مناطق اولیه سکونت زرتشتیان برمی گردد. به طور مثال گویش رحمت آبادی به خراسان و
مریم آبادی به سیستان باز می گردد.
تاریخ زرتشتیان درقرون جدید
یزد و کرمان به دو قطب زرتشتیان در این دوران بدل شدند. به دلیل فشار
روزافزون حکمرانان صفوی، بهدینان یزد به دهات اله آباد، خیرآباد، علی آباد، مبارکه،
زین آباد، چم، مزرعه کلانتر و مهدی آباد کوچیدند و زرتشتیان کرمان به روستاهای قنات
غسان، جوپار، گبرآباد و بداق آباد و سلسبیل مهاجرت کردند. دزدیدن زنان و دختران،
افزایش مبالغ جزیه، اعمال مالیات های گزاف و سنگین، انجام فعالیت های پست و سطح
پایین نمونه دشواریهای بهدینان در این عهد بود. مهاجرت اجباری زرتشتیان به محله
گبرآباد در اطراف اصفهان و کشت وکشتار و غارت ثروت بهدینان دیگر معضلات این اقلیت
رنج کشیده بود. جالب است بدانید که تعداد بهدینان از سه میلیون نفر به 20هزار نفر
کاهش یافت. این فشار در عهد افشاریه و زندیه نیز به اوج رسید. به طوریکه تعداد
زرتشتیان به چهارهزار نفر در پادشاهی فتحعلی شاه قاجار رسید.
موج سوم مهاجرت زرتشتیان به هندوستان در همین دوران رخ داد. بهدینان ساکن
محله گبرآباد پس از شاه سلطان حسین صفوی به یزد کوچیده و در محله خرمشاه (خرمشاد)
ساکن شدند. همچنین عده ای از زرتشتیان ساکن یزد به کرمان مهاجرت کرده و درمحله
جوپار ساکن شدند.
تاریخ زرتشتیان دردوران معاصر
تشکیل انجمن ها در نقاط زرتشتی ایران به عهد ناصرالدین شاه قاجار باز می
گردد. زمانیکه فشار دولت به اقلیت های مذهبی به ویژه زرتشتیان افزون شده بود.
پرداخت جزیه، پوشیدن لباس های کهنه و قدیمی، انجام فعالیت های پست و سطح پایین،
بیرون نیامدن از خانه در زیر باران به دلیل کثیف و آلوده شدن شهر از جمله دشواریهای
بهدینان از عهد صفویه تا دوران معاصر بود. این مسایل و این گونه فشارهای روحی و
روانی، دل زرتشتیان هند را به درد آورد و آن ها را برآن داشت تا به کمک همکیشان خود
در ایران بشتابند. مانکجی لیمجی هاتریا نخستین کسی بود که از سوی انجمن اکابر
پارسیان هند به ایران اعزام شد و با ناصرالدین شاه قاجار در چندین نوبت ملاقات کرد
و مشکلات زرتشتیان را در میان گذاشت.
که در اثر تلاش های این بزرگمرد، جزیه برای اولین بار پس از اسلام از دوش
بهدینان برداشته شد.
پس از این تلاش ها، پارسیان هند به این اندیشه افتادند که با تشکیل انجمن
ها در نقاط زرتشتی نشین، مسایل و مشکلات روز جامعه را مطرح کنند. انجمن های ناصری
تهران، یزد و کرمان با این هدف در اواخر دورۀ ناصرالدین شاه قاجار راه اندازی شد.
ولی پس از مدتی، این انجمن ها به دلیل مسایل و مشکلات گوناگون منحل شد. این انجمن
ها با پیگیری ها و تلاش های کیخسرو خان صاحب، از انجمن اکابر پارسیان هند تشکیل شد.
پس از آن انجمنی تحت عنوان انجمن زرتشتیان ایرانی – بمبئی با اهداف حصول هماهنگی و تعامل مابین پارسیان هند و زرتشتیان ایران
به وجود آمد. انجمنی که دینشاه ایرانی و سایر بزرگان پارسی را جهت حل مسایل و
مشکلات روزمره ایرانیان معرفی کرد.
پارسیان هند با تشکیل انجمن های اکابر پارسیان هند و زرتشتیان ایرانی-
بمبئی به کمک همکیشان خود در ایران زمین شتافتند. انجمن هایی که مانکجی لیمجی
هاتریا، کیخسرو جی خان صاحب، اردشیر جی ریپورتر، پستن جی تسکر، دستور پشوتن، فرامرز
سهراب ماستر، جهانبخش دارووالا، دینشاه سلیستر ایرانی و پستن جی دوسابایی مارکار را
به ایران فرستادند تا به وضعیت زرتشتیان سر و سامان دهند. اگر چه بیشتر خدمات این
نفرات به بهدینان یزد و کرمان اختصاص داشت، ولی تهرانی ها نیز مورد توجه پارسیان
بودند انتخاب این شهر به عنوان پایتخت در عهد قاجار، موجب مهاجرت زرتشتیان از یزد و
کرمان به تهران شد. این موج مهاجرتی در زمان ناصرالدین شاه قاجار سرعت گرفت، به
طوری که تعداد بهدینان تهرانی در این دوره به عدد 100 رسید. مانکجی جهت رفاه حال
زرتشتیان این دیار، اقدام به تاسیس وکالت خانه پارسیان در منزل خویش کرد. همچنین یک
نفر به عنوان وکیل الرعایا از معتمدان زرتشتی تعیین شد تا به مشکلات همکیشان رسیدگی
کند. این در حالی بود که مدرسه زرتشتیان و محل برگزاری جشن ها و آیین های مزدیسنان،
همین وکالت خانه بود. تا این که تجارتخانه های جمشیدیان و جهانیان توسط ارباب جمشید
و ارباب خسرو شاه جهان در زمان مظفرالدین شاه قاجار تاسیس شد. تجارتخانه های که
رقیب جدی بانک های استقراضی روس و انگلیس بودند با وقوع انقلاب مشروطیت، تجارتخانه
های جهانیان و جمشیدیان، اسلحه و فشنگ و مهمات را در اختیار مشروطه طلبان و
آزادیخواهان قرار می دهند. همین موضوع منجر به قتل پرویز شاه جهان و فریدون خسرو
اهرستانی معروف به گل خورشید شد. قتل نفرات نامبرده مورد اعتراض نمایندگان
اولین دوره مجلس شورای ملی همچون سید حسن تقی زاده قرار گرفت. سه روز بعد
از این واقعه لایحه تشکیل انجمن زرتشتیان تهران در صحن علنی مجلس توسط ارباب کیخسرو
شاهرخ خوانده شد فرزانه ای که دومین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی بود. ارباب
رستم گیو در عهد پهلوی منشا خدمات ارزنده ای برای بهدینان شد. رشید شهمردان، فیروز
آذر گشسب، اردشیر آذر گشسب، رستم شهزادی و جهانگیر اشیدری موبد موبدان عصر حاضر
بودند. مهاجرت زرتشتیان از دهات به داخل یزد و کرمان در عهد قاجار، مهاجرت به تهران
در عهد پهلوی و در نهایت مهاجرت به خارج از کشور در چند سال گذشته به وقوع پیوست.
انگلستان، آلمان، فرانسه و سوئد در وهله اول و امریکا و کانادا و استرالیا در وهله
دوم محل تجمع زرتشتیان شدند. هم اکنون لس آنجلس، واشینگتن، شیکاگو و نیویورک در
امریکا به قطب های زرتشتی نشین بدل شدند. اطلاع رسانی صحیح به همکیشان و نحوه تهامل
با سایر ادیان از جمله دغدغه های فکری زرتشتیان عصرحاضر است.
نتیجه
بدون شک یکی از علل مهاجرت جوانان زرتشتی به خارج از کشور، عدم امنیت شغلی
است. اگر جوانان، در موقعیت شغلی مناسب بوده و با حقوق مکفّی فعالیت کنند، موج
مهاجرت کاهش مییابد. حال این پرسش مطرح میشود که چه راهکاری برای افزایش
اشتغالزایی جوانان زرتشتی است؟ آیا میتوان از موقوفات انجمن زرتشتیان تهران
استفاده بهینه کرد؟ قطعاً میشود. چرا که با این همه ساختمان و با این همه امکانات،
بهرهبرداری از دفتر کار، شدنی است. اگر این ساختمانها به کاربری تجاری- اداری
تبدیل شوند، اشتغالزایی به سادگی صورت می گیرد. طبعاً متخصّصان، مهندسین و پزشکان
با انگیزه بیشتری به تولید کار، مشغول شده و به آینده، امیدوارتر میشوند. آری، با
این برنامهریزی، هم اشتغالزایی صورت گرفته و هم از موقوفات انجمن زرتشتیان تهران،
استفاده بهینهای میشود. دیگر مشکلی که احساس میشود، عدم استخدام زرتشتیان در
سازمانهای دولتی است که باید توسط نماینده محترم زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی
پیگیری شود. اگر شرکتها و بخشهای دولتی به اقلیتهای دینی میدان دهند، قطعاً
تجارب و دانش ارزندهای را کسب میکنند. موضوعی که سالیان گذشته به اثبات رسیده
است. اسفندیار یگانگی، بوذرجمهر مهر، فرهنگ مهر و پرویز شهریاری نمونه بارز استعداد
درخشان بهدینان هستند. در پایان امید میرود که با اتخاذ سیاست و تدبیری مناسب، از
سوی انجمنهای زرتشتی موج مهاجرت جوانان به خارج از کشور کاهش یافته و همازوریها و
هموندیها باری دیگر تجدید شود.